گریختن، اشتباه کردن، سریدن، از قلم انداختن، لیز خوردن، لغزیدن
اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدن
بچه انداختن، سر خوردن، اشتباه کردن، خیط و پیت شدن، عقیم ماندن، صدمه دیدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن
باد کردن، اشتباه کردن، نرم کردن، کرکدار شدن، خبط کردن
گم کردن، اشتباه کردن، خطا کردن، نداشتن، فاقد بودن، از دست دادن، احساس فقدان چیزی را کردن
اشتباه کردن، سنبل کردن، من من کردن، لکنت زبان پیدا کردن، کورکورانه جلو رفتن، توپ را از دست دادن
اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
اشتباه کردن
اشتباه کردن، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، گرفتار اوهام و خیالات شدن
اشتباه کردن، شکست خوردن
اشتباه کردن، بخطا زدن