شهرستان اسپهان به غلط اصفهان نامیده می شود.
آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی،
هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه )
ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانسفهان، کوچسفهان، ووهان، یوهان. . . . اینها اسم مکان هایی هستند. که آخرشان هان دارد.
هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه )
ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانسفهان، کوچسفهان، ووهان، یوهان. . . . اینها اسم مکان هایی هستند. که آخرشان هان دارد.
🔴 بجای اصفهان بگوییم سپاهان
🔺 نام درست این شهر چه در منابع ایرانی پیش از اسلام و چه در متون قدیمی ادبیات ایران، بصورت � سپاهان / اسپاهان / اسپهان � ثبت شده است که صورت معرب آن در متون عربی نیز � صفاهان، سباهان، اصفهان و . . . � است
... [مشاهده متن کامل]
.
🔺 این واژه از ریشه � لشکر و ارتش � ( سپاه ) است، زیرا درگذشته و هنگام وقوع جنگ، محل تجمع ارتش استان های مختلف ایران بوده است. بیشتر منابع تاریخی و دانش اتیمولوژی این واژه را از ریشه سپاه میدانند :
.
🔺 از پهلوی ساسانی Spāhān از پارسی باستان spādāna از ریشه 𐎿𐎱𐎠𐎭 spāda بمعنای لشکر و ارتش، از ریشه پیشا ایرانی cw�HdaH ؛ در اوستایی 𐬯𐬞𐬁𐬛𐬀 ( spāda ) ؛ در سکایی اوستی ӕфса́д ( �fs�d ) ؛ در پهلوی اشکانی ( 𐭎𐭐𐭀𐭃 ) spāδ ؛ در پارسی مانوی 𐫘𐫛𐫀𐫍 ( spʾh ) ؛ در پهلوی کتیبه ای : 𐭮𐭯𐭠𐭧 ( spʾḥ ) ؛ در پازند 𐬯𐬞𐬁𐬵 ( spāh ) و . . .
🔷 منابع و بحث درباره این موضوع بسیار است. مافروخی در سده ۵ ق میگوید : . . . و نوشروان لشکر و سپاه اصفهان را بر تمامت لشکرهای جهان تفضیل داد و از میان ایشان اهل فریدن را اختیار کرد . . .
🆔 @iranzamin777
🔺 نام درست این شهر چه در منابع ایرانی پیش از اسلام و چه در متون قدیمی ادبیات ایران، بصورت � سپاهان / اسپاهان / اسپهان � ثبت شده است که صورت معرب آن در متون عربی نیز � صفاهان، سباهان، اصفهان و . . . � است
... [مشاهده متن کامل]
.
🔺 این واژه از ریشه � لشکر و ارتش � ( سپاه ) است، زیرا درگذشته و هنگام وقوع جنگ، محل تجمع ارتش استان های مختلف ایران بوده است. بیشتر منابع تاریخی و دانش اتیمولوژی این واژه را از ریشه سپاه میدانند :
.
🔺 از پهلوی ساسانی Spāhān از پارسی باستان spādāna از ریشه 𐎿𐎱𐎠𐎭 spāda بمعنای لشکر و ارتش، از ریشه پیشا ایرانی cw�HdaH ؛ در اوستایی 𐬯𐬞𐬁𐬛𐬀 ( spāda ) ؛ در سکایی اوستی ӕфса́д ( �fs�d ) ؛ در پهلوی اشکانی ( 𐭎𐭐𐭀𐭃 ) spāδ ؛ در پارسی مانوی 𐫘𐫛𐫀𐫍 ( spʾh ) ؛ در پهلوی کتیبه ای : 𐭮𐭯𐭠𐭧 ( spʾḥ ) ؛ در پازند 𐬯𐬞𐬁𐬵 ( spāh ) و . . .
🔷 منابع و بحث درباره این موضوع بسیار است. مافروخی در سده ۵ ق میگوید : . . . و نوشروان لشکر و سپاه اصفهان را بر تمامت لشکرهای جهان تفضیل داد و از میان ایشان اهل فریدن را اختیار کرد . . .
بومیان شهر اصفهان پارسیان هستند ولی خوب اقوام گوناگونی در اصفهان ساکن هستن. مهم ترین مشکل حال حاضر اصفهان خشک شدن زاینده رود می باشد که نماد شهر اصفهان است
ما واژه {خورآسگان} را داریم که امروزه نامِ یِک شهر در نزدیکی {اصفهان} است ( همینجا بگویم که من از این شهر یا نزدیک این شهر نیستم، برداشت نادرست نشود! ) .
این واژه به چَمِ ( =معنی ) {جای طلوعِ خورشید} است و ساختار این واژه را بدین شیوه میتوان واشکافت:
... [مشاهده متن کامل]
1 - خور:به چَمِ {خورشید} است
2 - آس:بُنِ کنونی یِک کارواژه ( =مصدر ) است که در این دیدگاه بررسی میشود
3 - گان:پسوندی است همچون {ِستان} در واژگان {گلستان، تابستان، زمستان، بهارستان. . . . }
در اینجا ما به بررسی این {سا} می پردازیم. دو گمانه در این باره دارم:
1 - بُنِ کنونیِ {آستَن} است که باید برابر {بالا آمدن، بر آمدن} باشد.
2 - دگرگون شدهِ {سا} است که باید بُنِ کنونی {سادَن} در {وایسادن} باشد؟!
کاربرانِ فرهیخته، خواهش می کنم من را در این باره یاری کنید!
