میل و علاقه ای شدید، عشق سوزان. عشق، شوق، تمایل شدید، ولع
هان ای نی شاکی و حاکی که گویا بریده اند ترا باری ز نیستان/ وان پس در نفیرت زنان و مردان و در پی آنان کودکان جملگی نالان/گر روزی یا شبی گُل پژمرده گردید و رفت و در گذشت گلستان / غم مخور ز درد جدائی چون شنوی از بلبل مست و خوش خوان بار ها و بار ها و هر بار در مداری برتر از پیش سرگذشت آنان /هر آن کس کز همزبانی و همبزابان شد جدا / در سوگ بی زبان اش غم مخور که دارد هزار و یک نوا/ به این روزان و شبان، هفتگان و ماهگان، فصول و سالیان که همی چون بهرام و گور در پی هم آیند و روند/قل یا بگو که این جاودانه آنک پاک زین گردش دایره وار آمدن ها و رفتن ها شان هیچ ندارد باک/
... [مشاهده متن کامل]
ای مشتاقان دیار معنوی و باقی و جاودان و دیدار و وصال و وصلت با نیمزوج آسمانی و جاودانه خاص و ویژه ی خود با جنسیت واژگون، وارونه یا معکوس در برزخ و آخرت و. . . !!
باده های دُرد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون و همچون شمس و جلال تان کنند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردند وانگه فقط این کودک دادند و خدای حقیقی و واقعی که چگونه چون و مون منهَتان یا من هاتان کنند/.
Sehnsucht در زبان آلمانی معادل yearning , intense longing و desire به زبان انگلیسی به معنای میل شدید، اشتیاق وافر.
درد بریدگی و جدایی و دوری از یار ( معشوق یا عاشق ) و میل شدید یا اشتیاق جگر سوز به وصال دوباره با یار از دیدگاه ادیبان، شاعران و عارفان دینی و پارسی زبان خودمان ریشه در بریدگی آدم و حوا از باغچه بهشت موسا و ایسا و محمّد و پیشگاه محدود یهوه ی قوم یهود تحت عنوان آقا یا سرور دنیا و آبَّا به شکل آبابا یا بابای آسمانی قوم آرامی و پدر آسمانی ایسای ( Jesus ) اقوام مسیحی و الله قوم عرب ساکن سرزمین حجاز و اقوام مسلمان ملقب به نور سماوات و الارض داشته و دارد و نه در دوری و جدایی از نیمزوج ملکوتی یا آسمانی و جاودانه خاص و ویژه فرد خود با جنسیت معکوس.
کشش، شیدایی، گرایش، بی تابی
اشتیاق: حالت روانی تندی که یا ناگهانی یا با رخدادی یا دیدن یا شنیدن چیزی پیدا شده و انگیزاننده برای انجام دادن کاری است.
( https://www. cnrtl. fr/definition/ferveur )
هیجان
تمایل و نیازمندی
اشتیاق: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی و دری اینهاست:
پزمان pazmān ( خراسانی )
یوبه yube ( دری )
کوژبیاک kužbyāk ( سغدی )
درخوش. [دَ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِ مرکب ) شوق. اشتیاق. ( برهان ) ( آنندراج ) . خواهش. آرزو. میل. محبت. ( ناظم الاطباء ) .
شوق
one's liking for sth/someone
این واژه از شوق و ذوق می آید و آنها نیز ایرانی هستند :
واژه پهلوی ابرزوگ به چم آرزو و شیفتگی میباشد ک در گذار زمان به زوق یا همان ذوق گردانیده شده است.
شوق علاقه
نظرم رو تایید کنید لطفا
اَیاسه برابر پارسی اشتیاق. نیازش هم بکار میره
اشتیاق :اشتیاق ( عربی ) 1 - رغبت بسیار, شوق, آرزومندی؛ 2 - ( در تصوف ) کشش و مجذوب شدن عاشق به معشوق. اسم اشتیاق مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است.
شوق و علاقه، ذوق
میل جنسی
میل قلب است به دیدار محبوب ، در کلام مولانا کشش روح کمال طلب و خداجو در راه شناخت پروردگار و ادراک هستی 🧜🏻♀️🧜🏻♀️
آیامخالف اشتیاق به علاقه هم میشود
شوق، ذوق
Passion
ذوق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)