to state or advise
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
گزارش، خبر، شهرت، صدا، انتشار، اشعار
نظم، شعر، اشعار، فن شاعری، چامه سرایی، لطف شاعرانه
پیشنهاد کاربران
اشعار رباعی که چنین کوتاهند
پر مغز و گرانمایه و بی همتاهند
هر لنگهء آن را چو جهانی میدان
هم نیز به راز نکته ها آگاهند
شهرام
سروده به سال ۱۳۶۴.
پر مغز و گرانمایه و بی همتاهند
هر لنگهء آن را چو جهانی میدان
هم نیز به راز نکته ها آگاهند
شهرام
سروده به سال ۱۳۶۴.
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم
سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده شد = چیزی ک مارا به جریان میاندازد / آب شرب = آب جاری شده / خود جاری که از ساری / شاری آمده / شار الکتریکی = جریان الکتریکی
... [مشاهده متن کامل]
سار / شار مانند ابشار / افشار ( طبقه بالا دستان = اف = بالا و شار = جریان => جریان و گروه بالایی )
شارع / شرعی / مشروع و مشتقات آن اشاره به جریان یافتن جمعیت = شارع و شرعی = چیزی را به ما جریان انداختن و . . . . .
شعر که از سُر / شُر آمده یعنی چیزی را به زبان جاری ساختن که در سروده میبینیم که از سُر ود آمده ( مانند نمود = نم ( از نما آمده ود / خمود = خم ود و . . . ) پس سرود میشود جاری ساختن و سرایش نمونه دیگر جاری و ساری ساختن است پس این از اینکه چرا ساری همان جاری و جریان است ( همچنین مجری و اجرا از دیگر مشتقات آنها میباشند )
چرا ساری در ترکی زرد میشود؟ نام گذشته ساری زارتاگارتا بوده که با دگریخت ت به د میشود زارداگاردا که اگر ساده بگوییم میشود زردگَرد که کلا / گرد ( جرد از دیگر اشکال ساخت یافته گرد به معنای شهر است ) پس زردگرد میشود شهر زرد ( به دلیل داشتن برخی از گَوَن های زرد رنگ که برای زنبور های عسل ( که به آن ماز میگویند ( به گفته برخی مازندران یعنی جایگاه ماز که یک گونه زنبور بوده ) بسیار مفید بوده به اینک اثر چندانی از این گونه گیاهی باقی نمانده )
پس دلیل اینکه به ترکی ساری میشود زرد از اینجا آمده که این شهر به شهر زرد معروف بوده و چون نامش ساری بوده برای دیگران ساری شده شهر زرد همانطور که یونانیان به آن زارتاگارتا میگفتند یعنی شهر زرد اما نام اصلی آن ساری بوده و لقبش شهر زرد
چرا ساری مرکز فرماندهی چَمِش ( معنی ) دارد؟
چون در این جاری شدن که افشار یا افسار میگفتند طبقه بالا دستان ( افشار یا افشاریان که طبقه بالا دستان خود را مینامیدند ) افسار کار را در دست داشتند ( افسار یعنی کار بالا و مهم و نشانه کنترل بوده ) پس یک معنای و اصطلاح دیگر افسار = کنترل یا مرکز فرماندهی شد که اف = بالا و سار = جاری / جریان ( اینجا ایضاً گروه بخوانید ) معنا دارد => گروه بالا دستان ( مانند افسر = رییس )
دستکم بخش زیادی از واژه هایی که به اشتباه گمان میرفت عربی باشند را ریشه یابی کردیم . بخش زیادی از واژه های عربی ایرانی می باشد منتها باید به درستی و با دقت بالا به اصل آن برسیم.
واژه شهر هم از شار آمده یعنی جایی که مردم در آن جریان دارند ( رفت و آمد ) پس شهرت / مشهور و . . . . به کسی یا چیزی که پرجریان و پرصدا باشد گفته شده .
با سپاس
لایک نداشت اینهمه واژه یابی ؟
سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده شد = چیزی ک مارا به جریان میاندازد / آب شرب = آب جاری شده / خود جاری که از ساری / شاری آمده / شار الکتریکی = جریان الکتریکی
... [مشاهده متن کامل]
سار / شار مانند ابشار / افشار ( طبقه بالا دستان = اف = بالا و شار = جریان => جریان و گروه بالایی )
شارع / شرعی / مشروع و مشتقات آن اشاره به جریان یافتن جمعیت = شارع و شرعی = چیزی را به ما جریان انداختن و . . . . .
شعر که از سُر / شُر آمده یعنی چیزی را به زبان جاری ساختن که در سروده میبینیم که از سُر ود آمده ( مانند نمود = نم ( از نما آمده ود / خمود = خم ود و . . . ) پس سرود میشود جاری ساختن و سرایش نمونه دیگر جاری و ساری ساختن است پس این از اینکه چرا ساری همان جاری و جریان است ( همچنین مجری و اجرا از دیگر مشتقات آنها میباشند )
چرا ساری در ترکی زرد میشود؟ نام گذشته ساری زارتاگارتا بوده که با دگریخت ت به د میشود زارداگاردا که اگر ساده بگوییم میشود زردگَرد که کلا / گرد ( جرد از دیگر اشکال ساخت یافته گرد به معنای شهر است ) پس زردگرد میشود شهر زرد ( به دلیل داشتن برخی از گَوَن های زرد رنگ که برای زنبور های عسل ( که به آن ماز میگویند ( به گفته برخی مازندران یعنی جایگاه ماز که یک گونه زنبور بوده ) بسیار مفید بوده به اینک اثر چندانی از این گونه گیاهی باقی نمانده )
پس دلیل اینکه به ترکی ساری میشود زرد از اینجا آمده که این شهر به شهر زرد معروف بوده و چون نامش ساری بوده برای دیگران ساری شده شهر زرد همانطور که یونانیان به آن زارتاگارتا میگفتند یعنی شهر زرد اما نام اصلی آن ساری بوده و لقبش شهر زرد
چرا ساری مرکز فرماندهی چَمِش ( معنی ) دارد؟
چون در این جاری شدن که افشار یا افسار میگفتند طبقه بالا دستان ( افشار یا افشاریان که طبقه بالا دستان خود را مینامیدند ) افسار کار را در دست داشتند ( افسار یعنی کار بالا و مهم و نشانه کنترل بوده ) پس یک معنای و اصطلاح دیگر افسار = کنترل یا مرکز فرماندهی شد که اف = بالا و سار = جاری / جریان ( اینجا ایضاً گروه بخوانید ) معنا دارد => گروه بالا دستان ( مانند افسر = رییس )
دستکم بخش زیادی از واژه هایی که به اشتباه گمان میرفت عربی باشند را ریشه یابی کردیم . بخش زیادی از واژه های عربی ایرانی می باشد منتها باید به درستی و با دقت بالا به اصل آن برسیم.
واژه شهر هم از شار آمده یعنی جایی که مردم در آن جریان دارند ( رفت و آمد ) پس شهرت / مشهور و . . . . به کسی یا چیزی که پرجریان و پرصدا باشد گفته شده .
با سپاس
لایک نداشت اینهمه واژه یابی ؟
آناشید
از دست هر جنبنده ای تا صبح بیدار است دشت بدون شیر جولانگاه کفتار است
اَشعار/اِشعار:
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اَشْعار به فتح اول جمع شعر است. و اِشعار به کسر اول به معنای" اطلاع دادن" است و ترکیب فعلی آن در فارسی اِشعار داشتن است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۲۷. )
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اَشْعار به فتح اول جمع شعر است. و اِشعار به کسر اول به معنای" اطلاع دادن" است و ترکیب فعلی آن در فارسی اِشعار داشتن است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۲۷. )
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
میخواهم بفهمم کدام از اینا کلمه ی جمع است
امواج - اشعار - لحظات - سرما
میشه بگین؟
ممنون❤💛🖤🧡💜
امواج - اشعار - لحظات - سرما
میشه بگین؟
ممنون❤💛🖤🧡💜
یعنی. اشعار یعنی ارامش و ارزو
بروز عااطفی. . شرح حال به زبان ادبی. . شرح اتفاقات به زبان ادبی
هم تو به عنایت الهی آنجا قدمم رسان که خواهی
چشم خود بستم که چشم مستش ننگرم ناگهان دل داد زد دیوانه من می بینمش
اِشعار میدارد:اصطلاحا ( "بعرض میرساند ) نیز قابل معنا کردن میباشد.
اشعاری گاهی به معنی ادبی مانند اشعاری صحبت کردن و اینکه اشعار جمع کلمه س شعر و زمانی میگویند اشعار کردن به معنی خبردار کردن یا اسعار داستن به معنی خبر داشتن است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)