اشپز
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
واژه ی �آشپز� و ریشه های آن در زبان های اوستایی، پهلوی و سانسکریت، می توانیم به طور دقیق بررسی کنیم:
- - -
ریشه شناسی واژه ی �آشپز� در زبان فارسی
واژه ی �آشپز� در زبان فارسی ریشه ای کهن و هندوایرانی دارد و می توان آن را در زبان های اوستایی، پهلوی و سانسکریت پیگیری کرد. این واژه از ترکیب دو جزء تشکیل شده است: �آش� به معنای خوراک و �پز� به معنای پختن.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. فارسی میانه ( پهلوی )
در فارسی میانه، واژه ی �آشپز� به شکل های āspak یا āspah آمده است. بخش دوم واژه، یعنی �پز�، در فارسی میانه به صورت pak / pezh / paz وجود داشته و معنای �پختن� می دهد. بنابراین �آشپز� در اصل به کسی گفته می شده که آش یا خوراک را می پزد.
منبع کتابی:
G. Windfuhr, Persian Grammar: History and State of its Study, 1979.
E. P. K. Foroughi, Farhang - e Pahlavi ( فرهنگ پهلوی ) , Tehran, 1971.
- - -
۲. اوستایی
در زبان اوستایی، ریشه های مشابهی برای �پختن� وجود دارد:
pāza - / pāz - : به معنای آماده کردن یا پختن غذا.
این واژه با ریشه ی هندوایرانی سانسکریت pāc - هم ریشه است.
منبع کتابی:
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch, 1904.
Mary Boyce, A Grammar of Zoroastrian Dari, 1975.
- - -
۳. سانسکریت
در سانسکریت، واژه ی pācaka ( पाचक ) به معنای �کسی که می پزد� یا �سرآشپز� وجود دارد. ریشه ی آن pāc - همان ریشه ی هندوایرانی است که در فارسی میانه و اوستایی نیز دیده می شود.
منبع کتابی:
Monier - Williams, A Sanskrit - English Dictionary, 1899.
Macdonell, A Sanskrit Grammar for Students, 1910.
- - -
نتیجه گیری
واژه ی �آشپز� در زبان فارسی ریشه ای هندوایرانی دارد و از ترکیب دو جزء �آش� ( خوراک ) و �پز� ( پختن ) در فارسی میانه شکل گرفته است. این واژه در اوستایی و سانسکریت نیز با ریشه های مشابه وجود دارد و نشان دهنده ی اشتراکات زبانی و فرهنگی میان این زبان ها است.
- - -
منابع کتابی معتبر
1. Windfuhr, G. Persian Grammar: History and State of its Study, 1979.
2. Foroughi, E. P. K. Farhang - e Pahlavi, Tehran, 1971.
3. Bartholomae, C. Altiranisches W�rterbuch, 1904.
4. Boyce, M. A Grammar of Zoroastrian Dari, 1975.
5. Monier - Williams, M. A Sanskrit - English Dictionary, 1899.
6. Macdonell, A. A. A Sanskrit Grammar for Students, 1910.
- - -
- - -
ریشه شناسی واژه ی �آشپز� در زبان فارسی
واژه ی �آشپز� در زبان فارسی ریشه ای کهن و هندوایرانی دارد و می توان آن را در زبان های اوستایی، پهلوی و سانسکریت پیگیری کرد. این واژه از ترکیب دو جزء تشکیل شده است: �آش� به معنای خوراک و �پز� به معنای پختن.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. فارسی میانه ( پهلوی )
در فارسی میانه، واژه ی �آشپز� به شکل های āspak یا āspah آمده است. بخش دوم واژه، یعنی �پز�، در فارسی میانه به صورت pak / pezh / paz وجود داشته و معنای �پختن� می دهد. بنابراین �آشپز� در اصل به کسی گفته می شده که آش یا خوراک را می پزد.
منبع کتابی:
E. P. K. Foroughi, Farhang - e Pahlavi ( فرهنگ پهلوی ) , Tehran, 1971.
- - -
۲. اوستایی
در زبان اوستایی، ریشه های مشابهی برای �پختن� وجود دارد:
pāza - / pāz - : به معنای آماده کردن یا پختن غذا.
این واژه با ریشه ی هندوایرانی سانسکریت pāc - هم ریشه است.
منبع کتابی:
- - -
۳. سانسکریت
در سانسکریت، واژه ی pācaka ( पाचक ) به معنای �کسی که می پزد� یا �سرآشپز� وجود دارد. ریشه ی آن pāc - همان ریشه ی هندوایرانی است که در فارسی میانه و اوستایی نیز دیده می شود.
منبع کتابی:
- - -
نتیجه گیری
واژه ی �آشپز� در زبان فارسی ریشه ای هندوایرانی دارد و از ترکیب دو جزء �آش� ( خوراک ) و �پز� ( پختن ) در فارسی میانه شکل گرفته است. این واژه در اوستایی و سانسکریت نیز با ریشه های مشابه وجود دارد و نشان دهنده ی اشتراکات زبانی و فرهنگی میان این زبان ها است.
- - -
منابع کتابی معتبر
- - -
خوالیگر
منبع. عکس فرهنگ عمید
اگر تصور ببینید می فهمید واژه آشپز که از ریشه واژه آش و پز ساخته شده فارسی است.
واژه پز
معادل ابجد 9
تعداد حروف 2
تلفظ paz
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( بن مضارعِ پختن و پزیدن )
... [مشاهده متن کامل]
مختصات ( پَ ) ( اِ. )
آواشناسی paz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه ی پز از ریشه ی واژه های پختن و پزیدن فارسی است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇واژه پختن
معادل ابجد 1052
تعداد حروف 4
تلفظ poxtan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: puxtan] ‹پزیدن›
مختصات ( پُ تَ ) [ په . ]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
در نتیجه واژه آشپز فارسی است.


اگر تصور ببینید می فهمید واژه آشپز که از ریشه واژه آش و پز ساخته شده فارسی است.
واژه پز
معادل ابجد 9
تعداد حروف 2
تلفظ paz
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( بن مضارعِ پختن و پزیدن )
... [مشاهده متن کامل]
مختصات ( پَ ) ( اِ. )
آواشناسی paz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه ی پز از ریشه ی واژه های پختن و پزیدن فارسی است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇واژه پختن
معادل ابجد 1052
تعداد حروف 4
تلفظ poxtan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: puxtan] ‹پزیدن›
مختصات ( پُ تَ ) [ په . ]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
در نتیجه واژه آشپز فارسی است.


منبع. فرهنگ عمید


معنی آش و آشپز و آشپزخانه به این واژه ها نگاه کنید
Ash. خوردن Ashana خوراک ، غذا ati Asha پر خور
اتی به معنی زیاد و آشه خوردن میشه پرخور این سه واژه از سانسکریت براتون مثال زدم تا روشن بشه آش پز خوراک پز هست
Ash. خوردن Ashana خوراک ، غذا ati Asha پر خور
اتی به معنی زیاد و آشه خوردن میشه پرخور این سه واژه از سانسکریت براتون مثال زدم تا روشن بشه آش پز خوراک پز هست
کلمه آش در فرهنگ معین ریشه در نیاهندوایرانی دارد و غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند. آش از آشامیدن برگرفته شده است زیرا غذای آبدار است. واژه های آشپز، آشپزخانه نیز از همین واژه ساخته شده است. [۱۵]
... [مشاهده متن کامل]
کلمه آش از زبان فارسی گرفته شده است. در فارسی واژهٔ �با� نیز به معنی آش و خوراک فراوان بکار رفته است. شوربا، گندم با، کدوبا، ماست با، [۲] اسپیدبا، اوماج، غوره با، زیره با[۳] و… در نوشته ها تکرار شده است. با یا باج ( اوماج ) از باگ پارسیگ بازمانده و به معنی خوراک است. بنابر نظر مایرهفر - bā - احتمالاً صورت جدیدتر bāg - - از کلمهٔ pāka - در ایرانی باستان و از ریشهٔ pak - یا pac - به معنای پختن است که در فارسی امروز به صورت پختن و پز به کار می رود ( بنگرید به نانوا/نانبا ) . [۴] واژگان سکباگ، دوغباگ، نارباگ، زیرباگ، سپیدباگ و… به زبان عربی نیز راه یافته است ( السکباج، الدوغباج، النارباج، المزیرباج، الإسبیذباج و الجرذباج )
... [مشاهده متن کامل]
کلمه آش از زبان فارسی گرفته شده است. در فارسی واژهٔ �با� نیز به معنی آش و خوراک فراوان بکار رفته است. شوربا، گندم با، کدوبا، ماست با، [۲] اسپیدبا، اوماج، غوره با، زیره با[۳] و… در نوشته ها تکرار شده است. با یا باج ( اوماج ) از باگ پارسیگ بازمانده و به معنی خوراک است. بنابر نظر مایرهفر - bā - احتمالاً صورت جدیدتر bāg - - از کلمهٔ pāka - در ایرانی باستان و از ریشهٔ pak - یا pac - به معنای پختن است که در فارسی امروز به صورت پختن و پز به کار می رود ( بنگرید به نانوا/نانبا ) . [۴] واژگان سکباگ، دوغباگ، نارباگ، زیرباگ، سپیدباگ و… به زبان عربی نیز راه یافته است ( السکباج، الدوغباج، النارباج، المزیرباج، الإسبیذباج و الجرذباج )
یعنی من نمیدانم ما تا کی باید فریبخورده عثمانی و پان ترک باشیم برادر من پیش ار اینکه با تعصب روی چیزی پا فشاری کنی این گوگل است ایغوری مغولی تاتاری قرقیز و قفقازی و ازبکی و ترکمنی و باکویی و استامبولی ده دوازده کشور را مغولان ترکی زبان کرده اند سرچ کن ببین ایا یکی از انها واژه اش را بکار می برند؟ در همه وازگان که میپنداری نخست یک سرچ کن اگر در یکی دوتاش دیدی پس بیا گرچه اگر همه داشتند باز باید پزوهیدرو دید درست چه چیزی هست -
... [مشاهده متن کامل]
بیا بگو واژه زبان ماست تا همه ما بگوییم اری چون ما و شما ییکیم
... [مشاهده متن کامل]
بیا بگو واژه زبان ماست تا همه ما بگوییم اری چون ما و شما ییکیم
اش واژه اوستایی هست و اشپز هم پارسیه. ترکا این واژه از زبان اوستا گرفتن
آش واژه ی ترکی نیست بلکه واژه ای در زبان سانسکریت وهندو آریایی است
برای آشپز میتوان از واژه ی خوالیگر ویا پزنده وهمچنین از واژه ی خورشگر بهره جست
برای آشپز میتوان از واژه ی خوالیگر ویا پزنده وهمچنین از واژه ی خورشگر بهره جست
آش واژه ای فارسی هست که به غذاهای آشامیدنی گفته میشده
در گذشته هم بیشتر خوراک ایرانی ها آش بوده مانند شوربا، دوغبا، آش رشته، آش کشک، آش ماست، آش غوره و . . .
در گذشته هم بیشتر خوراک ایرانی ها آش بوده مانند شوربا، دوغبا، آش رشته، آش کشک، آش ماست، آش غوره و . . .
شاید این سوال را داشته باشید که آشپز که فقط آش درست نمیکنه پس چرا به او می گویند آشپز؟
دلیلش این است که آش به ترکی یعنی غذا و به آشپز در ترکی آشچی یا آشجی گفته می شود و آش به معنای امروزی گفته می شود که کلمه ای هندی است.
دلیلش این است که آش به ترکی یعنی غذا و به آشپز در ترکی آشچی یا آشجی گفته می شود و آش به معنای امروزی گفته می شود که کلمه ای هندی است.
Chef = ( ما میگیم: Shef )
در پارسی " خورشگر "
سرخورشگر= سر آشپز
سرخورشگر= سر آشپز
اشپز کلمه ی تاجیک است . اش به معنی برنج است . و اشپز یعنی برنج پز.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)