استنطاق کردن


    cross-examine
    grill
    question
    to interrogate

مترادف ها

inquire (فعل)
محقق کردن، پرسیدن، سوال کردن، جویا شدن، پرسش کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن، رسیدگی کردن، استنطاق کردن، امتحان کردن، پژوهیدن، تفتیش کردن

query (فعل)
پرسیدن، استنطاق کردن، سروگوش آب دادن، تحقیق و بازجویی کردن

interrogate (فعل)
تحقیق کردن، باز جویی کردن، استنطاق کردن

cross-examine (فعل)
باز جویی کردن، استنطاق کردن

probate (فعل)
استنطاق کردن، گواهی نمودن صحت وصیت نامه، تحت ازمایش یا نظر قرار دادن

پیشنهاد کاربران

بپرس