اشباع

/~eSbA~/

    saturation
    soak
    suffusion

فارسی به انگلیسی

اشباع از اب
sodden, waterlogged

اشباع از خوراک و نوشیدنی
repletion

اشباع بازار
glut

اشباع شدن
soak, steep, saturate

اشباع شده
saturated

اشباع نشده
polyunsaturated

اشباع کردن
impregnate, saturate, soak, steep, jade, sate, wash, to saturate, to impregnate

مترادف ها

imbibition (اسم)
جذب، استنشاق، درک، اشباع

glut (اسم)
پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون

satiation (اسم)
سیری، اشباع

suffusion (اسم)
پری، اشباع، زیر ریزی

impregnation (اسم)
لقاح، اشباع، ابستن سازی

saturation (اسم)
اشباع

پیشنهاد کاربران

اشباع: در فرهنگ های عربی العین نوشته ی احمد فراهیدی ( درگذشه به سال 175 قمری ) ، لسان العرب نوشته ی ابن منظور ( در گذشته به سال 711 قمری ) مجمع البحرین نوشته فخرالدین طریحی ( درگذشته به سال 1085 قمری ) و فرهنگ عربی - فارسی لاروس، اشباع از اشبع به معنی سیر کردن از غذا آورده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در سنسکریت فعل سپها sphā به معنی چاق شدن است؛ و چون در دیگر زبان های آریایی ph به صورت ف خوانده می شود، نمی توان گفت اشباع از سپهای سنسکریت گرفته شده است. از سوی دیگر، در زبان های باستانی اوستایی، پهلوی، سغدی، پارتی و مانوی نیز مشابه این واژه نیامده است.
در مانوی: هَمبار، در سغدی: اَمپَرت، اَمبیر باو، پتژماندیا patežmāndyā ، پَتیژمان و. . . ، در پهلوی: سِر، سِریه serih، سَگریه sagrih که هیچ کدام با اشباع همخوانی آوایی ندارند.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پردم pordam ( خراسانی )
ابزن abzen ( سغدی: �bzeni )
امبیر ambir ( سغدی )
هَمبار ( مانوی )

سیرش
واژه اشباع:سیری، سیر، پری، مالامال
اشباع:به معنای سیر ، پر
اشباع شده : سیرشده
کلمه ای که در اصطلاحات شیمی به کار می رود
🇮🇷 واژه ی برنهاده: �اشپا� 🇮🇷
پر ، لبریز ، لبالب ، سرشار
زیاد شدن، فراوانی، سیری
در پارسی میانه سیری است و اشباع شده:سَگر
سیران

اشباع
واژه آریایی اشپا که عرب آنرا اشباع مینویسد از ریشه هندواروپایی spehبه معنای غنی شدن رونق یافتن to succeed, to prosperستانده شده همانطور که این واژه در لغتنامه هیتی ( زبان نشلی ) به شکل išpai* به معنای سیر شده to be satiated ثبت شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اشپا که در زبان ختن به شکل spaiye در سریکولی به شکل spon - در یزغولامی به شکل s ( ə ) pā̆n - و در ایرانی به شکل spaHti ثبت شده با واژگان سنسکریت स्फाति sphāti به معنایfattening prosperity شکوفایی سعادت و स्फीत sphIta به معنای dense rich thick غلیظ چگال غنی و स्फिर sphir� ( شاید واژه شفیره از همین ریشه باشد ) به معنای fat فربه و لغت انگلیسی speed=سرعت و لغت لاتین spes=امید همریشه است. عرب از ریشه فرضی شبع واژگان جعلی مشبع اشبع تشبع و شباعه را به دست آورده است.
*پیور:
HITTITE hi - VERBS AND THE INDO - EUROPEAN PERFECT by FREDERIK KORTLANDT

گویا این واژه یک لغت پارسی باشد، با در نَزَر گرفتن بسیاری از واژه هایی که پایان آن به واک و هرف �ع� ختم میشود ولی به تازگی روشن شده که اربی نیستند مانند تولو، شویو و. . . که ما آنها را طلوع و شیوع مینویسیم
...
[مشاهده متن کامل]
و همچنین ترادیسش واکان ( تبدیل حروف ) و بدل شدن�و� به �ب�. چون در پارسی پهلوی همین واژه به شکل شوویر= ŝuvir اشباع آمده است.

سیری، سیرایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس