علت و دلیل اصلی دشمنی سر سختانه دینداران با علم بر سر این موضع که علم گویا وجود خدا و موجود بودن طرح مطلق آفرینش را به رسمیت نمی شناسد، نبوده و نمی باشد بلکه به این علت و دلیل که دینداران و بطور کلی متفکرین و اندیشمندان دینی بخوبی واقف و آگاه اند که علم بتدریج و در طول اعصار آینده کلیه حقایق جزئی و کلی را کشف و به انسان معرفی خواهد نمود و با کشف هر حقیقت جزئی و کلی در همان حیطه و میدان و زمینه ریشه اوهامات و ابهامات و خرافات دینی کنده خواهد شد و از این راه و رسم و روش علمی در آینده های نزدیک و دور دست کلیه آب جویبار ها و رودخانه دین تبخیر و سرچشمه ها و بستر های آنها خشکیده خواهد گردید و یاد آنها در خاطره یا حافظه افراد انسانی و تاریخ پاک خواهد شد و بطور کلی جمیع آئین ها و ادیان و مذاهب مختلف و گوناگون یکی پس از دیگری غروب و افول خواهند نمود و نام و نشان و اثر بنیانگذاران آنها هم در پشت افق های دور دست غرب های تاریخ در مقابل چشمان سر مشاهده گران انسانی فرو خواهند رفت و نور و روشنایی و جلال و جلوه خود را از دست خواهند داد.
... [مشاهده متن کامل]
حقیقت برتر از معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی این است که خداوند متعال موجودی ست لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت و لذا هیچ موجود دیگری چه واقعی و عینی و شهودی و تجربی و چه محض و مجرد و غیبی و غیر تجربی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا موجودات کثیر و فراوان غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر وی. و خداوند متعال انس و جنس را برای طاعت و بندگی ( الا یعبدون ) نیآفریده است بلکه برای تجربه زندگی و مطلق جاودانه خویش در قالب جزئیات نباتی و حیوانی و انسانی بطور نسبی، گرچه از کلیه عواقب و نتایج تلخ و شیرین این تجارب از پیش و بطور کامل علم و آگاهی و اطمینان و یقین داشته و دارد و خواهد داشت. از همه مهمتر اینکه مهر و محبت و عشق و رحمت و فیض وجود خداوند متعال بطور مطلق یکطرفه می باشد و به هیچ نوع پاسخگویی و تشکر و سپاسگزاری و تقدیم احترامات فائقه از طرف اجزاء بخصوص افراد انسانی هیچگونه نیازی ندارد. معنای این سخن این است که پدیده های دنیوی دینداری و خدا باوری و زهد و پارسایی از یک طرف و بیدینی و خدا ناباوری از طرف دیگر در پیشگاه بیکران خداوند متعال بطور مطلق هم سطح و هم ارزش می باشند و هیچکدام بر دیگری از هیچگونه ارجحیت و برتری برخوردار نبوده و نمی باشد و نخواهد بود.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش ، معرفی یک بینش و باور فردی در باره اصل علیت :
من قبل از بسته شدن نطفه ام در رحم مادر در این دنیا در بخش غیبی همین دنیا و در آنسوی دیوار نامرئی مرگ و در همین دنیا در خواب ژرف و شیرین مرگ بسر می برده ام و به موازات آن از زندگی روشن رویائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی بر خوردار بوده ام و پس از مرگ دوباره از همان زندگی روئیای برخودار خواهم شد تا بسته شدن مجدد نطفه ام در همین دنیا ، پس از اینکه خود همین دنیا بعد از وقع قیامت یا مه بانگ هشتم در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی بر تر از حالت و کیفیت و کمیت و سطح فعلی از نو به ظهور و پیدایش و کثرت برسد. و آنهم نه یک یا دو یا سه و یا چند بار بلکه بطور فراوان در طول این راه و سفر بسیار طولانی محتوای این دنیا بین مبداء و معاد. طول خواب ژرف و شیرین مرگ و طول زندگی رویائی بموازات آن همیشه مساوی اند با هفت برابر طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو قیامت یا دو مه بانگ متوالی. حیات یا زندگی انسان بطور خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و پشت سر هم و در طول همدیگر به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و انسان جزئی جدا ناپذیر از تار و پود های کثیر و فراوان این دنیا یا کیهان و یا این جهان می باشد و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل. کلیه ابهامات و اوهامات و گمراهه روی های معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی ریشه خود را در دو داستان اصلی و بنیادی دارند و نباید آنها را در جایی دیگر جستجو نمود. یکی از آن دو افسانه تخیلی و توهمی عبارت است از آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا.
... [مشاهده متن کامل]
حقیقت برتر از معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی این است که خداوند متعال موجودی ست لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت و لذا هیچ موجود دیگری چه واقعی و عینی و شهودی و تجربی و چه محض و مجرد و غیبی و غیر تجربی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که گویا موجودات کثیر و فراوان غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر وی. و خداوند متعال انس و جنس را برای طاعت و بندگی ( الا یعبدون ) نیآفریده است بلکه برای تجربه زندگی و مطلق جاودانه خویش در قالب جزئیات نباتی و حیوانی و انسانی بطور نسبی، گرچه از کلیه عواقب و نتایج تلخ و شیرین این تجارب از پیش و بطور کامل علم و آگاهی و اطمینان و یقین داشته و دارد و خواهد داشت. از همه مهمتر اینکه مهر و محبت و عشق و رحمت و فیض وجود خداوند متعال بطور مطلق یکطرفه می باشد و به هیچ نوع پاسخگویی و تشکر و سپاسگزاری و تقدیم احترامات فائقه از طرف اجزاء بخصوص افراد انسانی هیچگونه نیازی ندارد. معنای این سخن این است که پدیده های دنیوی دینداری و خدا باوری و زهد و پارسایی از یک طرف و بیدینی و خدا ناباوری از طرف دیگر در پیشگاه بیکران خداوند متعال بطور مطلق هم سطح و هم ارزش می باشند و هیچکدام بر دیگری از هیچگونه ارجحیت و برتری برخوردار نبوده و نمی باشد و نخواهد بود.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش ، معرفی یک بینش و باور فردی در باره اصل علیت :
من قبل از بسته شدن نطفه ام در رحم مادر در این دنیا در بخش غیبی همین دنیا و در آنسوی دیوار نامرئی مرگ و در همین دنیا در خواب ژرف و شیرین مرگ بسر می برده ام و به موازات آن از زندگی روشن رویائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی بر خوردار بوده ام و پس از مرگ دوباره از همان زندگی روئیای برخودار خواهم شد تا بسته شدن مجدد نطفه ام در همین دنیا ، پس از اینکه خود همین دنیا بعد از وقع قیامت یا مه بانگ هشتم در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی بر تر از حالت و کیفیت و کمیت و سطح فعلی از نو به ظهور و پیدایش و کثرت برسد. و آنهم نه یک یا دو یا سه و یا چند بار بلکه بطور فراوان در طول این راه و سفر بسیار طولانی محتوای این دنیا بین مبداء و معاد. طول خواب ژرف و شیرین مرگ و طول زندگی رویائی بموازات آن همیشه مساوی اند با هفت برابر طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو قیامت یا دو مه بانگ متوالی. حیات یا زندگی انسان بطور خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و پشت سر هم و در طول همدیگر به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و انسان جزئی جدا ناپذیر از تار و پود های کثیر و فراوان این دنیا یا کیهان و یا این جهان می باشد و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل. کلیه ابهامات و اوهامات و گمراهه روی های معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی ریشه خود را در دو داستان اصلی و بنیادی دارند و نباید آنها را در جایی دیگر جستجو نمود. یکی از آن دو افسانه تخیلی و توهمی عبارت است از آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا.