اشپزخانه

/~ASpazxAne/

    galley
    kitchen

فارسی به انگلیسی

اشپزخانه سیار
chuck wagon

اشپزخانهٔ صحرایی
canteen

اشپزخانه کوچک
kitchenet, kitchenette

اشپزخانه ی رایگان
canteen

مترادف ها

cookery (اسم)
اشپزی، اشپزخانه

kitchen (اسم)
اشپزخانه، محل خوراک پزی

galley (اسم)
اشپزخانه، رانکا، رامکا

پیشنهاد کاربران

در زبان لکی : مِطبَرق
به زبان ترکی آشپاز خانا
محلی برای پخت غذا
خورشخانه. [ خوَ / خ ُ رِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) انبار غذا. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . مطبخ. آشپزخانه :
ز گنجور و دستور بستد کلید
خورشخانه و خمره های نبید.
فردوسی.
کلید خورشخانه ٔپادشا
...
[مشاهده متن کامل]

بدو داد دستور فرمانروا.
فردوسی.
خورشخانه پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرم نهان.
فردوسی.
خورشخانه در خان او داشتی
تن خویش مهمان او داشتی.
فردوسی.

Kitchen به معنای آشپزخانه می باشد ولی می توان از cookery هم به جای آن استفاده کرد.
kichen
تلفط
کیچن
آشپزخانه به ترکی: آشپزخانا ، ماطباق ، میبباق
در تبریز و حومه آن به اتاق دارای تنور نانوایی که در منازل قدیمی وجود داشت ، " میبباق " می گفتند؛ اینکلمه در روستاها هنوز هم کاربرد دارد.
مطبخ
چێشت خانە ( کردی )
در پارس " خورشخانه"
در زبان ترکی استانبولی می شود: موتباک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس