استعمال

/~este~mAl/

    application
    usage
    use
    using

فارسی به انگلیسی

استعمال بیش از حد
overkill

استعمال دخانیات
smoke, smoking

استعمال مجدد
reuse

استعمال مفرط
overuse

استعمال نادرست
misuse

استعمال نشده
brand-new, unused

استعمال کردن
apply, employ, use, to use, to apply

مترادف ها

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

usage (اسم)
استفاده، کاربرد، استعمال

application (اسم)
ضمیمه، استفاده، درخواست، کاربرد، استعمال، درخواست نامه، ممارست

پیشنهاد کاربران

استعمال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
فَرابَر farābar که در اوستایی فره بر frabar بوده است.
بکارداشت
🇮🇷 واژه ی برنهاده: بکارداشت 🇮🇷
مصرف کردن. استفاده کردن. به کار بردن.
برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری
استفاده کردن، مصرف کردن
استعمال کند=استفاده کند
در حقوق اداری اسلام به معنی استخدام به کار میرود.
متعارف استفاده کردن از چیزی به نحوی که تعدی یا تفریط نکند
استعمال: [اصطلاح حقوق]در حقوق اداری اسلام به معنی استخدام به کار می رود.
به کار بردن
معمول داشتن
استفاده
استفاده کردن؛مورد استفاده قرار دادن چیزی
کاربرد خوب
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یوکْتی ( سنسکریت )
اوپیوگ upyog ( سنسکریت: اوپَیوگَ )
فَربَر ( اوستایی: فْرَبَر )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس