اشفتن، هیجان، دیوانگی، شور، شوریدگی، دیوانگی انی
اشفتن، مزاحم شدن، ناراحت کردن
دست پاچه کردن، گیج کردن، اشفتن، مضطرب کردن، عصبانی کردن، گرم شدن کله
تحریک کردن، بکار انداختن، پریشان کردن، تکان دادن، اشفتن، سراسیمه کردن، مضطرب کردن
اشفتن، عذاب دادن، مزاحم شدن، زحمت دادن، ازار دادن، دچار کردن، مصدع کسی شدن، رنجه کردن
تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن، بهم زدن، تکان خوردن، لرزش داشتن، متزلزل کردن
اشفتن، ناراحت کردن، مضطرب ساختن، بیارام کردن، اسوده نگذاشتن
پریشان کردن، اشفتن، مزاحم شدن، بر هم زدن، مختل کردن، مضطرب ساختن، مشوش کردن، بهم زدن
اشفتن، عصبانی کردن
اشفتن
اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، اشفته کردن، واژگون کردن، چپه کردن