اشکوب

/~oSkub/

    floor
    storey
    story

فارسی به انگلیسی

اشکوب اول
greund floor, ground floor

اشکوب دوم
first floor

مترادف ها

story (اسم)
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل

floor (اسم)
کف، بستر، طبقه، فرش، کف زمین، اشکوب، کف اطاق

stage (اسم)
صحنه، پایه، طبقه، مرحله، پله، اشکوب، وهله، صحنه نمایش، پردهگاه

پیشنهاد کاربران

آشکوب :
اگر برای تو نبود مسیر هفت انجم
نه آشکوب فلک پست همچو هامون باد
( جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی )
اولا فلسفه عرفان نیست و خیلی فلسفه ها بدتر از الحاد و خیلی عرفان هامانند عرفان شاعران عرفانی ما که نعوذبالله سوگند بذات جلاله پروردگار بدروغ فقط وفقد برای ترکیب وزن و قافیه شعرشان است و تنها فلاسفه نام آور ما مانندخیام و این سینا حاج ملاهادی اسرار سبزواری خودم که در بیست هزار غزل سروده یک سوگند چه دروغ چه راست بنام جلت عزت نخورده ام کجاش عرفان است که از خداوند یک بت آنهم از جنس مونس با شعر نفاسی میکشندو من عمدا در هرغزل عاشقانه یک تصویر زیبای جنس مونث را منتشر میکنم تا خلق متوجه شود حضرت پروردگار جلت صنعت در صنع خلقت سنگ تموام گذاشته وخودش فرموده انی خلق ذکر. والانثی من تمام عناصر عالم طبیعی و یا شیمیایی را یکی نر و دیگری را ماده آفریدم و تا دست به مو و یا پشم حیوانات بکشی جنس نر به ماده القا میشود و جرقه الکتریسته تولید و الیاف مصنوعی هم مثل ایاف طبیعی نر. و ماده اند حتی عنصر خاک زنده نه خاک مرده و یا بیمار یک مولوکول نر و دیگری ماده است و در جایی دیگر میفرماید انا خلقناکم ذکر والانثی من شما را نر و ماده خلق کردم تنهافقدذات اقدس الهی جل وجلاله صمد و بی نیاز است آن خدای عارفانه ای که محتاج چشم بادامی و لب یاقوتی و ایروی کمان و خال لب مسیحایی و یا ترک شیرازی باشد نعوذ بالله خدا نیست بلکه یک بت میباشدحضرت پروردگار صمد و بی نیاز است و این کیهان مانند یک بدن واحد از کثرت اعضا ومیلیارد در ملیارد سلول زنده که این کثرت سلولها از یک سلول مرکزی مغز تمکین و اطاعت میبرندطواعی یک سلولول واحدمغز همان مشابه وحدت که در آن به وحدت رسیده اند اطاعت می نمایند نه خرافات های ابن عربی که کثرت را خدایان بی شمار میداند اگر واقعا چنان باشد هویت یک سنگ سنگ است و ماهیت او هم همان سنگ است و تغییرات فیزیکی تغییری در او ایجاد نمیکند ولی تغیرات شیمایی با حرارت از سنگ آهن و پولاد وشیشه میسازدپس وحدت وجود در کثرت سنگ ها از بین رفت ولی زیباترین فلسبفه ها فلسفه حاج ملا هادی در شرح منظومه است و درفلسفه آمانوئل کانت که مشابه فلسفه اسرار سبزواری است وجود دارد و ضمنا دوستان گرامی این دیکشنری یک دائره المعارف ادبی است دائره المعارف فلسفه ایدئو لوژی خودش یک کتابخانه هزار جلدی را بخود می طلبد اما. . .
...
[مشاهده متن کامل]

آب دریا را اگر نتوان کشید. . . .
پس بقدرتشنگی باید چشید. . . .

اولا فلسفه عرفان نیست و خیلی فلسفه ها بدتر از الحاد و خیلی عرفان هامانند عرفان شاعران ما که نعوذبالله سوگند بذات جلاله پروردگار بدروغ فقط وفقد برای وزنو قافیه سعرشان است و تنها فلاسفه نامی مانندخیام و
...
[مشاهده متن کامل]
این سینا حاج ملاهادی اسرار سبزواری خودم بیست هزار غزلسرودم یک سوگند چه دروغ چه راست بنام جلت عزت نخورده ام کجاش عرفان است که از خداوند یک بت آنهم از جنس مونس با شعر نفاسی میکشندو من عمدا در هرغزل عاشقانه یک تصویر زیبای جنس مونث را منتشر کردم چون خودش فرموده انی خلق ذکر. والانثی من تمام عناصر عالم طبیعی و یا شیمیایی را یکی نر و دیگری را ماده آفریدم و تا دست به مو و پشم حیوانات بکشت جنس نر به ماده القا میشود و جرقه الکتریسته تولید و الیاف مصنوعی هم مثل ایاف طبیعی نر. و ماده اند حتی عنصر خاک زنده نه خاک مرده و یا بیمار و وجایی دیگر میفرماید انا خلقناکم ذکر والانثی من شما را نر و ماده خلق کردم فقدذات اقدس الهی جل وجلاله صمد و بی نیاز است آن خدای عارفانه ای که محتاج چشم بادامی و لب یاقوتی و ایروی کمان و خال لب مسیحایی و یا ترک شیرازی باشد نعوذ بالله خدا نیست حضرت پروردگار باید صمد و بی نیز باشد و این کیهان مانند یک بدن واحد از کثرت اعضا ومیلیارد در ملیارد سلول زنده تمکین یک سلولول واحدمغز که در آن به وحدت رسیده اطاعت نماید نه خرافات های ابن عربی که کیثرت را خدایان بی شمار میداند اگر واقعا چنان باشد هویتیک سنگسنگ است و ماهیت او هم همان سنگ است و تغییرات فیزیکی تغییری در او ایجاد نمیکند ولی تغیرات شیمایی با حرارت از سنگ آهن و پولاد وشیشه میسازدپس وحدت وجود در کثرت سنگ ها از بین رفت ولی زیباترین فلسبفه ها فلیفه حاج ملا هادی در شرح منظومه است و درفلسفه آمانوئل کانت که مشابه فلسفه اسرار سبزواری است

اشکوبیدن = ایجاد سقف.
پادشاهانی که ۲۴۷سال قبل از میلاد حضرت مسیح تا ۲۲۴ سال بعداز تولد آن حضرت ۴۷۱ سال بر ایران حکومت نمودند چون ایرانیان به آنها عشق ورزیدند همه لقب اشک یعنی پایه گذار را گرفتند که معنی این واژه را در اشکوب
...
[مشاهده متن کامل]
یا اشکوبه که هنوز کاربرد دارد و به جای طبقه عربی ما در خراسان به ساختمان ها میکوییم مثلا سه اشکوبه یعنی سه طبقه چون این واژه را عرب سرقت کرده و واژه های بسیاری مانند اساس موسس تاسیس از ان استخراج کرده و برای انکه ثابت کنم این واژگان پارسی بوده و اس عرب همان اش ما است مثل مشک که او مسک میگوید اشکوب یعنی پایه ان در زمین کوبیده شده است

چون حکومت پارسی یا پارتی را پایه گذاری مجدد کردند به آنها اشکانیان گفتند
اشکانیان=پایگذاران شاهنشاهی پارت ها بعد از حکومت بیگانگان سلکوی جانشینان اسکندر مقدونی یا سلوکیان پیروان اسکندر
اشکوب=طبقه
اشکوب =پایه نهاده پایه کوبیده شده به زمین واژه مسروقه سرقت شده به عربستان مانند مشک که شده مسک
اشکوب=اگر معرب شود اسکوب میشود چون اس واژه پارسی بوده و اش میگفته ایم به معنی بنیان پایه وکلمه اساس و موسس و تاسیس همه از پارسی سرقت شده است مثل مشک آب که عرب به ان مسک میگوید
فضای خالی بین دو طبقه ساختمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس