استواری

/~ostovAri/

    erectness
    firmness
    invincibility
    solidity
    stability
    steadiness
    stoutness
    strength

مترادف ها

constancy (اسم)
وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری

backbone (اسم)
پشت، استقامت، ستون فقرات، استحکام، استواری، تیرهء پشت

stability (اسم)
استحکام، استواری، ثبات، پایداری، پایایی، محکمی، پا بر جایی

solidity (اسم)
دوام، سختی، استحکام، استواری، ضخامت، سفتی، محکمی، جمود

stableness (اسم)
استحکام، استواری، ثبات، پایداری

stabilization (اسم)
استواری، تثبیت، تحکیم، ایجاد موازنه

fixity (اسم)
قرار، استواری، ثبات، تثبیت، پایداری، ثبوت

formidability (اسم)
بزرگی، استحکام، استواری، قوام

fastness (اسم)
سرعت، تندی، استواری، سفتی، محکمی

immovability (اسم)
استواری، سکون، بی حرکتی، بی جنبشی، غیر منقولی

impregnability (اسم)
استواری، تسخیر نشدنی، ابستن نشدنی

پیشنهاد کاربران

صلابت. [ ص َ ب َ ] ( ع مص ) سخت شدن. ( غیاث اللغات ) . || ( اِمص ) سختی. ( غیاث اللغات ) . || زَفتی. درشتی. مقابل لینت. || استواری. محکمی. قرصی :. . . صلابت دین سلطان معلوم شد زبان اصحاب اغراض و عذل عذال بسته گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 402 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مجنون چو صلابت پدر دید
در پای پدر چو سایه غلتید.
نظامی.
|| صولت. مهابت. ترسناکی. مخوف بودن. قدرت :
گرگ را کی رسد صلابت شیر
بازرا کی رسد نهیب شخیش.
رودکی.
( بر طبق نسخه بدل لغت فرس اسدی چ پاول هورن ) .
عتیق صفوت و صدری ( ؟ ) عمرصلابت و عدل
به شرم و حلم چو عثمان ، علی به علم و سخا.
سوزنی ( دیوان خطی متعلق به کتابخانه مؤلف ) .
هر یک به صلابت گرازی
برده سر اشتری به گازی.
نظامی.
پشه چو پر شد بزند پیل را
با همه تندی و صلابت که اوست.
سعدی.
عقل باید که با صلابت عشق
نکند پنجه توانائی.
سعدی.
پادشاهان سخن بصلابت گویند و باشد که در نهان صلح جویند. ( گلستان ) . || نیرو. قدرت. توانائی. فشار :
لجام در سر شیران کند صلابت عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی.
سعدی.
همچنین تا برسید بکنار آبی که سنگ از صلابت او بر سنگ همی آمد. ( گلستان ) . || هی ان تعرض لها عسر حرکة الی الانفتاح عن التغمیض و الی التغمیض عن الانفتاح. ( بحر الجواهر ) ؛ سنگینی که در پلک چشم پدید آید و گشودن و یا باز کردن چشم را دشوار سازد.
صلابة. [ ص َ ب َ ] ( ع مص ) صلابت. رجوع به صلابت شود.

اتقان. . . پایداری. . . ثبات. . . .
مناعت
قوام، قرصی
اتقان
robustness

بپرس