رفع آلام و درد بر اثر مالش دادن محل درد در وجود همنوع و دوست آسیب دیده دست محبت بر سر کسی کشیدن
به دلجویی از کسی پرداختن
تفقّد
دل جویی کردن تلاش برای ناراحتی کسی را از بین بردن با مهربانی و نرمی رفتار کردن برای مثال : مثلا ۱ با ۲ قهر کرده و ۲ تلاش برای دلجویی از ۱ می کند
استمالت یا سیاست استمالت در معنای پراکماتیزم خود در عامه ـ پاچه خواری ـ و عامه تر از آن ـ مردم فهم ـ متمایل به خواسته فردی بطور شنیع و استفاده از هر ابزاری مشمئزی که طرف مخاطب را به خواسته های خود جذب کند ـ
کسی را به سخن خویش به سوی خود خواندن، دلجویی کردن، دل گرم کردن کسی را. نرمی کردن. ( اِمص. ) دلجویی، نوازش. ( مص ل. ) مایل شدن، میل کردن به سویی. ( ف. ) به معنی گوشمالی گرفته شده.
دلجویی و با مسعود طریق استمالت می سپردند مجمع الانساب ص65