️♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_use به معنای استفاده کردن ( از چیزی ) ، به کار بردنِ ( چیزی ) ، بهره گرفتن ( از چیزی )
ا↙️
#بهراییدن ( bahr. �y. id. an )
یا:
#بهراستن ( bahr. �st. an ) � 👈 بَهر� ( واژهٔ فارسی، به معنای نصیب، بخش، سهم، بهره، بخت و در نهایت از ریشهٔ نیاایرانیِ - bag به معنای اختصاص دادن، تقسیم کردن ) - - استن ( نشانهٔ مصدر ) ( هم ریشه ها را پایینِ صفحه ببینید. )
... [مشاهده متن کامل]
✨ نکته:
۱ - ستاکِ اکنونِ فعلِ بَهراستن می شود: بَهرای� ( بسنجید با: ویراستن —� ویرای . )
۲ - فعلِ بهراستن درواقع، دیسهٔ سادهٔ فعل های �بهره بردن، بهره جستن و بهره گرفتن� است.
▪️ مثال:
۱ - نیاکانِ ما سنگِ چخماق را می بَهراستند ( از سنگِ چخماق استفاده می کردند ) تا آتش تولید کنند.
۲ - امروزه ما برای تولید کردنِ آتش، کبریت یا فندک را می بَهراییم ( از کبریت یا فندک استفاده می کنیم. )
🎆 توجه:
🔹� #use
or: #usage
🔹� #بهراست ( استفاده، استعمال، کاربرد )
� یا:� #بهرایش
▪️ مثال:
۱ - سالِ گذشته یک رادیوی سه موج خریدم، ولی تا کنون هیچ بَهراستی از آن نکرده ام ( هیچ استفاده ای از آن نکرده ام. )
۲ - هر چیز که خوار آید، روزی به بَهرایشی آید ( روزی از آن استفاده ای شود. )
🔸 #user کاربر، مصرف کننده، استفاده کننده
🔸 #بهراگر
یا: #بهراستار
یا: #بهراینده
یا: #بهرایش گر
یا: #کاربر
▪️مثال:
۱ - بهراگرهای ( مصرف کنندگانِ، استفاده کنندگانِ ) سفیدپوستِ موادِ مخدر در این کشور بسیار کمتر از همتاهایِ سیاه پوست شان دستگیر و بازداشت می شوند.
۲ - امروزه بَهراگرانِ ( استفاده کنندگان از ) تلفن همراه همهٔ پرداخت های خود را برخط انجام می دهند.
🔹 #unuse
or: #disuse وضعیت یا حالتِ عدمِ استفاده
🔹 #نابهرایش
▪️مثال:
امروز از آن تالار پس از سال ها نابهرایش ( عدمِ استفاده ) دوباره بهره برداری شد.
🔸 #unused
🔸 #نابهراسته
▪️مثال:
دو خودروِ نابَهراسته ( بلااستفاده، استفاده نشده ) داشتند که سال ها بود در گاراژِ خانه شان خاک می خوردند.
🔹 #useful
🔹 #بهراور
یا: #بهرایا
یا: #سودمند
▪️مثال:
آیا شما هدف های بَهراوری ( مفیدی ) هم از این همه کوشش ِ شبانه روزی داشتید؟
🔸 #usefully
🔸 #بهرایانه
یا: #بهراورانه
یا: #سودمندانه
▪️مثال:
ما می توانستیم بَهرایانه ( به شیوه ای مفید ) وقتِ آزادِ خود را سپری کنیم و دیدنی های شهر را ببینیم.
🔹 #usefulness فایده مندی
🔹 #بهرایایی
یا: #سودمندی
▪️مثال:
متخصصان بر این باور بودند که آن شیوهٔ آموزش بهرایاییِ ( کاراییِ، سودمندیِ، فایده مندیِ ) خود را از دست داده است.
🔸 #usable
🔸 #بهراستنی
یا: #بهراشو ( bahr. �. šow ) ( قابلِ بَهرایش )
یا: #بهراشوا ( bahr. �. šav� )
▪️مثال:
این نرم افزار هنوز در برخی از پژوهش ها بَهراستنی ( قابلِ استفاده ) است.
