در اوستا خوردن آتیتاathita و در سنسکریت اسas, آسه�śe ودر لاتین ad, ed در انگلیسی و ارمنی و هیتی و لاتین نیز خوردن از Eat امده همچنان که واژه edible از آن آمده. با این همه گمانم اش دگر گشته آر باشد آر بچم ... [مشاهده متن کامل]
نرم است و ریشه واژگان آرد آرواره و آس و آش بچم اسیا و واژه خوار است در اس/اسیا نخست ار به اش گشته و سپس اس شده - گذر / گذشت .
منبع. فرهنگ عمید
آش در سنسکریت آصه āśa به معنی خوراک است و ریشه ی آن آص یعنی خوردن است که این گونه صرف می شود: آصنامی āśnāmi می خورم، آصناسیAśnAsi می خوری، آصناتی āśnāti می خورد؛ همچنین آد در سنسکریت به معنی خوردن آمده ... [مشاهده متن کامل]
ولی از آن نام نساخته اند که به معنی آش باشد بلکه خوردن به معنی عام است ( مانند آب خوردن، میوه خوردن و. . . ) و این گونه صرف می شود: آتتامی āttāmi می خورم، آتتسی āttasi می خوری، آتتی ātti می خورد.
کلمه آش در فرهنگ معین ریشه در نیاهندوایرانی دارد و غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند. آش از آشامیدن برگرفته شده است زیرا غذای آبدار است. واژه های آشپز، آشپزخانه نیز از همین واژه ساخته شده است. [۱۵] ... [مشاهده متن کامل]
کلمه آش از زبان فارسی گرفته شده است. در فارسی واژهٔ �با� نیز به معنی آش و خوراک فراوان بکار رفته است. شوربا، گندم با، کدوبا، ماست با، [۲] اسپیدبا، اوماج، غوره با، زیره با[۳] و… در نوشته ها تکرار شده است. با یا باج ( اوماج ) از باگ پارسیگ بازمانده و به معنی خوراک است. بنابر نظر مایرهفر - bā - احتمالاً صورت جدیدتر bāg - - از کلمهٔ pāka - در ایرانی باستان و از ریشهٔ pak - یا pac - به معنای پختن است که در فارسی امروز به صورت پختن و پز به کار می رود ( بنگرید به نانوا/نانبا ) . [۴] واژگان سکباگ، دوغباگ، نارباگ، زیرباگ، سپیدباگ و… به زبان عربی نیز راه یافته است ( السکباج، الدوغباج، النارباج، المزیرباج، الإسبیذباج و الجرذباج )
فرهنگ دیوان لغات الترک یک نوشته ساختگی است که در سده نوزده پان ترکها جور کردند و از انجا که زبان ترکی سده پنج را نمیدانستند ناچار انرا به زبان عربی در اوردند و زبان عربی ان نیز به عربی سده نوزده است و در ان بسیاری لغزشهاست نمونه انکه تاریخهای ان جور در نمی اید دیگر انکه نویسنده گفته من شاهزاده ترکم و هشتاد سال کوشیدم که ا این کتاب را بنویسم که چنین دروغی خود پیداست کسی که شاهزاده است هشتاد سال را برای نوشتن کتاب وقت نمی گذارد - دیگر اگر چنین دانشمندی میان ترکان بود همان اغاز سلجوقیان انرا به رخ میکشاندند همچنین کتاب را به خلیفه ای تقدیم کرده که این خلیفه وجود خارجی ندارد . از انجا که روسیان با پارسیان دشمن بودند و میخواستند پانترکی را ضد پارسی گرایی رواج دهند این کتاب را رواج دادند با انکه در این کتاب از چیزهایی سخن رفته که ساخته سده پانزده ۱۶ و ۱۷ است ... [مشاهده متن کامل]
� اش� واژه ای پارسی است به چم ( قوت ) و انرا �اژ �و �از� نیز گویند
کلمه آش در فرهنگ معین ریشه در زبان سانسکریت ( همخانواده پارسی باستان ) دارد و به معنای غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند میباشد. آش از آشامیدن برگرفته شده است زیرا غذای آبدار است. واژه های آشپز، آشپزخانه نیز از همین واژه ساخته شده است. ... [مشاهده متن کامل]
کلمه آش از زبان فارسی گرفته شده است. در فارسی واژهٔ �با� نیز به معنی آش و خوراک فراوان بکار رفته است.
آش ( خوراک و خوردن ) آش در اوستا آتیتاathita و در سنسکریت اسas, آسه�śe ودر لاتین ad, ed که در انگلیسی واژه edible از آن آمده. در فارسی از ریشه آش واژه های ناشتا، آش، اشتها، خورش و اسپست به چم خوراک اسب ( یونجه ترکی ) امده.
( آش ) یک واژه پارسی است در فهرست زبانهای هند واروپایی آمده است ( چم اصلی واژه آش ، خورش است ( بمانند: آشپز ) در ریخت های آریایی: اوستایی:ATHITA سانسکریت:AS، AD، ADMI واژگان زبان های دیگر هند و اروپایی که از واژه ( آش ) ریشه دارند: ... [مشاهده متن کامل]
ارمنی:UTEM یونانی:EDEIN، EDO لاتین:ESSE، EDERE گوتیک:ITAN آلمانی کهن:EZZAN آلمانی :ESSEN ( به چمِ ( خوردن ) می باشد ) ایسلندی کهن:ETA ساکسونی کهن:ETAN انگلیسی کهن: ETAN انگلیسی:EAT ( چم ( معنی ) : خوردن ) سوئدی: ATA هلندی:ETEN اسلاوی کهن:JASTU، ESTI لتونی:EST، EDU گالی:YS ولزی:YSU چک:JIST ( به چم ( =معنی ) : خوردن ) صربی:JESTY بوهمی:JISTY نکته: واژه های همریشه آش در زبانهای دیگر یاد شده همه به صورت شکل های گوناگون کارواژه ( =فعل ) خوردن هستند. پَسگشت: برگه 64 - 65 از نبیگِ ( فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان پارسی ) .
دیوان لغت ترک را پان ترکان نوشتند و چون از ترکی پیشین اگاهی نداشتند انرا با عربی نوشتند در این کتاب که تا کنون نسخه خطیش را رو نکردند از چیزهایی گفته شده که در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی امده - اش واژه ای پارسی است اگر ترکی بود باید در همه ترکستان بکار میرفت و گندم با و زیره با و سرکه با ینی اش با گندم اش با زیره اش با سرکه - ... [مشاهده متن کامل]
اش با واژه ازوقه هم ریشه است در اوستایی ازوگ است
به "آب مایه دباغی" آش هم میگن
اش از واژه اوستایی اشابه معنی خوردن گرفته شده یک واژه پارسیه. لطفا پانترک های دروغگو اول منبع های ترکی هم ببینید بعد یه زیر دیدگاه نظر چرت و پرت بنویسید لینک سایت لغت شناسی ترکی:
اش یک واژه ایرانیه و ترکا این واژه از زبان پارسی گرفتن. واژه اش همریشه با as سنسکریت هست. چجور منابع ترکی هم این واژه ایرانی دونستن. حالا پانترک با ادعا و چرت و پرت میخوان این واژه به نام خودشون بزنن. لینک👇🏻
اش واژه اوستایی نه ترکی. ترکا از اوستا گرفتن. اشپز هم پارسیه. لطفا منبع ترکی جست و جو کنید خودش نوشته. دروغ کار پانترکه. بی دلیل و مدرک سخنی نگید
آش نوعی خوراکی هست ولی اَش یعنی خاکستر سیندر هم خاکستر معنی میده
کلمه آش در فرهنگ معین ریشه در زبان سانسکریت ( زبانهای هند و ایرانی ) دارد و غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند. آش از آشامیدن برگرفته شده است زیرا غذای آبدار است. واژه های آشپز، آشپزخانه نیز از همین واژه ساخته شده است. ... [مشاهده متن کامل]
https://www. cgie. org. ir/fa/article/238001/آش کلمه آش از زبان فارسی گرفته شده است. در فارسی واژهٔ �با� نیز به معنی آش و خوراک فراوان بکار رفته است. شوربا، گندم با، کدوبا، ماست با، [۲] اسپیدبا، غوره با، زیره با[۳] و … در نوشته ها تکرار شده است یعنی هرجایی سرچ میکنی و معنی و ریشه یک واژه فارسی رو سرچ میکنی حتما چندتا ترک نظر گذاشتن که این واژه ترکی هست و یه ریشه ای براش میتراشن بابا شما ترکها خدا فقط برین دنباله زبانیتون رو از زبانهای آلتایی پیدا کنید
بعضیا اومدن جدیدا یه کتاب نوشتن و جعل کردن و تمام واژه ها رو از زبانهای دیگه دزدیدن و اسمش رو هم گذاشتن دیوان لغات ترکی و میگن واسه ۱۰۰۰ سال پیش هست قبلا کارشون دزدی جان و مال مردم بوده الان دزدی فرهنگی هم بهش اضاف شده
بیش از هشتاد درصد ترکی از پهلوی تاتی ارمنی ریشه گرفته . پیشوندها پسوند ها واژه ها صرف و نحو . . . . . .