این واژه به چَمِ ( =معنی ) {جای طلوعِ خورشید} است و ساختار این واژه را بدین شیوه میتوان واشکافت:
... [مشاهده متن کامل]
1 - خور:به چَمِ {خورشید} است
2 - آس:بُنِ کنونی یِک کارواژه ( =مصدر ) است که در این دیدگاه بررسی میشود
3 - گان:پسوندی است همچون {ِستان} در واژگان {گلستان، تابستان، زمستان، بهارستان. . . . }
در اینجا ما به بررسی این {سا} می پردازیم. دو گمانه در این باره دارم:
1 - بُنِ کنونیِ {آستَن} است که باید برابر {بالا آمدن، بر آمدن} باشد.
2 - دگرگون شدهِ {سا} است که باید بُنِ کنونی {سادَن} در {وایسادن} باشد؟!
کاربرانِ فرهیخته، خواهش می کنم من را در این باره یاری کنید!
"اصفهان" دِگَرگون شده "اسپهان" یا "اسپاهان" است که گویشش spāhān بوده است و امروزه، به ریختِ "سپاهان" نیز در آمده است.
چرایی نا برابر گویش "اصفهان" و "سپاهان" با اینکه از یک ریشه هستند، این است که "s" در "spāhān" را میتوان به ریختِ "اِس" خواند یا "س" و برای همین، دو واژه ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
پس هم میتوانیم بگوییم "سِپاهان" هم "اِسپهان/اسپاهان".
درباره چَم ( =معنی ) این واژه، باید گفت که "spāhān" از دو بخش "سپاه" و "ان" ساخته شده است، در اینجا "ان" پسوند پیوند= ( پسوند نسبت ) است و "سِپاه" هم برابر "ارتش، لشکر" است. پس این واژه برابر "هموَند/منسوب به لشکر" است.
بِدرود!
چرایی نا برابر گویش "اصفهان" و "سپاهان" با اینکه از یک ریشه هستند، این است که "s" در "spāhān" را میتوان به ریختِ "اِس" خواند یا "س" و برای همین، دو واژه ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
پس هم میتوانیم بگوییم "سِپاهان" هم "اِسپهان/اسپاهان".
درباره چَم ( =معنی ) این واژه، باید گفت که "spāhān" از دو بخش "سپاه" و "ان" ساخته شده است، در اینجا "ان" پسوند پیوند= ( پسوند نسبت ) است و "سِپاه" هم برابر "ارتش، لشکر" است. پس این واژه برابر "هموَند/منسوب به لشکر" است.
بِدرود!
اصفهان، سپاهان یا صفاهان، یکی از ۱۲ مقام اصلی موسیقی قدیم ایران بوده است. دربارهٔ این مقام در کتاب کنزالتحف گفته شده است که بهتر است این مقام را در مجلسی که معشوق حضور دارد نواخت. ابن سینا بهترین زمان برای نواختنِ این مقام را هنگام غروب خورشید می داند، محمد نیشابوری نیز می گوید که این مقام را شب هنگام می نوازند. نویسندهٔ کنزالتحف از قول صفی الدین ارموی این مقام را مقام جوانمردی ( شدّ الجود ) می نامد. اولین اشاره به مقام اصفهان را ابن سینا در کتاب شفا انجام داده است.
... [مشاهده متن کامل]
هم اکنون در موسیقی دستگاهی ایران، در دستگاه همایون، شعبه ای وجود دارد با نام آواز بیات اصفهان. این در حالی است که در کتاب مقاصدالالحان، نوشتهٔ عبدالقادر مراغه ای، همایون جزو شعبات یا گوشه های بیست و چهارگانهٔ موسیقی ایران ذکر شده است. فخرالدینی می گوید از این نمونه تحریف ها در موسیقی دستگاهی ایران فراوان است. البته قرار دادن مقام اصفهان بعنوان یکی از شعبات مقام های اصلی، در قدیم هم سابقه دارد، به طور مثال علاء منجم در کتاب اشجار و اثمار مقام اصفهان را شعبه ای از مقام عراق می داند، و می گوید که مقام اصفهان از این مقام زاییده شده است. همچنین در رسالهٔ کنزالتحف گفته شده زمانی که در مقام عراق، مقام اصفهان را می نوازند، به آن مخالف می گویند.
ای چنگ پرده های سپاهانم آرزوست
( مولوی )
ای آشنای شاهان در پرده سپاهان
به یاد مجلس خسرو چو برکشد مطرب
( حافظ )
راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود
( خواجوی کرمانی )
... [مشاهده متن کامل]
هم اکنون در موسیقی دستگاهی ایران، در دستگاه همایون، شعبه ای وجود دارد با نام آواز بیات اصفهان. این در حالی است که در کتاب مقاصدالالحان، نوشتهٔ عبدالقادر مراغه ای، همایون جزو شعبات یا گوشه های بیست و چهارگانهٔ موسیقی ایران ذکر شده است. فخرالدینی می گوید از این نمونه تحریف ها در موسیقی دستگاهی ایران فراوان است. البته قرار دادن مقام اصفهان بعنوان یکی از شعبات مقام های اصلی، در قدیم هم سابقه دارد، به طور مثال علاء منجم در کتاب اشجار و اثمار مقام اصفهان را شعبه ای از مقام عراق می داند، و می گوید که مقام اصفهان از این مقام زاییده شده است. همچنین در رسالهٔ کنزالتحف گفته شده زمانی که در مقام عراق، مقام اصفهان را می نوازند، به آن مخالف می گویند.
