استقامت

/~esteqAmat/

    endurance
    perseverance
    persistence
    stamina
    staying power
    strength
    support

فارسی به انگلیسی

استقامت لجوجانه
pertinacity

استقامت کردن
endure, persevere, resist, to persevere, to keep or hold on, to be constant

استقامت کردن زیر فشار
hold

مترادف ها

perseverance (اسم)
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار

assiduity (اسم)
توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت

stamina (اسم)
استقامت، طاقت، بنیه، نیروی حیاتی

backbone (اسم)
پشت، استقامت، ستون فقرات، استحکام، استواری، تیرهء پشت

پیشنهاد کاربران

توش بمعنی توان است وتوشه نیز بمعنی مقدار خوراکیه که به آدم یا حیوان توانایی بده
همین پاداری رو بگین ونگه دارین وگرنه ترکا فردا میگن پادلاماق یا پادماق اصل کلمه ترکیه واز سیبری آمده ومعنیشم استقامت وسختی کشیدن دربرابر دشمنه دیگه نمیشه ازشون بگیری
بجای ایستش اولا واستش بهتره چون وا نشانه تکرار کاره ولی پایداری داریم
استقامت: ایستِش
استقامت در فارسی به معنی پایداری وپایمردی و ایستایی است ومعربstaminate - strength وهمینطور از طاقت نیز میتواند باشد
توش نیز می توان بکاربرد که از ریشه توخشن درپارسی میانه است.
در پارسی میانه �پاتاریه� است که امروزه پایداری است.
استقامت از ماده ی قیام گرفته شده از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشتری دارد ، استقامت به معنی طلب قیام یعنی طلب حالتی در خود که سستی در آن راه نیابد .
پا/پای فشردن/فشاردن
مناعت
ریشه واژگان ایرانی استگاک ( ستگ=جلوگیری اک پسوند کنندگی مانند شکاک=شک کننده ) و استگامت ( ستگ ا مت=پسوند همراهی مانند مدومت=شیرینمند ) که عرب آنها را اصطکاک و استقامت مینویسد در لغتنامه سکا - ختن به شکل staig - * به معنای پیکار مقاومت to fight - resist ثبت شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس: Dictionary of Khotan - Saka by H. W. Bailey

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس