استعمار نو ( به انگلیسی: Neocolonialism ) مفهومی است که به روش هایی گفته می شود که پس از دوران استعمار کهن، برای تسلط اقتصادی و سیاسی بر کشورها و بهره گرفتن از آن ها به کار گرفته می شود و به نوعی معادل با امپریالیسم است.
... [مشاهده متن کامل]
همگام با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و سلب امکان استعمار کشورها به صورت مستقیم و مستعمره، سیاست های جدیدی تحت عنوان استعمار نو به کار گرفته شد و شیوه های استعمار کلاسیک به کار خود پایان داد. این روش، شامل شیوه هایی چون تک محصولی کردن کشورهای جهان سوم، سرمایه گذاری های خارجی توسط کشورهای ثروتمند و غیره می شود.
در ایران، نخست روزنامه کیهان در شماره ۵ فروردین ۱۳۵۱ در مقاله ای با عنوان «استعمار نو و استعمار کهنه» نوشت :
"پاناما حضور امریکا را در منطقه «کانال پاناما» استعمار نو خوانده و توانسته است از حمایت فراوان بین المللی برای تجدید نظری در قرارداد میان امریکا و پاناما برخوردار شود و امریکا هم در شورای امنیت این پیشنهاد را وتو کرده است. "
ورود اندیشه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدید به مناطق مستعمره و گسترش جنبش های ضداستعماری ( پاداستعماری ) از عوامل مهم پایان گرفتن استعمار سنتی بودند.
استعمار کهن پس از بیرون آمدن نیروهای نظامی و عوامل شناخته شده خود از مستعمره ها، با به قدرت رساندن هواداران داخلی، منافع خود را در این مناطق تأمین می کند.
رشد اقتصاد «سرمایه داری» و صدور سرمایه برای بهره برداری از منابع سرزمین های دیگر، روابط اقتصادی کشورهای صنعتی استثمارگر را با کشورهای کوچک وارد مرحلهٔ تازه ای کرد؛ به این ترتیب که کشورهای صنعتی، از راه صدور سرمایه و مکانیسم جهانی قیمت ها و داد و ستد مواد خام با کالاهای ساخته شده و فشارهای سیاسی و اقتصادی، از کشورهای کم رشد بهره کشی می کنند و این رابطه عنوان «استعمار نو» ( نئوکولونیالیسم ) به خود گرفته است و بسیاری از ملت های کوچک و تازه آزاد شده را علیه این نوع رابطه سیاسی و اقتصادی برانگیخته است.
روش «نواستعماری» سبب می شود که کشورهای ضعیف با وجود استقلال سیاسی حقیقی یا ظاهری، همچنان در مراحل اولیهٔ رشد اقتصادی در جا بزنند یا حتی عقب بروند، و در مقابل، کشورهای پیشرفته از بهره برداری منابع آن ها و از راه دادوستد اقتصادی سودهای کلان بدست آورند.
... [مشاهده متن کامل]
همگام با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و سلب امکان استعمار کشورها به صورت مستقیم و مستعمره، سیاست های جدیدی تحت عنوان استعمار نو به کار گرفته شد و شیوه های استعمار کلاسیک به کار خود پایان داد. این روش، شامل شیوه هایی چون تک محصولی کردن کشورهای جهان سوم، سرمایه گذاری های خارجی توسط کشورهای ثروتمند و غیره می شود.
در ایران، نخست روزنامه کیهان در شماره ۵ فروردین ۱۳۵۱ در مقاله ای با عنوان «استعمار نو و استعمار کهنه» نوشت :
"پاناما حضور امریکا را در منطقه «کانال پاناما» استعمار نو خوانده و توانسته است از حمایت فراوان بین المللی برای تجدید نظری در قرارداد میان امریکا و پاناما برخوردار شود و امریکا هم در شورای امنیت این پیشنهاد را وتو کرده است. "
ورود اندیشه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدید به مناطق مستعمره و گسترش جنبش های ضداستعماری ( پاداستعماری ) از عوامل مهم پایان گرفتن استعمار سنتی بودند.
استعمار کهن پس از بیرون آمدن نیروهای نظامی و عوامل شناخته شده خود از مستعمره ها، با به قدرت رساندن هواداران داخلی، منافع خود را در این مناطق تأمین می کند.
رشد اقتصاد «سرمایه داری» و صدور سرمایه برای بهره برداری از منابع سرزمین های دیگر، روابط اقتصادی کشورهای صنعتی استثمارگر را با کشورهای کوچک وارد مرحلهٔ تازه ای کرد؛ به این ترتیب که کشورهای صنعتی، از راه صدور سرمایه و مکانیسم جهانی قیمت ها و داد و ستد مواد خام با کالاهای ساخته شده و فشارهای سیاسی و اقتصادی، از کشورهای کم رشد بهره کشی می کنند و این رابطه عنوان «استعمار نو» ( نئوکولونیالیسم ) به خود گرفته است و بسیاری از ملت های کوچک و تازه آزاد شده را علیه این نوع رابطه سیاسی و اقتصادی برانگیخته است.
روش «نواستعماری» سبب می شود که کشورهای ضعیف با وجود استقلال سیاسی حقیقی یا ظاهری، همچنان در مراحل اولیهٔ رشد اقتصادی در جا بزنند یا حتی عقب بروند، و در مقابل، کشورهای پیشرفته از بهره برداری منابع آن ها و از راه دادوستد اقتصادی سودهای کلان بدست آورند.