ای چنگ پرده های سپاهانم آرزوست
( مولوی )
ای آشنای شاهان در پرده سپاهان
به یاد مجلس خسرو چو برکشد مطرب
( حافظ )
راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود
( خواجوی کرمانی )
واژه اصفهان
معادل ابجد 227
تعداد حروف 6
تلفظ 'esfahān
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از فارسی: اسپهان، پهلوی: spāhān] ( موسیقی )
آواشناسی 'esfahAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
معادل ابجد 227
تعداد حروف 6
تلفظ 'esfahān
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از فارسی: اسپهان، پهلوی: spāhān] ( موسیقی )
آواشناسی 'esfahAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
اصفهان تحریف شده ی اسپهان بوده است
اسپ در مادی و کردی یعنی اسب
منظور از اسپهان یعنی منطقه ای که دست گروهی از پرورش دهندگان اسب بوده و با گفته های کتاب تاریخ ماد دایاکنوف هم خوانی دارد
اسپ در مادی و کردی یعنی اسب
منظور از اسپهان یعنی منطقه ای که دست گروهی از پرورش دهندگان اسب بوده و با گفته های کتاب تاریخ ماد دایاکنوف هم خوانی دارد
اصفهان= به معنی توصیه به آگاه بودن ( در مقابل غفلتهای هوای نفس )
اصفهان که درعربی درکتاب تحف العقول توسط شخص پیامبر ( ص ) ۱۴۰۰ سال پیش بصورت ( ( اصبهان ) ) آمده است پیامبرص فرموده اند که خلقت اولیه ( ( مار ) ) توسط خدا دراصفهان بوده است. بنابراین اصفهان از دوکلمه تشکیل شده یکی ( ( اصف= به معنی وصف شده ) ) و دیگری ( ( هان= هشدار، آگاه باش ) ) یعنی اصفهان= مکانی که محلی برای عبرت است و توصیه هشدارباش درنام آن وجود دارد تا انسان مانند حضرت آدم از مارغفلتها
... [مشاهده متن کامل]
آسیب نبیند وبهشت خود را ازدست ندهد.
... [مشاهده متن کامل]
آسیب نبیند وبهشت خود را ازدست ندهد.
قمار یا با تلفظ صحیحش قومار از دسته کلمات تورکی هستند. که آخرشان مار دارنند. مار به معنای هامار ( هموار. مثل مار آلان=زمینهای هموار ) . تیمار. بیمار. میان مار. سومار. یومار. جومار. دامار. یامار. خومار. زومار. . . . . . . . . ( در فارسی غین و قاف وجود ندارد )
نام قدیمی اصفهان دارالیهود یا یهودیه بوده است و جی همون جهود است
نام اصلی اصفهان کلمه ایست زرتشتی که برگرفته شده از یکی ازخدایان ( ایزدان ) دین زرتشتی است زیرا هرشهری به یکی ازخدایان اعتقاد داشته واصفهان احتمالاًاز ریشه ( ( ایزد پناهان ) ) یا ایزد یسنا اخذ شده باشد
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گرچه پیامبر در۱۴۰۰ سال پیش آنرا اصبهان معرفی کرده است یعنی بها دهندگان به اصالت خویش ، خودستایان اصالت دوست. ولی تلفظ عربی اصبهان به جای تلفظ فارسی اصفهان هیچگونه ایرادی ندارد زیرا حروف ( ( ب، و، ف ) ) در زبان هم مخرجند ودرقرآن هم جایی ومن ودرجای دگر فمن یعمل مثقال ذره. . . آمده و تلفظهای لهجه ای محل اشکال نیست.
در مورد واژه ی اصفهان سه نظریه وجود دارد .
1 - نام اصفهان از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است .
2 - نام اصفهان بر گرفته شده است از واژه ی اسب
3 - نام اصفهان از نام سپاه گرفته شده است.
نظریه تاریخی در مورد اینکه این واژه از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است با تحول آوایی واژه اصفهان تطبیق نمی کند.
... [مشاهده متن کامل]
نظریه دیگر هم که این نام بر گرفته از واژه اسب است با تحول آوایی واژه اصفهان در فارسی میانه و نو همخوانی ندارد. احتمال دارد که چون بافت اصلی سپاه را در دوره باستان سوار نظام تشکیل می داده است این موضوع باعث پدید آمدن وجه تسمیه اصفهان از نام اسب شده باشد .
طبق تحول آوایی ، واژه اصفهان با واژه سپاه spāda پارسی باستان، spāh دوره ی میانی تطبیق می کند . بنابراین واژه ی یونانی aspaoana را باید شکل یونانی شده فارسی باستان spādāna بدانیم . البته بهتر است این واژه را با پسوند فارسی باستان āna که دلالت بر سرزمین دارد، بگیریم تا پسوند ān جمع ؛چرا که در قدیمی ترین سندی که بطلیموس آورده است این نام به شکل یونانی شده با پسوند āna آمده و نام مکان های جغرافیایی در کتیبه های فارسی باستان نیز با این پسوند ذکر شده اند. در نتیجه فارسی نو isfahān با واژه ی فارسی میانه spāhān و فارسی باستان spādāna تطبیق می کند .
در این مورد مراجعه شود به مقاله ی ریشه شناسی واژه ی اصفهان ، دکتر بهزاد معینی سام ، استادیار گروه فرهنگ و زبان های باستان دانشگاه بوعلی سینا ( مجله ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان سال ششم - بهار و تابستان 1387. )
1 - نام اصفهان از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است .
2 - نام اصفهان بر گرفته شده است از واژه ی اسب
3 - نام اصفهان از نام سپاه گرفته شده است.
نظریه تاریخی در مورد اینکه این واژه از نام اشخاص تاریخی گرفته شده است با تحول آوایی واژه اصفهان تطبیق نمی کند.
... [مشاهده متن کامل]
نظریه دیگر هم که این نام بر گرفته از واژه اسب است با تحول آوایی واژه اصفهان در فارسی میانه و نو همخوانی ندارد. احتمال دارد که چون بافت اصلی سپاه را در دوره باستان سوار نظام تشکیل می داده است این موضوع باعث پدید آمدن وجه تسمیه اصفهان از نام اسب شده باشد .
طبق تحول آوایی ، واژه اصفهان با واژه سپاه spāda پارسی باستان، spāh دوره ی میانی تطبیق می کند . بنابراین واژه ی یونانی aspaoana را باید شکل یونانی شده فارسی باستان spādāna بدانیم . البته بهتر است این واژه را با پسوند فارسی باستان āna که دلالت بر سرزمین دارد، بگیریم تا پسوند ān جمع ؛چرا که در قدیمی ترین سندی که بطلیموس آورده است این نام به شکل یونانی شده با پسوند āna آمده و نام مکان های جغرافیایی در کتیبه های فارسی باستان نیز با این پسوند ذکر شده اند. در نتیجه فارسی نو isfahān با واژه ی فارسی میانه spāhān و فارسی باستان spādāna تطبیق می کند .
در این مورد مراجعه شود به مقاله ی ریشه شناسی واژه ی اصفهان ، دکتر بهزاد معینی سام ، استادیار گروه فرهنگ و زبان های باستان دانشگاه بوعلی سینا ( مجله ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان سال ششم - بهار و تابستان 1387. )
قیسناب. بیناب. میناب. سیناب. . . و هر کلمه ایی آخرش ناب باشد. تورکی است.
اصفهان یک شهر بختیاری نشین و قلب لرستانه بزرگترین شهر لرنشین دنیاست
یعنی سرزمین بختیاری
هرچه هست معلوم است که اصفهان عربی شده نام قدیم این شهر است من امیدوارم و ارزومند این اسم و بسیاری دیگر از معرب شده. ها باز گردد به اصل و بنظرم اسپادان درست تر است
درستش اسپهان است
اسپهان =اسپه ( سپاه، سپه ) ان ( پسوند جایگاه )
همانگونه که میدانیم بسیاری از واژگان، کنون الف آغازین خود را از دست داده اند. مانند:
اشکم، اسپه، اشتر، استر، ادب، . . .
اسپهان =اسپه ( سپاه، سپه ) ان ( پسوند جایگاه )
همانگونه که میدانیم بسیاری از واژگان، کنون الف آغازین خود را از دست داده اند. مانند:
اشکم، اسپه، اشتر، استر، ادب، . . .
در زمان ماد ها چند قوم آریایی بودند که یکی از آنها قوم پارتاکن ها بوده که مربوط به اصفهان کنونی می شده . اصفهان در طول تاریخ نام های زیادی داشته که می توان نام برد = سپاهان - اسپاهان - و در آخر اصفهان شده
اصفهان در گذشته بسیار آباد بوده که به همین دلیل شاه عباس صفوی آن را پایتخت قرار داد .
اصفهان در گذشته بسیار آباد بوده که به همین دلیل شاه عباس صفوی آن را پایتخت قرار داد .
با کمال تشکر از طراحان برنامه آبادیس، پیشنهاد میکنم که قسمتی تحت عنوان "کتاب کوچه" احمد شاملو در برنامه خود بگنجانند.
هر چند، متاسفانه، این کتاب، هنوز به طور کامل، بیرون نیامده، ولی از همان دوازده سیزده جلد آن هم میتوان کمال استفاده را برد. .
... [مشاهده متن کامل]
جای خالی این اثر بزرگ، در اثر بزرگ شما، احساس میشود.
هر چند، متاسفانه، این کتاب، هنوز به طور کامل، بیرون نیامده، ولی از همان دوازده سیزده جلد آن هم میتوان کمال استفاده را برد. .
... [مشاهده متن کامل]
جای خالی این اثر بزرگ، در اثر بزرگ شما، احساس میشود.
همانطور که میبینید هیچ کدام از فرهنگ نویسان و مورخان، در مورد نام این شهر بزرگ، راه به جایی نبرده اند.
معنای این واژه را، نه در کتب شعر و تاریخ، که در حلقوم بومیان این خاک باید جست.
کلمه اسپهان، تخفیف سه رکن است که در زیر اشاره میکنم:
... [مشاهده متن کامل]
اسپی:سفید ( در زبان لکی و لری و کردی )
آو: آب
ان:پسوند مکان
"اسپی آوان": مکان رودخانه سفید. صاحب آب سفید. مکان زاینده رود.
ای کاش به جای این همه زحمت، که اربابان فرهنگ ما، در کتب ادبی و تاریخی ما کشیده اند، کمی وقت گذاشته و زبان های بومی می آموختند.
حضرت شاملو در مقدمه کتاب بینظیر و تکرار نشدنی "کتاب کوچه" اشاره میکند به استخدام یک چوپان کرد ( البته باید میگفت چوپان لک ) . این چوپان بیسواد، بخاطر عدم دسترسی به رادیو، تلویزیون، کتاب درسی، معلمی که از نقطه دیگری آمده باشد ، مهمان غیر بومی و. . . زبان بکر و اندیشه ای بکر داشت.
تنها کسی به زیرکی شاملو میدانست که این چوپان، چه تحفه ای برای فرهنگ نویسی ماست.
معنای این واژه را، نه در کتب شعر و تاریخ، که در حلقوم بومیان این خاک باید جست.
کلمه اسپهان، تخفیف سه رکن است که در زیر اشاره میکنم:
... [مشاهده متن کامل]
اسپی:سفید ( در زبان لکی و لری و کردی )
آو: آب
ان:پسوند مکان
"اسپی آوان": مکان رودخانه سفید. صاحب آب سفید. مکان زاینده رود.
ای کاش به جای این همه زحمت، که اربابان فرهنگ ما، در کتب ادبی و تاریخی ما کشیده اند، کمی وقت گذاشته و زبان های بومی می آموختند.
حضرت شاملو در مقدمه کتاب بینظیر و تکرار نشدنی "کتاب کوچه" اشاره میکند به استخدام یک چوپان کرد ( البته باید میگفت چوپان لک ) . این چوپان بیسواد، بخاطر عدم دسترسی به رادیو، تلویزیون، کتاب درسی، معلمی که از نقطه دیگری آمده باشد ، مهمان غیر بومی و. . . زبان بکر و اندیشه ای بکر داشت.
تنها کسی به زیرکی شاملو میدانست که این چوپان، چه تحفه ای برای فرهنگ نویسی ماست.
اصفهان دیدار از زیبایی، شکوه آثار و ابنیه تاریخی اصفهان نصف جهان را به شما هدیه می دهد. این آثار چنان بیننده را مجذوب خود می سازد که حتی برای شهروندانی که سال ها در کنار این آثار بدیع زندگی کرده اند نه تنها خسته کننده نیست، بلکه با هر بار مشاهده، راز و رمزهای تازه و شگفتی را کشف می کنند. بی مناسبت نیست که اصفهان را نصف جهان نامیده اند و مسافران هر ساله مشتاق مجدد ثبت نام تور اصفهان فارا گشت زیبا و ورق زدن تاریخچه آن از قدیم که توسط صفویان به عنوان پایتخت انتخاب شد تا به امروز هستند.
... [مشاهده متن کامل]
طبق نظر سنجی سایت های مختلف از هزار سال پیش، این شهر پذیرای جهانگردان و اهل سفرهای بی شماری بوده است که هر یک به زبانی عظمت و زیبایی شهر و بناهای آن را ستوده اند. اصفهان یا اسپهان سومین شهر بزرگ ایران پس از تهران و مشهد و جزو پر جمعیت ترین شهر ها است.
شوق دیدن جاذبه های ایران عزیز این بار شما را با سفر به اصفهان یا سپاهان راهی سرزمینی خوش آب و هوا می کند تا در جاذبه هایی که یادگاران اجداد ما است با کلیسا ها، آتشکده ها و مساجدی که محل عبادت ادیان مختلف در ایران بوده آشنا تر شوی. مسجد شیخ لطف الله، کلیسای وانک، کلیسای بدخهم یا بیت الحم جز معدود بناهای مذهبی است که با زیبایی های فوق العاده اش برای شما دقایقی کم نظیر را خواهند ساخت و در تکه های زیبایی که گویی از آسمان به زمین افتاده باشند دوره های سلطنت پادشاهان مختلف را بازگو می کنند. کلیسای بیت الحم که با اسم نوادگان حضرت عیسی اسم گذاری شده است چنان بزرگ و زیبا با گنبدی مرتفع و چهار قوس و چهار ستون ایرانیان را صاحبان هنر و اندیشه معرفی می کند و نقاشی های دیواری اش حوادث انجیل را به صورت تصویر در قاب نگاه بینندگان متجلی می نماید.
همان طور که در سایت ویکی تراول هم آمده است، گنبد ها و مناره های لاجوردی با نقش و نگار های دل انگیز در دل آسمان فرو رفته و کمتر کسی است که با دیدن آن ها به وجد نیاید.
... [مشاهده متن کامل]
طبق نظر سنجی سایت های مختلف از هزار سال پیش، این شهر پذیرای جهانگردان و اهل سفرهای بی شماری بوده است که هر یک به زبانی عظمت و زیبایی شهر و بناهای آن را ستوده اند. اصفهان یا اسپهان سومین شهر بزرگ ایران پس از تهران و مشهد و جزو پر جمعیت ترین شهر ها است.
شوق دیدن جاذبه های ایران عزیز این بار شما را با سفر به اصفهان یا سپاهان راهی سرزمینی خوش آب و هوا می کند تا در جاذبه هایی که یادگاران اجداد ما است با کلیسا ها، آتشکده ها و مساجدی که محل عبادت ادیان مختلف در ایران بوده آشنا تر شوی. مسجد شیخ لطف الله، کلیسای وانک، کلیسای بدخهم یا بیت الحم جز معدود بناهای مذهبی است که با زیبایی های فوق العاده اش برای شما دقایقی کم نظیر را خواهند ساخت و در تکه های زیبایی که گویی از آسمان به زمین افتاده باشند دوره های سلطنت پادشاهان مختلف را بازگو می کنند. کلیسای بیت الحم که با اسم نوادگان حضرت عیسی اسم گذاری شده است چنان بزرگ و زیبا با گنبدی مرتفع و چهار قوس و چهار ستون ایرانیان را صاحبان هنر و اندیشه معرفی می کند و نقاشی های دیواری اش حوادث انجیل را به صورت تصویر در قاب نگاه بینندگان متجلی می نماید.
همان طور که در سایت ویکی تراول هم آمده است، گنبد ها و مناره های لاجوردی با نقش و نگار های دل انگیز در دل آسمان فرو رفته و کمتر کسی است که با دیدن آن ها به وجد نیاید.
شاه عباس یکم ( زادهٔ ۱ رمضان ۹۷۸ ه. ق – درگذشتهٔ ۱ جمادی الاول ۱۰۳۸ ق / ۲۷ ژانویه ۱۵۷۱ – ۱۹ ژانویه ۱۶۲۹م ) ، معروف به شاه عباس بزرگ، پنجمین شاهنشاه ایران از دودمان صفوی و نام دارترین فرمانروای این سلسله بود. وی که فرزند و جانشین شاه محمد خدابنده بود، از سال ۹۹۶ ه. ق تا زمان مرگش، به مدت بیش از ۴۱ سال خورشیدی بر ایران حکومت کرد. شاه عباس به معماری، موسیقی، نقاشی و شعر علاقه داشت و میدان نقش جهان، عالی قاپو، بخش هایی از عمارت چهل ستون، چهارباغ و سی وسه پل از آثار به جای مانده از دوران سلطنت وی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
شاه عباس هنگامی به سلطنت رسید که غرب و شمال غربی ایران در تصرف دولت عثمانی بود، هم چنین در شمال شرق ایران نیز خراسان جولان گاه ازبک ها شده بود و در داخل کشور نیز طی ۱۲ سال پس از مرگ تهماسب یکم و دوران پادشاهی اسماعیل دوم و محمد خدابنده قدرت شاه کاهش پیدا کرده بود و دسته بندی های قبیله ای قزلباشان مجدداً به شکل افزاینده ای بروز کرده و دوگانگی میان قزلباشان ترکمان و تاجیکان ( مردم غیر ترک ) در دربار شدت پیدا کرده بود. در نتیجه این چند دستگی، هر یک از مقامات دولتی در اندیشه منافع و قدرت خویش بود و کشور دچار هرج و مرج گردیده بود. شاه عباس با اولویت بندی مشکلات متعدد توانست در طول سلطنتش سلسله صفویه را به اوج قدرت برساند.
