آسمان جل معنای کنایی فقر و بی خانمانی دارد.
کسی که از شدت فقر و بی نوایی رو اندازش آسمان است.
کسی که از شدت فقر و بی نوایی رو اندازش آسمان است.
جل به معنی رختخواب هست از واژه جل وجا ، آسمون جل هم میشه گفت کسی که رختخوابش اسمونه🙂
جل ( جول ) در گویش مازندرانی نام پرنده ای است از خانواده جغد و قرقی و عقاب . که مامن و مآوایی ندارد و در آسمان ولگردی میکند و هر از چند گاهی طعمه ای را در زمین شکار میکند . در اصطلاح عامیانه مازندرانیها به شخص بیکار و بی عار ( آسمون جول ) میگن
آسمان جل: [عامیانه، کنایه] ندار، بی چیز، کسی که رواندازش آسمان است.
جل در زبان لری به جامه و ملحفه گفته میشود. در اینجا آسمان به جامه ای جهت گرم نگاه داشتن افراد بی سرپناه اشاره دارد.
بی چیز
بی خانمان
فقیر
بی خانمان
فقیر
در به در، بی راه، رفیق آسمان، بی مکان، ( من )
جل در زبان کردی به معنای لباس است.
آسمان جل یعنی کسی که سرپناهش آسمان است.
شاید جل در کلمه آسمان جل همان معنای سرپناه را داشته باشد و اصل کلمه کردی باشد.
این صرفا برداشت شخصی است، زیرا ریشه زبان موردی و فارسی یکی است و هر دو قدیمی هستند
آسمان جل یعنی کسی که سرپناهش آسمان است.
شاید جل در کلمه آسمان جل همان معنای سرپناه را داشته باشد و اصل کلمه کردی باشد.
این صرفا برداشت شخصی است، زیرا ریشه زبان موردی و فارسی یکی است و هر دو قدیمی هستند
کلمه ایست بی بوته و ریشه که افرادی پست فطرت به صورت تیکه به افراد فقیر برای فخر فروشی بکار می رود کمی فرهنگ داشته باشیم
آواره، در به در - بی خانمان، خانه به دوش، آلاخون والاخون!
آسِمان ( آسمان ) جُل -
جُل ( چُل ) : از فارسی باستان چُلا ( čola ) : کمر سفت کن یا سینه بند!
مانند: چُلمَن، جُلبَک، بُنجُل! -
پارچه ای بی ارزش که زیر زین اسب می اندازند تا کمرش آسیب نبیند
جامه کهنه و پوسیده، لباسِ پاره پوره - پلاسیده، کهنه، ژنده، فرسوده، پاره پوره
... [مشاهده متن کامل]
( ( سپس در ترکی به گونه چول ( čōl ) : لباس پشمی بکار رفته است که از پارسی گرفته شده است! ) )
.
یعنی کسی که از خود چیزی ندارد و آسمان زیراندازش هست!
کنایه از: آس و پاس، فقیر، گدا، بینوا، تهیدست، مُفلس، دریوزه، محتاج، نیازمند، درویش، پاپَتی! و. . .
جُل ( چُل ) : از فارسی باستان چُلا ( čola ) : کمر سفت کن یا سینه بند!
مانند: چُلمَن، جُلبَک، بُنجُل! -
پارچه ای بی ارزش که زیر زین اسب می اندازند تا کمرش آسیب نبیند
جامه کهنه و پوسیده، لباسِ پاره پوره - پلاسیده، کهنه، ژنده، فرسوده، پاره پوره
... [مشاهده متن کامل]
( ( سپس در ترکی به گونه چول ( čōl ) : لباس پشمی بکار رفته است که از پارسی گرفته شده است! ) )
.
یعنی کسی که از خود چیزی ندارد و آسمان زیراندازش هست!
کنایه از: آس و پاس، فقیر، گدا، بینوا، تهیدست، مُفلس، دریوزه، محتاج، نیازمند، درویش، پاپَتی! و. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)