اصالت

/~esAlat/

    authenticity
    genuineness
    nobility
    originality
    noble birth

فارسی به انگلیسی

اصالت اراده
voluntarism

اصالت تاریخی
historicity

اصالت تحقق
positivism

اصالت تصور
idealism

اصالت ذهن
subjectivism

اصالت سودمندی
utilitarianism

اصالت عقل
rationalism

اصالت عمل
activism, pragmatism

مترادف ها

originality (اسم)
ابتکار، غرابت، اصالت

gentility (اسم)
بزرگی، نجابت، اصالت، شرافت، آقا منشی

gentry (اسم)
تربیت، اصالت، مردمان محترم و با تربیت

gentrice (اسم)
نجابت، تربیت، اصالت

پیشنهاد کاربران

اگر اصل را ریشه و بن معنی کنیم می توان گفت:
ریشه داری ، بنمندی، بنداری
اگر پایه و پی ( به معنای پایه و بنیاد نه دنباله ) معنی کنیم می شود:
بر پایگی، پایه داری، پی داری ، بنیادین بودن
و اگر گوهر و نژاد و نهاد خوب مورد نظر باشد می توان گفت:
...
[مشاهده متن کامل]

خوش گهری، پاک نهادی، نیک نهادی، نژادگی ، به نژادی

" بُنِش"
بنش از واژه ی بونیشتیه پهلوی به چم بن و پایه و اصل داشتن.
اصالت برابر ریشه داشتن است.
اصالت می تواند به معنای یک رنگی درون و بیرون انسانها باشد.
درست بودن نژاد ؛ اصیل بودن. ریشه دار بودن :
کس از بندگان تاج شاهی نجست
وگر چند بودی نژادش درست.
فردوسی.
اندر فرهنگ اِرانویچ یا اِرآن ( Ēran ) و امروز ایران، نیکنژاد ( اصیل ) به کسی نامیده می شد که دارنده ی سه ویژهگی باشد:
نیک پندار، نیک گفتار، نیک کردار.
اینچنین آدمین همچنین پارسا، دَهم ( pious ) ، اَردآ ( Ahl� ) = اَشو ( Aš� ) =اَهلَوْ ( Ahlaw ) = ( righteous ) باشد اینچنین آدمینی دارنده ی ( nobility ) =ایرانی بودن= ( Ērih ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه اصالت
معادل ابجد 522
تعداد حروف 5
تلفظ 'e ( a ) sālat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اصالة]
مختصات ( اَ لَ ) [ ع . اصالة ] ( اِمص . )
آواشناسی 'esAlat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
اصالت یعنی ریشه کردن هر یک از انسان در زمینی از باورها که منجر به رفتاری می شود که با خود شادی و آرامش برای اطرافیان بهمراه می آورد و هر کس اصالت خود را خودش می سازد
حکایت اون مثلی که می گفت گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل
تبارمندی
اصالت:ریشمندگی
اصلیت:ریشمندگی
اصیل:ریشمند
اصل: ریشه ور
واژه سازی شده
او ایرانی اصیل است
او ایرانی ریشمند است
زبان خویش نامش پارسیست
در متون حقوق به معنی عدم وابستگی میباشد
نطفه پاک
نام قطعه موسیقی ای به خوانندگی یاس و موئر
پیشنهاد من واژه ی "بُن وَند یا بنوند" می باشد که به چم اصیل و ریشه دار می باشند هَمدایِشی ( ترکیبی ) از دو بخش بُن بَند یا وَند می باشد که وَند پیشوند نسبت و دارندگی و اتصال است. . . . یعنی کسی که دارای بن و ریشه می باشد
این واژه تبارانه پارسى و پهلوى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى ریشه اش را ( اصل ) تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوى آسِل Asel به معناى اول ، نخست ، ابتدا برداشته و معرب نموده و ساخته اند : أصل ، اصیل ، اصالة ، اصول و . . . همتایان آن به پارسى مى شود بونیشت/بونیشBunisht
...
[مشاهده متن کامل]

/Bunish ( پهلوى: بونیشتیهْ : اصالت ) و اِریهْ/ایریهْ irih / Erih ( پهلوى: اصالت ، نجابت ، آریایى بودن ) ، گوهر Gohar ( پهلوى: نژاد ، اصالت ، دات ) ، گوهریکیهْ Goharikih ( پهلوى: اصالت مندى ، اصیل/اصلى بودن ) ، اِرتَنیهْ Ertanih ( پهلوى : اصالت ، نجابت ) و ساخته ى
تومایش Tumayesh ( توما Tuma : پارسى باستان : اصل و ریشه + اِش ( مصدرساز ) = اصالت ، اصل مندى ) و آماتایش Amatayesh ( آماتا : پهلوى: اصیل + اِش ( مصدرساز ) = اصالت ، اشراف زادگى

این واژه عربی است و پارسی آن بونیش می باشد که از پهلوی بونیشتیْه گرفته شده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس