استعمال کردن


    apply
    employ
    use
    to use
    to apply

مترادف ها

exercitation (اسم)
تمرین، استعمال کردن، ورزش، تمرین دادن، بکارانداختن

use (فعل)
بکار انداختن، بکار بردن، استعمال کردن، مصرف کردن، بهره برداری کردن از، استفاده کردن

exercise (فعل)
عمل کردن، بکار انداختن، استعمال کردن، تمرین کردن، تمرین دادن

handle (فعل)
رفتار کردن، بکار بردن، استعمال کردن، دسته گذاشتن، دست زدن به

apply (فعل)
متصل کردن، اجرا کردن، بکار بردن، اعمال کردن، درخواست دادن، بکار بستن، درخواست کردن، مورد استفاده قرار گرفته، بکار زدن، استعمال کردن، بهم بستن، شامل شدن، قابل اجرا بودن

employ (فعل)
مشغول کردن، استعمال کردن، استخدام کردن، بکار گرفتن، بکار گماشتن، استخذام کردن

پیشنهاد کاربران

برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری
استعمال کردن: عمل کردن، خواستار عمل شدن.
( ( آنچه دشمن را بدان دوست گردانی، اینجا استعمال باید کرد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۶۹ ) .

بپرس