بر چینی. بر خواهی. بر یابی. برربایی. بربری. برآزندگی. برازندگی. برنمایی. همهء پیشوندها وپسوندهای در خور با آنها مانند گرا . گرایش. مند و .
چینه گر. چینه گرا. چینه گرایی. . . . . . . . . .
" بارچین. بارچینی . بارگَر. بارگَری. بارمَندی. باربُرد. باربُردی.
بارخواهی:بارخواه. بارداد. باردادی. باردادیگری ":استثمار.
بهره بردن. بهره گیری به منافع خود
بره گیری
کوچک خواهی
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
قدرت طلبی، از دسترنج کسی خوردن
از گُرده کولی گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
استثمار
ریشه استثمار از ثمر ( به معنای میوه ) ومصدر باب استفعال به معنای طلب بهره بردن میباشد.
در مواردی استثمار به زبان عربی به معنی سرمایه گذاری و بهره برداری است.
اما در زبان فارسی در مواردی به معنی بهره کشی مورد استفاده قرار می گیرد.
کاربرد این دو معنی ( فارسی و عربی ) گاها در تضاد با یکدیگر هستند.
بهره کشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)