وقتی محلولی مثل آب دریا که با نمک مخلوط است ، از غشایی عبور دهیم که تنها حلال؛ یعنی آب، از نمک جدا شود و از غشا عبور کند ، این فرایند را اُسمُز گویند.
انتشار آب از غشایی با تراوایی نسبی
اسمز: آبگذر، آغار، گذرندگی
با درود واژگان زیر را بر پایه زبان پارسی پهلوی پیشنهاد می نمایم:
ایسپُوز: فشار، رخنه، اُسموز ( Osmosis )
ایسپُوزپان: هر ایسپُوزویناری که به زنده�مانی جاندار به دنبال تنش اُسموزی یاری دهد، اُسموپروتکتانت ( Osmoprotectant )
... [مشاهده متن کامل]
ایسپُوزمِهین: هر مادّه�ای را گویند که به اندازه قابل توجُّهی فشار اُسموزی بویژه فشار اُسموزی درون یاخته را نگه می�دارد یا می - افزاید، اُسموتیکوم ( Osmoticum )
ایسپُوز�وینار: هر مادّه�ای را گویند که به تنظیم فشار اُسموزی یاخته یا بافت یاری می�کند
ایسپُوزیگ: بسته به فشار، بسته به رخنه، اُسموزی، بسته به اُسموز ( Osmotic ) ؛ دارای فشار، دارای رخنه، دارای اُسموز ( Osmotic )
سپاس
ایسپُوز: فشار، رخنه، اُسموز ( Osmosis )
ایسپُوزپان: هر ایسپُوزویناری که به زنده�مانی جاندار به دنبال تنش اُسموزی یاری دهد، اُسموپروتکتانت ( Osmoprotectant )
... [مشاهده متن کامل]
ایسپُوزمِهین: هر مادّه�ای را گویند که به اندازه قابل توجُّهی فشار اُسموزی بویژه فشار اُسموزی درون یاخته را نگه می�دارد یا می - افزاید، اُسموتیکوم ( Osmoticum )
ایسپُوز�وینار: هر مادّه�ای را گویند که به تنظیم فشار اُسموزی یاخته یا بافت یاری می�کند
ایسپُوزیگ: بسته به فشار، بسته به رخنه، اُسموزی، بسته به اُسموز ( Osmotic ) ؛ دارای فشار، دارای رخنه، دارای اُسموز ( Osmotic )
سپاس