عباس میرزا به همراه علی قلی بیگ گورکان شاملو در جنگ های خراسان، محاصره قلعه نیشابور، محاصره قلعه تربت و نبرد تیرپل علیه پدرش شاه محمد خدابنده ( شاه وقت ) جنگید. وی در هجده سالگی قزوین را متصرف شد و در نهایت خود را شاه ایران خواند.
شاه عباس در ابتدای پادشاهی، برای آن که خیالش از حمله پیش دستانه امپراتوری عثمانی به قلمروهای ایران آسوده گردد، پیمان نامهٔ صلح با آن کشور بست و مناطقی کردنشین در عراق و سوریه کنونی را به آنان واگذار کرد. سپس به بهینه سازی امور درون کشوری و فرونشاندن شورش استان ها پرداخت. او نخست ازبکان را شکست داد و سپس به جنگ با دولت عثمانی درآمد. او در سه نوبت با عثمانی ها جنگید. هم چنین دو بار به گرجستان حمله کرد. از واپسین لشکرکشی های او می توان فتح قندهار نام برد. در زمان شاه عباس درآمد دولت ایران بالا رفت و بازرگانی با کشورهای اروپایی و چین افزایش یافت. او بناهای بسیاری ساخت که هنوز برخی از آن ها پابرجاست.
برای وی راه رسیدن به پادشاهی ساده نبود. تجربیات سال های کودکی و نوجوانی وی باعث سوظن بیمارگونه ای در وی گردید. که تأثیر آن تا پایان عمر بر روابطش با دیگران و حتی پسرانش سایه افکند. شاه عباس درگذار زندگی یکی از فرزندانش را کشت و دو تن دیگر را کور کرد و دو پسر دیگرش نیز در کودکی مردند؛ حتی گفته شده که یکی از پسران شاه عباس از دربار گریخت و در تاریخ محو شد بدین شیوه در هنگام مرگ جانشین شایسته ای از خود بازنگذاشت و به ناچار نوه او با نام شاه صفی به پادشاهی رسید.
نام اصفهان پیوسته با اسم شاه عباس همراه بوده و اغلب آثار باستانی و عمرانی شهر اعم از آب انبارها، مادی ها، پل ها، خیابان ها، تفرجگاه ها، کاخ ها، مساجد، مدارس، معابد، بازارها و باغ ها و میدان ها به نام شاه عباس ثبت شده است. منبع : ویکی پدیا
... [مشاهده متن کامل]
شاه عباس هنگامی به سلطنت رسید که غرب و شمال غربی ایران در تصرف دولت عثمانی بود، هم چنین در شمال شرق ایران نیز خراسان جولان گاه ازبک ها شده بود و در داخل کشور نیز طی ۱۲ سال پس از مرگ تهماسب یکم و دوران پادشاهی اسماعیل دوم و محمد خدابنده قدرت شاه کاهش پیدا کرده بود و دسته بندی های قبیله ای قزلباشان مجدداً به شکل افزاینده ای بروز کرده و دوگانگی میان قزلباشان ترکمان و تاجیکان ( مردم غیر ترک ) در دربار شدت پیدا کرده بود. در نتیجه این چند دستگی، هر یک از مقامات دولتی در اندیشه منافع و قدرت خویش بود و کشور دچار هرج و مرج گردیده بود. شاه عباس با اولویت بندی مشکلات متعدد توانست در طول سلطنتش سلسله صفویه را به اوج قدرت برساند.
عباس میرزا به همراه علی قلی بیگ گورکان شاملو در جنگ های خراسان، محاصره قلعه نیشابور، محاصره قلعه تربت و نبرد تیرپل علیه پدرش شاه محمد خدابنده ( شاه وقت ) جنگید. وی در هجده سالگی قزوین را متصرف شد و در نهایت خود را شاه ایران خواند.
شاه عباس در ابتدای پادشاهی، برای آن که خیالش از حمله پیش دستانه امپراتوری عثمانی به قلمروهای ایران آسوده گردد، پیمان نامهٔ صلح با آن کشور بست و مناطقی کردنشین در عراق و سوریه کنونی را به آنان واگذار کرد. سپس به بهینه سازی امور درون کشوری و فرونشاندن شورش استان ها پرداخت. او نخست ازبکان را شکست داد و سپس به جنگ با دولت عثمانی درآمد. او در سه نوبت با عثمانی ها جنگید. هم چنین دو بار به گرجستان حمله کرد. از واپسین لشکرکشی های او می توان فتح قندهار نام برد. در زمان شاه عباس درآمد دولت ایران بالا رفت و بازرگانی با کشورهای اروپایی و چین افزایش یافت. او بناهای بسیاری ساخت که هنوز برخی از آن ها پابرجاست.
برای وی راه رسیدن به پادشاهی ساده نبود. تجربیات سال های کودکی و نوجوانی وی باعث سوظن بیمارگونه ای در وی گردید. که تأثیر آن تا پایان عمر بر روابطش با دیگران و حتی پسرانش سایه افکند. شاه عباس درگذار زندگی یکی از فرزندانش را کشت و دو تن دیگر را کور کرد و دو پسر دیگرش نیز در کودکی مردند؛ حتی گفته شده که یکی از پسران شاه عباس از دربار گریخت و در تاریخ محو شد بدین شیوه در هنگام مرگ جانشین شایسته ای از خود بازنگذاشت و به ناچار نوه او با نام شاه صفی به پادشاهی رسید.
نام اصفهان پیوسته با اسم شاه عباس همراه بوده و اغلب آثار باستانی و عمرانی شهر اعم از آب انبارها، مادی ها، پل ها، خیابان ها، تفرجگاه ها، کاخ ها، مساجد، مدارس، معابد، بازارها و باغ ها و میدان ها به نام شاه عباس ثبت شده است. منبع : ویکی پدیا
پیش از پرداختن به واژه �اصفهان�، بد نیست یادآوری کنیم که تا چند دهه پیش نام برخی از شهرهای ایران به گونه عربی شده یا �معرب� نوشته می شد ولی با کوشش دوستداران زبان پارسی نام هایی همچون �جرجان� یا �طهران� به گونه درست آن �گرگان� و �تهران� دگرگون شد.
... [مشاهده متن کامل]
برای چندین سده، نویسندگانی همچون خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ابن بلخی در فارس نامه، محمدِ محمودِ احمدِ توسی در عجایب نامه، سمعانی در الانساب، ظهیرالدین نیشابوری در سلجوق نامه، قاضی عمادالدین در عجایب البلدان، شرف الدین علی یزدی در ظفرنامه تیموری و بسیاری دیگر، تهران را با �ط� و به صورت �طهران� می نوشتند تا این که جوینده ای همچون محمدحسن خان مقدم مراغه ای ( اعتماد السلطنه ) وزیر انطباعات و دارالترجمه دوران قاجار، به گفته خودش دچار تردید شد که نام این شهر را با �ط� بنویسد یا با �ت� و موضوع را با �علی قلی میرزا اعتضاد السلطنه� رئیس دارالفنون در میان گذاشت. چند سال پس از آن، پژوهشگرانی همچون احمد کسروی و محمد قزوینی درباره نگارش واژه �طهران� یا �تهران� دیدگاه های متضاد خود را ارائه کردند و در نهایت دیدگاه کسروی پذیرش همگانی یافت و امروز همگان تهران را با �ت� می نویسند.
کسروی در آن زمان نوشت: �. . . بی گفتگو است که طهران کلمه ای پارسی است و در پارسی طاء الف دار نیست، مگر درباره کلمه هایی که تازیان آن را معرب کرده اند و از گفتن بی نیاز است که این کلمه های معرب را باید در نوشته های عربی به کاربرد و در نوشته های پارسی جز شکل پارسی نخستین آنها درست نمی باشد. . . به عقیده ما به کاربردن طهران و طوس و اصطخر و اصفهان و دیگر کلمه های معرب در نوشته های پارسی که تا به امروز معمول و شایع می باشد، غلط های فاحش است و باید به نام شرافت علم و بلندی پایگاه آن، تعصب و عادت را به کنار گذارده و بدین گونه غلط های معمولی که نمونه و یادگار دوره استیلای زبان و ادبیات عربی است، خاتمه بخشید. . . شهر معروف ایران را که امروز �اصفهان� می نویسیم، این واژه شکل عربی نام آن شهر است. . . اگر شکل درست پارسی واژه را خواسته باشیم، �اسبهان� با زیر الف یا زبر آن است. � ( کاروند کسروی: ص ۳۸۳ و ۳۸۴ و ۴۲۸ )
نکته مهم دیگر این که، حتی در برخی متن های عربی نیز به شیوه نگارش این واژه با حرف �س� اشاره شده، چنان که �یاقوت حموی� جغرافی دان و تاریخ نویس سده هفتم هجری قمری، در �معجم البلدان� به نقل از حمزه بن الحسن ( حمزه اصفهانی ) در شرح �اصبهان� به اصل پارسی این واژه با حرف �س� و �اسباهان� اشاره کرده و می نویسد: �. . . ذلک ان لفظ اصبهان اذا رُدَّ الی اسمه بالفارسیه کان اسباهان. . . �.
همچنان که �نظامی گنجه ای� سراینده سده ششم هجری قمری نیز در منظومه �خمسه� و در داستان �خسرو و شیرین� به اوصاف �شکر اسپهانی� می پردازد.
و در نمونه دیگر، �وحشی بافقی� از سرایندگاه سده دهم در مثنوی �فرهاد و شیرین� نام این شهر تاریخی را �اسپهان� یا �سپاهان� ثبت کرده است:
ز پرویز ار بدینسان دردمندی / از اینجا تا سپاهان نیست چندی
به گلگون تکاور ده عنان را / سیه گردان به لشکر اسپهان را
براین پایه، پس از تاثیر زبان عربی بر زبان پارسی، در این واژه به تدریج حروف �ص� و �ف� جایگزین حروف �س� و �پ� یا �ب� شدند؛ اما بیشتر نام واژه های این شهر با ریشه مشترک، در منابع مختلف یا گویشهای نواحی گوناگون با �س� و �پ� یا �ب� ثبت شده اند که برای نمونه می توان اسبان، اسباهان، اسباهو، اسبهو، اسواهو، اسباهون، اسبوون، اسبهان، اسپادانا، اسپاهان، اسپهان و اسفهان را نام برد. ( نام واژه های اصفهان، اکبر یاوریان، ص ۱۲۳ - ۶۵ )
پس، به گواهی متن های تاریخی و ادب پارسی، و با نگرش به این که نگارش واژه های پارسی با حرف های/ واک های ناپارسی همچون �ح؛ ص؛ ض؛ ط؛ ظ؛ ع� ریخت واژگان را از هویت و ریشه اصلی پارسی خود دور می کند و هیج دلیل آواشناسی نیز برای نگارش واژه اسفهان/ اسپهان با �ص� وجود ندارد، بهتر است که به تدریج شیوه نگارش این واژه را دگرگون سازیم. این دگرگونی می تواند از نوشته های غیر رسمی آغاز شود و در نوشته های رسمی نیز هر دو شیوه در کنار هم به کار رود تا پس از آشناشدن مردم با این شیوه نگارش، به تدریج �اسپهان� جایگزین �اصفهان� شود و نام این شهر تاریخی هویت پارسی خود را بازیابد.
شاهین سپنتا
کارشناس میراث فرهنگی
... [مشاهده متن کامل]
برای چندین سده، نویسندگانی همچون خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ابن بلخی در فارس نامه، محمدِ محمودِ احمدِ توسی در عجایب نامه، سمعانی در الانساب، ظهیرالدین نیشابوری در سلجوق نامه، قاضی عمادالدین در عجایب البلدان، شرف الدین علی یزدی در ظفرنامه تیموری و بسیاری دیگر، تهران را با �ط� و به صورت �طهران� می نوشتند تا این که جوینده ای همچون محمدحسن خان مقدم مراغه ای ( اعتماد السلطنه ) وزیر انطباعات و دارالترجمه دوران قاجار، به گفته خودش دچار تردید شد که نام این شهر را با �ط� بنویسد یا با �ت� و موضوع را با �علی قلی میرزا اعتضاد السلطنه� رئیس دارالفنون در میان گذاشت. چند سال پس از آن، پژوهشگرانی همچون احمد کسروی و محمد قزوینی درباره نگارش واژه �طهران� یا �تهران� دیدگاه های متضاد خود را ارائه کردند و در نهایت دیدگاه کسروی پذیرش همگانی یافت و امروز همگان تهران را با �ت� می نویسند.
کسروی در آن زمان نوشت: �. . . بی گفتگو است که طهران کلمه ای پارسی است و در پارسی طاء الف دار نیست، مگر درباره کلمه هایی که تازیان آن را معرب کرده اند و از گفتن بی نیاز است که این کلمه های معرب را باید در نوشته های عربی به کاربرد و در نوشته های پارسی جز شکل پارسی نخستین آنها درست نمی باشد. . . به عقیده ما به کاربردن طهران و طوس و اصطخر و اصفهان و دیگر کلمه های معرب در نوشته های پارسی که تا به امروز معمول و شایع می باشد، غلط های فاحش است و باید به نام شرافت علم و بلندی پایگاه آن، تعصب و عادت را به کنار گذارده و بدین گونه غلط های معمولی که نمونه و یادگار دوره استیلای زبان و ادبیات عربی است، خاتمه بخشید. . . شهر معروف ایران را که امروز �اصفهان� می نویسیم، این واژه شکل عربی نام آن شهر است. . . اگر شکل درست پارسی واژه را خواسته باشیم، �اسبهان� با زیر الف یا زبر آن است. � ( کاروند کسروی: ص ۳۸۳ و ۳۸۴ و ۴۲۸ )
نکته مهم دیگر این که، حتی در برخی متن های عربی نیز به شیوه نگارش این واژه با حرف �س� اشاره شده، چنان که �یاقوت حموی� جغرافی دان و تاریخ نویس سده هفتم هجری قمری، در �معجم البلدان� به نقل از حمزه بن الحسن ( حمزه اصفهانی ) در شرح �اصبهان� به اصل پارسی این واژه با حرف �س� و �اسباهان� اشاره کرده و می نویسد: �. . . ذلک ان لفظ اصبهان اذا رُدَّ الی اسمه بالفارسیه کان اسباهان. . . �.
همچنان که �نظامی گنجه ای� سراینده سده ششم هجری قمری نیز در منظومه �خمسه� و در داستان �خسرو و شیرین� به اوصاف �شکر اسپهانی� می پردازد.
و در نمونه دیگر، �وحشی بافقی� از سرایندگاه سده دهم در مثنوی �فرهاد و شیرین� نام این شهر تاریخی را �اسپهان� یا �سپاهان� ثبت کرده است:
ز پرویز ار بدینسان دردمندی / از اینجا تا سپاهان نیست چندی
به گلگون تکاور ده عنان را / سیه گردان به لشکر اسپهان را
براین پایه، پس از تاثیر زبان عربی بر زبان پارسی، در این واژه به تدریج حروف �ص� و �ف� جایگزین حروف �س� و �پ� یا �ب� شدند؛ اما بیشتر نام واژه های این شهر با ریشه مشترک، در منابع مختلف یا گویشهای نواحی گوناگون با �س� و �پ� یا �ب� ثبت شده اند که برای نمونه می توان اسبان، اسباهان، اسباهو، اسبهو، اسواهو، اسباهون، اسبوون، اسبهان، اسپادانا، اسپاهان، اسپهان و اسفهان را نام برد. ( نام واژه های اصفهان، اکبر یاوریان، ص ۱۲۳ - ۶۵ )
پس، به گواهی متن های تاریخی و ادب پارسی، و با نگرش به این که نگارش واژه های پارسی با حرف های/ واک های ناپارسی همچون �ح؛ ص؛ ض؛ ط؛ ظ؛ ع� ریخت واژگان را از هویت و ریشه اصلی پارسی خود دور می کند و هیج دلیل آواشناسی نیز برای نگارش واژه اسفهان/ اسپهان با �ص� وجود ندارد، بهتر است که به تدریج شیوه نگارش این واژه را دگرگون سازیم. این دگرگونی می تواند از نوشته های غیر رسمی آغاز شود و در نوشته های رسمی نیز هر دو شیوه در کنار هم به کار رود تا پس از آشناشدن مردم با این شیوه نگارش، به تدریج �اسپهان� جایگزین �اصفهان� شود و نام این شهر تاریخی هویت پارسی خود را بازیابد.
شاهین سپنتا
کارشناس میراث فرهنگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)