استنطاق

/~estentAq/

    interrogation
    cross-examination
    inquisition

فارسی به انگلیسی

استنطاق امیز
inquisitorial

استنطاق کردن
cross-examine, grill, question, to interrogate

مترادف ها

cross-examination (اسم)
بازرسی، استنطاق، باز جویی

inquest (اسم)
رسیدگی، استنطاق، باز جویی، جستار

fishing expedition (اسم)
تحقیق، استنطاق، بازپرسی قانونی

inquisition (اسم)
عذاب، استنطاق، جستجو، تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا

cross-question (اسم)
استنطاق، باز جویی، سوال به طریق استنطاق

پیشنهاد کاربران

زبان یاب :استنطاقی.
زبان یابی:استنطاق
بازپرسی، بازجویی، تحقیق، سین جیم
استدلال منطقی
باز پرسی
به خط نشاندن
مثل: وی را به خط نشاندند که چرا این دروغ را گفتهاست.

بپرس