استثمار

/~estesmAr/

    exploitation

فارسی به انگلیسی

استثمار پذیر
exploitable

استثمار کردن
exploit, to exploit (unfairly)

استثمار کننده
exploiter

مترادف ها

exploitation (اسم)
استخراج، بهره برداری، استثمار، انتفاع

پیشنهاد کاربران

بر چینی. بر خواهی. بر یابی. برربایی. بربری. برآزندگی. برازندگی. برنمایی. همهء پیشوندها وپسوندهای در خور با آنها مانند گرا . گرایش. مند و .
چینه گر. چینه گرا. چینه گرایی. . . . . . . . . .
" بارچین. بارچینی . بارگَر. بارگَری. بارمَندی. باربُرد. باربُردی.
بارخواهی:بارخواه. بارداد. باردادی. باردادیگری ":استثمار.
بهره بردن. بهره گیری به منافع خود
بره گیری
کوچک خواهی
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
قدرت طلبی، از دسترنج کسی خوردن
از گُرده کولی گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
استثمار
ریشه استثمار از ثمر ( به معنای میوه ) ومصدر باب استفعال به معنای طلب بهره بردن میباشد.
در مواردی استثمار به زبان عربی به معنی سرمایه گذاری و بهره برداری است.
اما در زبان فارسی در مواردی به معنی بهره کشی مورد استفاده قرار می گیرد.
کاربرد این دو معنی ( فارسی و عربی ) گاها در تضاد با یکدیگر هستند.
بهره کشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)