dysentery, bloody flux
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ریزش، مد، گداز، سیل، اسهال، سیلان، شار، گداختگی، تغییرات پی درپی، خون ریزش
اسهال
اسهال
اسهال، سرنگ، ادم بیشرم، اب دزدک، فواره کوچک، اب پران
اسهال
پیشنهاد کاربران
بیرون روی در لری و لکی میگن ریقه.
اسهال: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست:
پارفت pāraft ( خراسانی ) ، پرغال perqāl ( بردسیری ) ، پیچه pica، دلرو delro ( خراسانی )
ریخن rixan ( دری )
ترایمان tarāymān ( دری )
آمکز āmkaz ( سغدی: آمکذاری āmkażāri )
پارفت pāraft ( خراسانی ) ، پرغال perqāl ( بردسیری ) ، پیچه pica، دلرو delro ( خراسانی )
ریخن rixan ( دری )
ترایمان tarāymān ( دری )
آمکز āmkaz ( سغدی: آمکذاری āmkażāri )
شکم راندن ؛ اسهال. اطلاق شکم. اسهال آوردن. ( یادداشت مؤلف ) :
شکم من براند نان تهیش
راست چون قفل ملح و کانیرو.
؟ ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
و اگر نمک طبرزد تراشند و شیاف کنند بول بیاورد و شکم براند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . خیار شنبر شکم براند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . تخریط؛ راندن دوا شکم کسی را. خرط؛ راندن دارو شکم را. ( منتهی الارب ) .
... [مشاهده متن کامل]
شکم من براند نان تهیش
راست چون قفل ملح و کانیرو.
؟ ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
و اگر نمک طبرزد تراشند و شیاف کنند بول بیاورد و شکم براند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . خیار شنبر شکم براند. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . تخریط؛ راندن دوا شکم کسی را. خرط؛ راندن دارو شکم را. ( منتهی الارب ) .
... [مشاهده متن کامل]
پِرقال یا پِرغال
بن مایه: واژه نامه ی گویش بردسیر، از دکتر جواد برومند
بن مایه: واژه نامه ی گویش بردسیر، از دکتر جواد برومند
رینش
اسهال : running stomach
تا جایی ک من از بزرگترها شنیدم در گذشته بجای واژه تازی اسهال از ریخت و رخت بهره میبردند