استعاره

/~este~Are/

    metaphor
    figure of speech
    image
    trope
    imagery

فارسی به انگلیسی

استعاره بعید
conceit

استعاره پیچیده
conceit

استعاره ناجور
mixed metaphor

مترادف ها

metaphor (اسم)
کنایه، تشبیه، استعاره، صنعت استعاره

conceit (اسم)
غرور، خود رایی، خود سری، خود بینی، استعاره

simile (اسم)
تشبیه، استعاره، تشابه، صنعت تشبیه

trope (اسم)
استعاره

conceited (صفت)
متکبر، استعاره

پیشنهاد کاربران

استعاره: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
هنگار hangār ( مانوی )
استعاره: کنایه
واژه استعاره
معادل ابجد 737
تعداد حروف 7
تلفظ 'este'āre
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، اسم مصدر ) [عربی: استعارَة] ‹استعارت›
مختصات ( اِ تِ رِ ) [ ع . استعارة ] ( مص م . )
آواشناسی 'este'Are
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

نماد
استعاره. ( ا. ع. ) . بسیاری بر اساس گفته ارسطو استعاره را همان تشبیه می دانستند که ادات آن حذف شده باشد و این تعریف را ادیبان غربی هم مورد استفاده قرار داده اند و نویسندگان دوره اسلامی با تقسیم تشبیه به تشبیه تام و محذوف، استعاره را همان تشبیه محذوف دانسته اند که فقط مشبه به در آن ذکر می شود. بعضی دیگر از عالمان علوم بلاغت بر این اساس که دلالت استعاره عقلی است، آن را از انواع مجاز به حساب آورده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

قدیمی ترین تعریف استعاره به مفهوم رایج را جاحظ بیان کرده است، که در کتاب «البیان و التبیین» آورده است که:
استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد.
ارکان استعاره
1ـ مستعارمنه ( مشبه به ) : معنای اولیه و ظاهری.
2ـ مستعارله ( مشبه ) : معنای باطنی و مورد نظر شاعر.
3ـ جامع ( وجه شبه ) : ارتباط میان واژه اولیه و واژه مورد نظر.
4ـ مستعار: لفظی که در آن استعاره شده است.
مثلاً در این بیت:
ای که بر مه کشی از عنبر سارا
چوگان مضطرب حال مگردان! من سرگردان را

در این بیت، مه "مستعارمنه" است. روی یار که به ماه تشبیه شده "مستعارله" است. "جامع" زیبایی و درخشندگی است؛ که باعث تشبیه روی دلدار به ماه شده است و لفظ "مه" مستعار است.

انواع استعاره از لحاظ وجود مشبه­به
1. استعاره مصرحه:
استعاره مصرّحه ( تحقیقیه ) : اگر از کل تشبیه فقط "مشبه­به" بماند استعاره را مصرحه یا آشکار می­گویند؛ که خود بر چندین قسم است: ( استعاره مصرحه مجرده، استعاره مصرحه مطلقه، استعاره مصرحه مرشحه، استعاره اصلیه و تبعیه، استعاره نزدیک و استعاره دور، وفاقیه و عنادیّه از انواع دیگر استعار ه مصرحه میباشد ) .
ا. استعاره مصرحه مجرده: مشبه­به + صفات یا اجزاء مشبه ( یعنی در کلام مشبه­به با ملائمات مشبه همراه است ) .
ب. استعاره مصرحه مطلقه: مشبه­به+ صفات یا اجزاء مشبه و مشبه­به ( یعنی مشبه­به را ذکر کنیم و با ان هم از ملائمات مشبه­به و هم از ملائمات مشبه چیزی بیاوریم ) .
ج. استعاره مصرحه مرشحه: مشبه­به + صفات یا اجزاء همان مشبه­به ( یعنی مشبه­به را همراه با یکی از ملائمات خود ان مشبه­به ذکر
از لعل تو گریابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد ( حافظ )
لعل، استعاره آشکار از لب سرخ یار است، زیرا حافظ به قرینه از آن زنهار خواسته.
د . استعاره اصلیه و تبعیه:
اصلیه: هر گاه اسم یا گروه اسمی، استعاره واقع شوند، استعاره را اصلیه میگویند:
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می­کند شب همه شب دعای تو

"گل خوش نسیم" استعاره از معشوق و بلبل استعاره از عاشق است.

استعاره تبعیه: اگر صفت و فعل استعاره شوند، استعاره را تبعیه گویند.
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد بااحد ( مولوی )
در این بیت "خندان" که صفت است، استعاره از شادابی و با طراوت بودن است.

ه . استعاره آشنا و شگفت
استعاره نزدیک و آشنا: در این استعاره به راحتی می توان به جامع ( وجه شبه ) پی­برد.
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که بر مردم هشیار چه کرد
دراین بیت، نرگس استعاره­ای آشکار از چشم است.

استعاره دور و شگفت: استعاره­ای است که جامع دیریاب باشد:
دل به می دربند تا مردانه وار
گردن سالوس و تقوا بشکنیم ( حافظ )
شاعر در عالم خیال سالوس و تقوا را به صورت انسان یا حیوان مجسم کرده است.

و . استعاره وفاقیه و عنادیه
استعاره وفاقیه: استعاره­ای که گرد آوردن و جمع بین مشبه و مشبه­به در آن ممکن باشد:
"مرده را اگر بیاموزی و راه بنمایی زنده خواهد شد".
استعاره عنادیه: عکس وفاقیه است، یعنی آوردن مشبه و مشبه­به بصورت یکجا ممکن نباشد:
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
در این بیت، استعاره عنادیه روی داده است؛ زیرا تبریک به مناسبت آمدن غم، که هر دو در یکجا نمی­گنجد.

2. استعاره مکنیّه ( تخییلیّه )
هر گاه از ارکان تشبیه، فقط مشبه با یکی از لوازم مشبه­به بیاید؛ استعاره مکنیّه است. که اگر "مشبه­به" حذف شده، جاندار یا انسان باشد، استعاره مکنیه، "تشخیص" یا "شخصیت بخشی" است و اگر "مشبه­به" حذف شده، جاندار نباشد استعاره، فقط مکنیّه است:
تو را از کنگره عرش می­زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است ( حافظ )
مشبه­به "قصر" است که غیر جاندار و از لوازم کنگره عرش می­باشد.
- استعاره مکنیه ( تشخیص ) :
به چشم عقل در این راهگذار پر آشوب
نگر که کار جهان بی­ثبات و بی­محل است ( حافظ )
مشبه­به "انسان" است و جاندار؛ و چشم از لوازم و ملائمان انسان می­باشد.
استعاره دارای اقسامی است:
1 - استعارۀ مفرد: مستعارِ آن یک کلمه است، اعمّ از کلمۀ مفرد یا کلمۀ مرکّب، در مثال بالا، «نرگس» کلمۀ مفرد و «گل زرد»، کلمۀ مرکّب است.
2 - استعارۀ مرکّب: مستعار آن یک جمله می باشد، مانند «هزاران نرگس از چرخِ جهان گرد فرو شد» به جای «شب به پایان رسید» و «برآمد یک گلِ زرد» به جای «خورشید طلوع».
3 - استعارۀ مَکنیّه: مستعارٌله ( مشبّه ) را همراه با یکی از لوازم یا ملایماتِ مستعارٌمنه ( مشبّه به ) ذکر، و مستعارٌمنه را اراده می­کنند. مانند:
ارغوان جـامِ عقـیقی به سمن خواهـد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
( حافظ )
که در آن مستعارٌله ( نرگس ) ، با کلمۀ «چشم» که از لوازم مستعارٌمنه ( انسان ) است، همراه شده است.
4 ـ استعارۀ مُصَرَّحه: مستعارٌمنه ( مشبّه به ) را ذکر و از آن مستعارٌله ( مشبَّه ) را اراده می­کنند، مانند «نرگس» و «گل زرد» در بیت فوق.
5ـ استعارۀ مرکّب: صورتی را که منتزع از امور متعدّد باشد . . .

بپرس