اشکار کردن، اتش زدن، مشتعل شدن، روشن کردن، برق زدن، اتش گرفتن، بچه زاییدن، اذرخش زدن
نمایش دادن، نشان دادن، اشکار کردن، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن
اگهی دادن، اعلان کردن، انتشار دادن، خبر دادن، اشکار کردن، اخطار کردن، مدرک دادن
بادخور کردن، اشکار کردن
رها کردن، اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن، اشکار شدن، تاه چیزی را گشودن
اشکار کردن، معلوم کردن، فاش کردن، ظاهر ساختن، ظاهر کردن
اشکار کردن، برهنه کردن، عاری ساختن
اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سرپوش برداشتن از
اشکار کردن
اشکار کردن، انتقام گرفتن