استحاله

/~estehAle/

    transformation
    transmutation
    regarding as impossible or absurd
    atrophy
    reduction
    metamorphosis
    transubstantiation

مترادف ها

adulteration (اسم)
جعل و تزویر، استحاله، قلب زنی

transmutation (اسم)
استحاله، تبدیل، تکامل، تغییر شکل، قلب ماهیت، تبدیل عنصری به عنصر دیگری

permutation (اسم)
استحاله، قلب و تحریف، جایگشت، جایگردی

transubstantiation (اسم)
استحاله، قلب ماهیت، تبدیل جسمی ب جسم دیگر

پیشنهاد کاربران

استحاله در دین
اگر ماهیت چیزی عوض شود که از حالت نجس به پاکی در می آید
مانند چوب نجسی که بر اثر آتش خاکستر میشود
در باستان شناسی هم مورد استفاده است, مثلا ۴۰۰ سال ابتدایی ظهور اسلام ( تغییر شکل شیوه ها و سنن گذشته به فرهنگ و تمدن اسلامی ) با نام استحاله نیز شناخته می شود.
در باستان شناسی هم استفاده می شود, مثلا در باستان شناسی اسلامی ۴۰۰ سال اول پیدایش اسلام را دوران استحاله ( تغییر شکل سنن و شیوه های گذشته به فرهنگ و تمدن اسلامی ) می نامند
تغییرحالات معنوی در تفکر و کلام و اندیشه
استحاله در بیولوژی به معنای تبدیل شدن یک چیزی به چیز دیگر؛ به گونه نمونه تبدیل شدن کرم ابریشم به پروانه
استحاله به انگلیسی: metamorphosis
استحاله به سویدی ( سوئدی ) : metamorfos, f�rvandlig
ازحالت به حالتی دیگر درآمدن که عملی در مطهرات است ( سگی درنمک زار تبدیل به نمک شود آن نمک نجس نیست
استحاله به تغیر ماهیت یک و یا ادغام دو شکل غیر متجانس گویند.
( ع مص ) ، استحالت، گشتن از جایی به جای دیگر، دگرگون شدن، تغییر حال، تغییر حالت مثل تبدیل آب مایع به بخار آب || محال و غیر ممکن دانستن، ناممکن بودن چیزی

بپرس