🔹 #usability
or: #usableness
🔹 #بهراشوی ( bahr. �. šav. i )
یا: #بهراشوایی ( bahr. �. šav. �. yi )
▪️مثال:
برتریِ آشکارِ این کارشیوه نسبت به قبلی ها بهراشویِ ( قابلیتِ استفادهٔ ) آن در همهٔ آزمایش هاست.
🔸 #usably از دیدِ قابلِ استفاده بودگی، به شیوهٔ قابلِ استفاده
🔸 #بهراشوانه ( bahr. �. šav. �ne )
یا: #بهراشوایانه ( bahr. �. šav. �y. �ne )
یا: #بهرایانه
🔹 #unusable
🔹 #بهرانشو ( bahr. �. na. šow )
یا: #بهرانشوا ( bahr. �. na. š av. � )
▪️مثال:
آبِ بسیاری از روستاهایِ این ایالت بهرانَشو ( غیرِقابلِ استفاده ) است.
🔸 #to_underuse
🔸 #کم بهراستن
یا: #کم بهراییدن
▪️مثال:
بسیاری از ورزشگاه ها در این شهر کم بَهراسته می شوند ( از . . . کم بهره برداری می شود. )
🔹 #to_reuse
🔹 #بازبهراستن
▪️مثال:
ما برای حفظِ منابعِ طبیعی در کشور باید این کیسه های پلاستیکی را بازمی بَهراستیم ( مکرراً استفاده می کردیم. )
🔸 #reusable
🔸 #بازبهراشو ( b�z. bahr. �. šow )
▪️مثال:
من همیشه یک ساک دستیِ بازبَهراشو ( قابلِ استفادهٔ مجدد ) برای خرید با خود می بردم تا مجبور نشوم از کیسه های پلاستیکی بِبَهرایم ( استفاده کنم. )
🔹 #reusability قابلیتِ استفادهٔ مجدد
🔹 #بازبهراشوی ( b�z. bahr. �. ŝav. i )
▪️مثال:
بازبهراشوی شعارِ آن ها در فروشِ کالاهاشان بود اگرچه این شعار میزانِ فروشِ آن ها را پایین می آورد.
🔹� #useless� بی استفاده، بی فایده
🔹� #بی بهرایش
� یا:�� #نابهراسته
� یا:�� #بی کاربرد
� یا:�� #ناسودمند
▪️مثال:
سوخت که نباشد، خودرو بی بهرایش ( بی استفاده ) خواهد شد.
🔸� #uselessly
🔸� #بی بهرانه
� یا:�� #بی بهرایانه
▪️مثال:
من نمی خواستم کلِ روز را بی بَهرانه ( بی فایده وار ) با او بحث کنم.
🔹� #uselessness
🔹� #بی بهرایی
� یا:�� #بی بهراستگی
▪️مثال:
آن ها از بی بَهراییِ ( بی فایدگیِ ) تمرین هایشان گله داشتند.
🔸� #to_abuse سوء استفاده کردن
🔸� #بد_بهراستن ( بد استفاده کردن، غیرِمنصفانه استفاده کردن )
� یا:� #بد_بهراییدن
▪️مثال:
۱ - من هرگز فکر نمی کردم که او از اعتمادِ من به خود بدبَهرایَد ( سوءاستفاده کند. )
۲ - شهردار سال ها از قدرتِ بی مهارِ خود بَدبهراسته بود ( سوءاستفاده کرده بود، ) و برکناری کمترین مجازات برای او بود.
🔹� #abuse�� استفاده نادرست و غیرِمنصفانه
🔹� #بدبهراست ( bad. bahr. �st )
� یا:� #بد_بهرایش ( bad. bahr. �y. eš )
▪️مثال:
پژوهش ها نشان داد که بَدبهرایش ( سوءاستفاده ) از قدرت در آن کارخانه امری رواج یافته و پرسش ناپذیر بوده است
🔸� #abusable
🔸� #بدبهراشو ( bad. bahr. �. šow )
▪️مثال:
تکل زدن در فوتبال ورزه ای خطرناک و بَدبَهراشو ( دارای قابلیتِ اجرای بد ) است.
🔹 #abuser
🔹 #بدبهراگر
یا: #بدبهراستار
🔸� #to_misuse
🔸� #کژبهراستن ( نابِجا استفاده کردن، نادرست استفاده کردن )
� یا:� #کژ_بهراییدن
▪️مثال:
او از آغاز سرمایهٔ شرکت را کژمی بهراست ( از . . . استفادهٔ نابجا می کرد ) تا این که سرانجام مچش را گرفتند. )
🔹� #misuse
or:� #misusage
🔹� #کژبهراست
� یا:� #کژبهرایش
▪️مثال:
۱ - او به کژبَهرایش ( بهره برداریِ نابِجا ) از پول ها و دارایی های شرکت متهم بود.
۲ - سامانهٔ رایانه ایِ جدیدِ شرکت ناضروری بود و نشان از کژبهرایشِ بودجهٔ شرکت از سویِ مدیر داشت.
🔸 #misuser
🔸 #کژبهراگر
یا: #کژبهراستار
🔹� #usance
🔹� #بهره
� یا:�� #بهرایه
� یا:�� #سررسید
▪️مثال:
این پیمان نامه شما را ملزم می کند که بهرایهٔ زیادی برای این خرید بپردازید.
☑️ هم ریشه های دیگرِ #بهراییدن ، #بهرایش، #بهراور و #بهراست در زبان های ایرانی و هندواروپاییِ غیرِایرانی:
اوستایی 👈 سهم، بخش ➖ - baxeδra
اوستایی 👈 تقسیم کردن، اختصاص دادن ➖ - bag
فارسی میانه� 👈� نصیب، بهره، بخش ➖� bahrak
پارتی� 👈� بخش، نصیب، بهر ➖� bahr
سغدی 👈 عطا کردن ➖ - βγt
سکایی 👈 داده شده، عطاشده ➖ - būta
خوارزمی 👈 تقسیم کردن، دادن ➖ - bx
فارسی� 👈� بهر، بهره بخش، بخشیدن، بغ، باج، بخت
فارسی افغانستان 👈 بهره، نصیب ➖ baxč
کردی 👈 بهره، بخش ➖ baš
بلوچی� 👈� بهر، بخت ➖� bār, bahr
گزی� 👈� قرعه� ➖ b�r
یغنابی 👈 عطا کردن ➖ baxš
ارمنی ( از ایرانی ) � 👈� بخش، سهم، � ➖� bag
سانسکریت� 👈� تقسیم کردن� ➖� bh�jati
سانسکریت� 👈� اختصاص� ➖� - bhakt�
��������������������
��������������
کاربست
استفاده کردن = بهره مند شدن
مفید بودن = سودمند بودن
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar🔅پالایش زبان پارسی
🔻استفاده = بهره برداری، کاربرد، کاربری، بکارگیری، سودجویی، بهره مندی، بهره جویی، بهره گیری، بهره وری، سودبردن، سود
🔻استفاده از = به کارگیری، کاربری
... [مشاهده متن کامل]
🔻استفاده کردن = به کاربردن، بهره بردن، بهره برداشتن، سودجُستن
🔻استفاده کنیم = به کار بریم، بهره بگیریم
🔻حداقل استفاده = کمترین بهره، کمترین بهره مندی، پایین ترین سود
🔻حداکثر استفاده = بیشترین بهره، بیشترین بهره مندی، بالاترین سود
🔻سوءاستفاده = نارواگری، نادرستکاری، کَژبَهرِگی، کژبَهری، بَدبِکارگیری، کَژکاربرد، کژسود
🔻سوءاستفاده کردن = کژسودبردن، کَژبهره بردن
🔻غیرقابل استفاده = بیهوده، تباه، به دردنخور
🔻قابل استفاده = به کاربُردنی، بهره بُردنی
🔻مورد استفاده = به کاررفته، کاربری، کاربُرد
🔻مُستَفاد = سودداده، سودرسان، سودبرده، بهره گرفته، دریافته، مِنیدِه ( =فهمیده شده ) ، پِی بُرده، برآمده، برگرفته، به دست آمده
🔻مُستَفادشدن = دریافت شدن، مِنیدِه شدن، برگرفته شدن، برآمدن
✍نمونه:
🔺این معامله اونقدرام که فکر می کنی برام استفاده نداشت =
این دادوستد آن اندازه ها هم که می گَمانی ( گمان می کنی ) برایم سود نداشت
🔺از فرمایشات جنابعالی استفاده می کنم =
از فرمایش های شما بهره مند می شوم
از سخنان شما بهره می برم
از سخنان شما سود می برم
از گفتارتان بهره وَرَم
🔺استفاده از این وسیله خیلی خطرناک است =
کاربرد این ابزار بسیار بیمناک است
🔺نباید از کلمات بیگانه استفاده کرد =
نباید از واژه های بیگانه بهره برد
نباید واژه های بیگانه را به کار برد
🔺برای زراعت از بذر مخصوص استفاده می کنم =
برای کشاورزی از بَرز ویژه سود می برم
برای کشاورزی دانه های ویژه به کار می برم
برای کشاورزی بَرزهای ویژه را به کار می گیرم
برای کِشت دانه ی ویژه به کار می برم
بَرزِ ویژه می کارم
🔺این ابنیه غیرقابل استفاده اند =
این ساختمان ها کاربردی ندارند
این ساختمان ها سودی ندارند
این ساختمان ها به درد نمی خورند
این ساختمان ها بیهوده اند
🔺از سبزیجات مختلف استفاده شده تا غذا خوش طعم گردد =
سبزی های گوناگون به کار گرفته شده تا خوراک خوشمزه شود
سبزی های گوناگون به کار رفته تا خورش خوشمزه شود
🔺ازش استفاده نمی کنم =
به کارش نمی برم
🔺عدم تقارن اغلب در بناسازی مضر است، اما با این وجود، بعضی مواقع از آن در تکنیک و هنر استفاده می کنند =
ناسنجی در ساختمان سازی پُرگاه زیان آور است، ولی بااین همه، گاهی از آن در فَند و هنر بهره می برند
🔺با سوءاستفاده از موقعیتش اقدام به کلاهبرداری می کرد =
با کَژبَهری از جایگاهش دست به کلاهبردی می زد
🔺از این متن چنین مستفاد می شود که. . . =
از این نوشته چنین برمی آید که. . .
🔺جنس ها را با حداقل استفاده فروخت =
کالاها را با کمترین سود فروخت
🔺مورد استفاده ی این وسیله را می دانید؟ =
کاربری این افزار را می دانید؟
🔺به طریق صحیحی مورد استفاده قرار نگرفت =
به روش درستی به کار نرفت
🔺 قابل استفاده است؟ =
به کاربردنی است؟
به کار می آید؟
کار می کند؟
🔺غیرقابل استفاده است =
به کاربردنی نیست
به کار نمی آید
کار نمی کند
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#استفاده #مستفاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان �ادب سار�
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
واژه استفاده
معادل ابجد 551
تعداد حروف 7
تلفظ 'estefāde
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: استفادَة] ‹استفادت›
مختصات ( اِ تِ دِ ) [ ع . استفادة ] ( مص م . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
بهره گیری / کاربرد
نمونه:
اگر روز و روزگار همینگونه پیش برود، �مسکو� چاره ای جز کاربرد ( استفاده از ) واپسین جنگ ابزار نخواهد داشت.
برگرفته از یادداشتی در دست کار
فایده = بهره / سود
مفید = بهره مند / سود مند
استفاده = استبهره / استسود
است در استفعال ریشه ایرانی داره و به چم سفت شده و نهادینه شده می باشد
استوار / استخوان / ایستگاه / استکان و . . . . نمونه های این می باشند پس است سود = سودینه یا سودیزه شده
بکارگیری، استعمال، مصرف
بَهرِستاندن = استفاده کردن
بهرستانش = استفاده
بهرستانده = استفاده شده
بهرستانگر = استفاده کننده
{بهرستاندن : بهره به علاوه استاندن. رویهمرفته به معنای بهره گرفتن، فایده گرفتن و . . . }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
بهره وری، بهره برداری
نمونه:
. . . دیگر نمی توانستند از سیاستِ تکه تکه نمودن کشورها یا سست و گوش به فرمان نگاه داشتن حکومت های مرکزی شان با بهره وری از نیروهای گریز از مرکز درون کشورها ( در بیش تر جاها، نیروهای ایلی ـ تباری! ) بر پایه ی آنچه که سیاست �جدایی بینداز و حکومت کن!� نام گرفته، سود جویند؛
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/01/blog - post_18. html
برداشت
بهره گیری . کاربرد
بهره بری
به کار بردن ، بهره بردن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یوجَن ( سنسکریت: یوجَنَ )
وینیو vinyu ( سنسکریت: وینیوگَ )
پِرِشَن ( سنسکریت: پرِشَنَ )
ویاپار ( سنسکریت: ویاپارَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)