ابتدایی، اصلی، مقدماتی
ابتدایی، اصلی، مقدماتی، عمده، اولیه، نخستین، ابتدای
ابتدایی، اصلی، بدوی، اولین، اول، نخستین، اغازی، واقع در اغاز
بومی، قدیم، اصلی
پیشین، قدیم، اصلی، بدوی، اولیه
اصلی، کامل، تمام، مهم، نیرومند، عمده، با اهمیت
اصلی، اصل، اصیل، بدیع، مبتکر، ابتکاری، بکر
اصلی، مهم، عمده
اصلی، تهی، اساسی، بنیادی، پایه ای، بنیانی
اصلی، خالص، اساسی، ویژه، خرج دررفته
اصلی، خالص، درست، واقعی، حقیقی، اصل، عینی
اصلی، باستانی، بهترین، برجسته، عمده، درجه یک، اولیه، اول، نخستین، نخست
اصلی، عارضی، واقعی، فرض، ذاتی، اساسی، ضروری، عمده، واجب، لاینفک، بسیار لازم، اساسی ذاتی، جبلی
اصلی، بزرگ، عمده، فوقانی، بزرگتر
اصلی، حیوانی، ذاتی، اساسی، بنیانی، الی، عضوی، سازمانی، موثر درساختمان اندام، اندام دار، وابسته به شیمی الی، وابسته به موجود الی
اصلی، فریبنده، ناقلا، شیطان
اصلی، چسبنده، ملازم، ذاتی، طبیعی
شایسته، اصلی، حقیقی، ذاتی، باطنی، طبیعی، روحی، ذهنی
اصلی، چسبنده، ذاتی، داخلی، طبیعی، درونی، درون زاد، لاینفک، جبلی، فطری، غریزی، مادرزاد
اصلی، اساسی، بنیادی، بنیانی، تشکیل دهنده، واجب
اصلی، اساسی
اصلی، ماندگار، در همه جا حاضر، دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهان
اصلی، قانونی، اصولی، هنجاری، معیاری، قاعده ای
اصلی، بدوی، جنینی، نطفه ای، تخمی، جرثومه ای
اصلی، مستقیم
اصلی، بدوی، نطفه ای، وابسته به منی
اصلی
اصلی، جوهری
اصلی، اساسی، بسیار کهن، خاستگاهی، اصل نخستین
ابتدایی، اصلی