این واژه ها زمانی در پهلوی اوستایی بودن که هنو ز// ترکی //به وجود نیامده بود .
در زبان اوستایی ( اسپست، اسبست ) به چم ( یونجه ) بوده است. این واژه آمیخته ای از دو واژه پارسی باستان و اوستایی است: 1 - ASPO ( به چم اَسب ) 2 - AST یا AD ( به چم خوردن، خوراک ) واژه ( آش ) از دید ریختشناسی و معناشناختی با بخش 2 همپیوند است.
واژه ( آش ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون: اوستایی:ATHITA سانسکریت:AS، AD، ADMI ارمنی:UTEM یونانی:EDEIN، EDO لاتین:ESSE، EDERE گوتیک:ITAN آلمانی کهن:EZZAN آلمانی :ESSEN ( کارواژه essen در زبان آلمانی به چمِ ( خوردن ) می باشد. ) ... [مشاهده متن کامل]
ایسلندی کهن:ETA ساکسونی کهن:ETAN انگلیسی کهن: ETAN انگلیسی:EAT سوئدی: ATA هلندی:ETEN اسلاوی کهن:JASTU، ESTI لتونی:EST، EDU گالی:YS ولزی:YSU نکته: 1 - چمِ اصلی واژه ( آش ) ، ( خورش ) هست؛ بمانند آشپز 2 - واژه های همریشه در زبانهای دیگر یادشده در بالا دیسه های گوناگون کارواژه ( خوردن ) هستند. خاستگاه: رویه64 فرهنگ ریشه های هندواروپاییِ زبان پارسی/نویسنده: دکتر منوچهر آریانپور کاشانی
آش در زبان کردی به معنی آسیاب هست
پاسخ به اردم جنابعالی اگه سوادت در حد سیکل یا فوقش فوق دیپلمه، به کسی ربطی نداره. یه کم که بیشتر بخونی دَرسِت به نخستینها هم میرسه، غصه نخور. کهنترین فرهنگنامه ها در زبانهای ایرانی، یکی فرهنگ اویم ( به معنی یک در زبان اوستایی ) که در آن 1000 واژه اوستایی به پارسی میانه ( پهلوی ) برگردانده شده است. ... [مشاهده متن کامل]
تاریخ نگارش آن به زمان ساسانی یا پس از آن یعنی حدود سده هشتم میلادی باز میگردد و دو نسخه خطی از آن در دست است و نخستین بار به دست هوشنگ جی، دانشمند پهلوی دانِ هندی - پارسی تبار، به نام واژه نامه کهن زند - پهلوی در سال 1867م چاپ گردید. ( در آن سال دیوان لغات الترک هنوز کشف نشده بودو نویسنده اش محمود کاشغری را هیچ کسی نمیشناخت! ) نخستین واژه این فرهنگنامه، اویم ( Oim ) است که به ایوک ( Ewak ) به معنی یک برگردانده شده است. دیگر فرهنگنامه کهن ایرانی، فرهنگ پهلویک یا مُنا - خُتای میباشد که واژگان هُزوارِش ( واژگانی که به ریخت آرامی نوشته میشده ولی در معنای پهلویِ آن خوانده میشده ) را به زبان پهلوی برگردانده است. این واژه نامه با واژه آرامی مُنا به معنای ختای ( خدا ) آغاز میگردد و زمان نگارش این فرهنگ نیز زمان ساسانی یا کمی پس از آن بوده است. از واپسین سالهای سده سوم هجری تا همان 300 سال پیش که گفتی، ده ها فرهنگ لغت کوچک و بزرگ پارسی نگاشته شده مانند لغت فرس اسدی توسی در قرن پنجم و برهان قاطع در 20 هزار واژه نوشته محمدحسین برهان تبریزی در سال 1062 هجری در هند و پس از آن هم واژه نامه های بسیاری مانند فرهنگنامه انجمن آرای ناصری نوشته میرزا قلی خان هدایت به سال 1288ق در 12000 واژه و همچنین فرهنگ آنندراج در سال 1306 ق در هند. اون لغات الترک هم که اینقدر تو سر خودتون میزنید کمتر از 8000 واژه رو معنی کرده که نه تنها اصلن جامع نیست ( مگه اینکه ترکی همین قدر واژه داشته باشه ) ، اصلالت خودش هم جای شک و شبهه داره که چطور یک چنین کتابی 900 سال ازش خبری نبوده و بعد یکباره پیدا میشه و منبع لغات ترکی قرار میگیره! بعید نیست که این هم یکی از همون شارلاتان بازیهای دولت ترکیه در بدو تاسیس بوده باشه که نمونه ی یک چنین کتابهای ناگهان کشف شده ی ترکی رو بازم در کارنامه خودش داره!
اش ( Esh ) :در زبان ارمنی به معنی خر
واژه آش واژه ای اوستایی ( پارسی کهن ) است و به شکل آش= �sh آش، خوراک بکار می رفته و با واژه آئیژ ( در پارسی کهن ) به چم و معنای گداخته از یک بُن هستند. نیاز است که به آن کاربر ناآگاه یادآوری کنم که دیوان ... [مشاهده متن کامل]
لغات ترکی در ۱۰۷۲ میلادی نگارش شده ولی نخستین فرهنگ واژگان پارسی از سده هشتم میلادی آغاز گردیده بماند که زبان پارسی کنونی را زبانهای اوستایی و پهلوی پشتیبانی می کنند. افزون بر آن، در آن دیوان، واژگان را از دید بُنواژه شناسی بررسی نکرده است.
این واژه هند و اروپایی است نه ترکی و . . . https://www. cgie. org. ir/fa/article/238001/آش
آش از آییژ آمده و همان گونه که ایژک یا ایژه به چمار ( معنای ) آتشین و گداخته است، آییژ یا آش هم به همین چم ( معنی ) می باشد و ریشه ای اوستایی دارد و همانگونه که آوای واژگانی مانند اسپا به اسب دگرگون شده است، آییژ هم به آش دگرگون شده و آشپز می شود کسی که خوراک داغ بپزد
با، سکبا، شوربا، وا
آش همان آییـژ است. بمعنی چیزی که گداخته و داغ و تازه طبخ شده و سالم و بهداشتی و قابل خوردن باشد. آییـژ در فرانسه هم به معنی بهداشتی و پاک و سالم و تازه است، به فرم Hygiene نوشته می شود.
آش کلمه ترکی است معادل فارسی آن با است
آش کلمه ترکی به معنی خوراک، غذا، این کلمه در دیوان لغت ترکی محمود کاشغری هم اومده، این دیوان لغت بسیار قدیمیتر از فرهنگ لغتهای فارسی هست
یک غذا است که مایع است
شولکsholak ( اش ) . درزبان مردم لارستان اش را شولک گویند. شولک به چم نرم.
آش کلمه ای است ترکی و به معنی غذا است این کلمه در کتیبه اورخون ( 1400 سال قبل ) نیز آمده است. ایچره آشیز تاشرا تُونسوز= در داخل [خانه] بدون غذا و در بیرون بدون لباس در میان ترکها تنها بوزارتما ( خاکستری کردن یا پختن با آب یا بخار ) رایج بود و سرخ کردنی ( قیزارتما ) را از فرهنگ رومی شام یاد گرفتند. همسایگان فارس آنها به همین دلیل به سوپ که تا آن زمان بانگ یا باگ می گفتند کلمه آش را بکار بردند. در حالیکه آشپز را همانند آشچی ترکان به پزنده تمامی غذاها اطلاق کردند. ... [مشاهده متن کامل]
در پهلوی " باگ " برابر فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی. سپیدباگ " آش دوغ باگ خور =آش خور
با
در زبان ترکی استانبولی می شود: چوربا
آچ - در گویش ترکی: بازکردن، گُسترش دادن، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، مُرتفع ساختن - روشن ساختن، تشریح کردن. مثل:داداش
اش. ( "ا" با آوای زبر ) ، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، خرس. اَشِ ارث برسیه کفتار. میراث خرس به کفتار رسید. ناصر فکوهی ( بررسی تأثیر اقلیم بر ضرب المثل های مازندرانی )