اشتی

/~ASti/

    rapprochement
    reconciliation
    truce
    peace
    peace-making
    détente
    dtente

فارسی به انگلیسی

اشتی امیز
amicable, peaceful

اشتی انگیز
peacemaker

اشتی دادن
accord, intercede, mediate, reconcile, to reconcile

اشتی دوست
peaceable

اشتی گر
peacemaker, intercessor

اشتی گرای
dove, pacifist, pacific, peaceful

اشتی گرایی
pacifism

اشتی گری
peacemaking, mediation, nonviolence, intercession

اشتی گریانه
pacifically

اشتی ناپذیر
implacable, intransigent, irreconcilable, uncompromising

اشتی ناپذیرانه
intransigent

اشتی ناپذیری
implacability, intransigence

اشتی نکردنی
uncompromising

اشتی کردن
reconcile, to make it up, to make peace

مترادف ها

peace (اسم)
سازش، ارامش، اشتی، سلامت، سلامتی، صلح، صلح و صفا

reconciliation (اسم)
مصالحه، اصلاح، تلفیق، اشتی

conciliation (اسم)
توافق، مصالحه، تسکین، اشتی

placation (اسم)
وفق، تسکین، اشتی

detente (اسم)
اشتی، تشنج زدایی

پیشنهاد کاربران

سلم
واژه آشتی
معادل ابجد 711
تعداد حروف 4
تلفظ 'āšti
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [پهلوی: āštīh، مقابلِ جنگ]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'ASti
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی به پهلوی
واژگان مترادف و متضاد

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هو الله
...
[مشاهده متن کامل]

چرا در عشق همدیگر نخوانیم
غرض ها تیره دارد دوستی را
غرض ها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم

#مولوی

وقتی میگن ترکا . . . بدشون میاد ، آقا آبادیس فرهنگ فارسیه نه ترکی ، کسی نمیخواد بدون تو این زبان ( زبان ترکی ) مزخرف بیابانگردا فلان و بهمان واژه چی میشه
باسلام
در زبان تُرکی کلمه ی [ آشتی/آچتی ] ، از فعل آچماق ( بازکردن ) وجود دارد .
( که گاهی هم [ آشماق] تلفظ می شود )
[ آچتی/آشتی ] فعل ماضی است به معنای باز کرد.
به نظر من این کلمه که در زبان شیرین فارسی وجود دارد. که به معنای صلح و دوستی است. احتمالا از ترکی به فارسی وارد شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منظور از کلمه آشتی یعنی بازکردن غم و اندوه و دشمنی
۱۴۰۱/۱۰/۲۲
ارادتمند شما رضا اسدی، علاقمند به زبان شناسی و ادبیات تُرکی

آشتی کنند: دوست شوند
همانطور ه دوست گرامیمون گفتن واژه آشتی یک واژه کهن می باشد که با چندین مشتق هر جا به یک چم بکار رفته
آشتی = آشت = آش = استی = هستی = همگی از همین واژه شاخه گرفتن که در برخی جاها یه چم هستی و زندگی و صلح و دوستی و در برخی جاها به چم ترکیب می باشد / بنمونه آش به چم ترکیب شده می باشد - یعنی در کنار هم ( که یه پندار از زندگی کردن در کنار هم می باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

خودشو با من آشی کرد ( ترکیب )
و واژه باش ( باشندگان ) هم به چم مردم نیز از مانای ترکیب شده و حاضرین آمده = > آش = ترکیب = آشت = دوستی /زندگی / است بودن یا شدن؛ یعنی هست بودن و زندگی کردن ( در اینجا= دوستی )
آشیانه = آش ی آنه = باترکیب ( باترکیب ) مثل جانانه ( با دل و جان )
آستانه = است ( با هست و زندگی ) یا ( با حضور ) که امزوره به چم مکان ورود افراد می باشد

صلح و دوستی بین دو یا چند نفر
آشتی : مرکب است از آشت ( ast ) به معنی"صلح و آرامش" و ایه ( ih ) نشانه حاصل مصدر که برای ساختن ماده های جعلی به کار می رفته است. در فارسی میانه آشتیه ( astih ) بوده است
این لغت مرتبط است با لغات اوستایی: آخشتی ( axsti ) ، آرامش، صلح و آخشته آرامش یافته، آرام، نیز قس اوستایی: آیوی - آخشتر، مراقب، ناظر که مشتق اند از ریشه آخش ( axs ) ( با پیشوند آیوی aiwi ) به معنی نگریستن ( به لطف یا محترمانه ) ؛ ریشه آخش ظاهراً مشتق از هندواروپایی: ok نگریستن، دیدن ( قس: سنسکریت: آکسی ( aksi ) چشم اوستایی: آشی ( asi ) چشم. ارمنی دخیل: هشتیل ( hastil ) به معنی آشتی کردن، صلح کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع :https://vista. ir

واژه صلح و آشتی که در انگلیسیpeace می باشد، در اصل از ریشه هندواروپایی - pag به چم بستن و محکم کردن آمده است. چنانکه در اوستا pas به چم پایبند کردن و در سانسکریت pasa می باشد که در انگلیسی peace, pax,
...
[مشاهده متن کامل]
pact, pay می باشد. به نظر میرسد که واژه peace چون در زمان باستان و قدیم از مسایل مهم بوده از واژه به هم پیوند دادن استفاده شده.

Peace
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس