این ادعا که �واژه استاد عربی است� کاملاً جعلی و غیرعلمی است. اجازه بدهید با منابع معتبر ریشه شناسی بررسی کنیم: - - - 🔹 ۱. ریشه واژه �اُستاد� در فارسی لغت نامه دهخدا: �اُستاد� واژه ای فارسی است و در متون پهلوی به شکل ōstāδ ( استاد ) آمده است. ... [مشاهده متن کامل]
📖 [دهخدا، ذیل واژه استاد] فرهنگ معین: اُستاد در اصل از پهلوی ostād است، به معنی دانا، ماهر، معلم. فرهنگ ریشه شناسی دکتر حسن انوری: ریشه واژه به پهلوی ōstāδ و اوستایی ava - stāta ( به معنی ایستاده و پابرجا ) بازمی گردد. - - - 🔹 ۲. وجود �استاد� در متون پیش از اسلام قبل از ورود عرب ها به ایران، واژه �استاد� در متون فارسی میانه و پهلوی وجود داشته: در متون مانوی سغدی و پهلوی به معنای معلم، آموزگار، یا پیشوای علمی به کار می رفته است. در ادبیات فارسی بعد از اسلام نیز فردوسی در شاهنامه بارها �استاد� را به کار برده است: مثلاً: �چو استاد بنواخت چنگ را…� ( شاهنامه، داستان باربد و خسروپرویز ) . یعنی این واژه قرن ها قبل از ورود وام واژه های عربی رایج بوده است. - - - 🔹 ۳. واژه مشابه در عربی در عربی واژه ای مانند �أُسطاذ / أستاذ� وام گرفته از فارسی است، نه برعکس. ابن منظور، لسان العرب: �أُستاذ� واژه ای دخیل از فارسی است. معجم الوسیط ( فرهنگ معتبر مصری ) : تصریح می کند �أستاذ� معرَّب ( وام گرفته ) از فارسی است. در لهجه های عامیانه ( مثل مصری و شامی ) به صورت �أُسطا� یا �أُسطه� درآمده و به معنای استادکار، بنا، مکانیک و… به کار می رود. - - - 🔹 ۴. تحلیل زبان شناسی در فارسی میانه: ōstāδ در عربی: ustādh ( با �ذ� چون عربی صامت �د� پایانی فارسی را تغییر داده است ) . در لهجه ها: usta / ustah / ostā یعنی مسیر واژه از فارسی → عربی → لهجه های عامیانه بوده است. - - - ✅ نتیجه: واژه �اُستاد� اصلاً عربی نیست، بلکه ایرانی ( فارسی - پهلوی ) است. عربی آن را وام گرفته و به شکل �أستاذ� به کار برده است. تحریف هایی مانند �اُسطه� و �اُسطاد� در لهجه های عربی بعدی ساخته شده اند. - - - 📚 منابع برای بررسی بیشتر: 1. دهخدا، لغت نامه، مدخل �استاد� 2. معین، فرهنگ فارسی 3. حسن انوری، فرهنگ ریشه شناسی 4. ابن منظور، لسان العرب 5. معجم الوسیط ( مجمع اللغه العربیة )
این نوع متن ها که در فضای مجازی پخش می شوند معمولاً بدون منبع و بر اساس حدس های سطحی ساخته می شوند و بیشتر هدفشان تحریف زبان شناسی و تاریخ است. من برایتان قدم به قدم و با منابع معتبر توضیح می دهم: ... [مشاهده متن کامل]
- - - ۱. واژه استاد در منابع معتبر ریشه شناسی فارسی و اوستایی، واژهٔ استاد اصلاً ریشهٔ ترکی ندارد. این واژه از فارسی میانه ōstāδ ( به معنی آموزگار، معلم، مربی ) آمده است. در اوستایی ریشهٔ آن āstātaxša - ( به معنی آموزاننده، معلم ) ذکر شده است. ریشهٔ اصلی فعل �ایستاندن/آموزاندن� ( stā - = ایستادن، استوار کردن ) در زبان های ایرانی و هندواروپایی است. 📖 منبع: Dehkhoda Dictionary, مدخل �استاد� Steingass Persian - English Dictionary A Concise Pahlavi Dictionary, MacKenzie 👉 بنابراین �استاد� به معنی �ایستاده، استوار، آموزگار� است و ارتباطی با �اوست� ( بالا ) و �اد� ( اسم ) ترکی ندارد. - - - ۲. واژه اوستا / اُستـا واژهٔ �اُستا� در فارسی معنای �پیشکار، صاحب فن، معلم� داشته و از همان ریشهٔ ōstāδ ( فارسی میانه ) به فارسی نو منتقل شده است. در متون کهن فارسی مثل شاهنامه و متون قرن ۴–۵ هـ. ق �اوستا� و �اُستا� به همین معنا آمده است. هیچ کجا در منابع تاریخی معتبر، معنای �در بالا بودن روی داربست� یا ترکیب �اوست دا� دیده نمی شود. 📖 منبع: فرهنگ معین، ذیل �اوستا� لغت نامه دهخدا MacKenzie, Concise Pahlavi Dictionary - - - ۳. اشکالات ادعای مطرح شده ترکیب سازی �اوست اد� یا �اوست دا� اصلاً در زبان شناسی ترکی و تاریخی سند ندارد. بیشتر شبیه بازی با کلمات است. در ترکی های قدیم، معادل �استاد� واژه های دیگری وجود داشته ( مانند ustaz در ترکی عثمانی، که از فارسی گرفته شده است ) . این نشان می دهد که خود ترکان، واژه را از فارسی وام گرفته اند. در متون کلاسیک ترکی ( مثلاً دیوان لغات الترک محمود کاشغری، قرن ۱۱م ) اصلاً واژه ای به صورت �اوستا/استاد� دیده نمی شود، در حالی که در متون فارسی همان دوره بسیار رایج است. - - - ۴. نتیجه گیری �استاد� واژه ای اصیل ایرانی ( فارسی میانه ← فارسی نو ) است. �اُستا� شکل عامیانه و کوتاه شدهٔ همان �استاد� است. ترک ها این واژه را از فارسی وام گرفته اند ( امروز در ترکی استانبولی �usta� به معنی استادکار و ��stat� به معنی معلم استفاده می شود ) . ادعای اینکه �استاد� از ترکی با اجزای �اوست اد/دا� ساخته شده، هیچ سند تاریخی و زبان شناسی ندارد و جعلی است. - - -
تحریف تاریخی، نژادپرستی آشکار، و اطلاعات نادرست است. در این پاسخ، به صورت مستند و با ارجاع به منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی، ادعاهای مطرح شده را نقد می کنم: - - - 🔹 ۱. ادعای �واژه استاد از اوستا آمده� ... [مشاهده متن کامل]
این ادعا کاملاً نادرست است و از نظر زبان شناسی هیچ پشتوانه ای ندارد. ✔ ریشه واژه �استاد� از نگاه زبان شناسی: واژه اُستاد ( ostād ) در فارسی میانه نیز به صورت 'ōstād' یا 'ustād' دیده می شود. این واژه از ریشه پهلوی و احتمالاً از ōstāg گرفته شده است، به معنای �استوار، پابرجا، ماهر� ( رجوع شود به: MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary Dehkhoda Dictionary هیچ مدرکی وجود ندارد که این واژه از �اوستا� ( کتاب زرتشتیان ) مشتق شده باشد. این فقط یک شباهت آوایی تصادفی است. > در زبان شناسی تاریخی، شبیه بودن دو واژه به هیچ وجه دلیل بر اشتقاق نیست، مگر اینکه مدارک تطور واجی، معناشناختی، و متنی وجود داشته باشد. - - - 🔹 ۲. توهین به ترکان و عرب ها: �بیابان گرد، بی فرهنگ، بدون دانش� این حرف ها مصادیق بارز نژادپرستی و تحریف تاریخ است. ✔ واقعیت درباره تمدن ترکان: ترکان اورخون ( Orkhon Turks ) در سده های ۶–۸ میلادی نخستین سنگ نوشته های ترکی را به الفبای رونیک برجای گذاشتند. ( منبع: Orkhon Inscriptions, UNESCO World Heritage ) . امپراتوری گوک ترک، اویغور، سلجوقی، عثمانی و دیگر دولت های ترک، دارای نظام دیوانی، فرهنگی، حقوقی و معماری پیشرفته بودند. در معماری، نمونه هایی چون: مسجد جامع دیاربکر، مدرسه های سلجوقی، آرامگاه احمد یَسَوی، مسجد سلطان احمد ( عثمانی ) از آثار شاخص تمدن ترکی است. ✔ دانشمندان ترک در تمدن اسلامی: فارابی ( از ترک های قزلباش منطقه ترکستان ) - فیلسوف و دانشمند علوم طبیعی. ابن سینا ( در خانواده ای با تبار ترک ) ، بزرگ ترین پزشک و فیلسوف جهان اسلام. خواجه نصیرالدین طوسی که خدماتش به نجوم، ریاضی و فلسفه در جهان اسلام بی نظیر است. - - - 🔹 ۳. ادعای �ترکان واژه نردبام ندارند چون بام نداشتند� این ادعا از ندانستن زبان ترکی ناشی می شود. ✔ واژگان معادل در ترکی: ترکی استانبولی: Merdiven = نردبام/پله �atı = بام/سقف ترکی آذربایجانی: Pilləkan = نردبام/پله Dam = بام Tavan = سقف داخلی این واژگان همه از ریشه های بومی ترکی هستند یا تطبیق های قدیمی با مفاهیم فرهنگی موجود. ترک ها هزاران سال پیش در شهرهایی چون بَلاساغون، سمرقند، بخارا، اویغورستان می زیستند که دارای معماری پیچیده بودند. - - - 🔹 ۴. ادعای �چینی ها دیوار چین را فقط برای ترکان ساختند� این ادعا هم ناقص و تحریف شده است. ✔ واقعیت: دیوار چین برای مقابله با اقوام مختلفی ساخته شد، از جمله: هون ها، شیونگ نو، مغول ها، جوچن ها، و بعدها برخی شاخه های ترک تبار. پس ساخت آن فقط برای �ترکان� نبوده، بلکه برای مقابله با تمامی قبایل شمالی چین بود. ( منبع: Great Wall of China, Encyclopedia Britannica ) - - - 🔹 ۵. جعلیات درباره آتیلا و �خوردن گوشت پسر خود�! هیچ منبع تاریخی معتبری چنین ادعای بی اساس، تخیلی و افسانه ای را درباره آتیلا بیان نکرده است. ✔ واقعیت درباره آتیلا: آتیلا، پادشاه هون ها، دشمن امپراتوری روم بود، ولی حتی مورخان غربی مانند: Edward Gibbon ( Decline and Fall of the Roman Empire ) Peter Heather او را به عنوان فرمانده ای قدرتمند و سیاستمداری ماهر می شناسند، نه یک دیوانه ی آدم خوار. - - - 🔹 ۶. جعل سند درباره �سقراط و افلاطون از زرتشت بیاموزند� هیچ متن معتبری در آثار افلاطون، دیوژن لائرتیوس، یا منابع یونان باستان چنین گفته ای را از زبان سقراط یا افلاطون نقل نکرده است. این ادعا احتمالاً از جعل های دوره پهلوی یا شبه زرتشتیان معاصر است. - - - 🔹 ۷. �ویل دورانت، کریستن سن، گیرشمن. . . � و جعلیات ادبی هیچ کدام از مورخان معتبر بالا ترکان را �فقط خون ریز و بی تمدن� ننامیده اند. برعکس: ویل دورانت در تاریخ تمدن ( The Story of Civilization ) از شکوه امپراتوری عثمانی یاد کرده. گیرشمن در آثارش بارها به نقش اقوام ترک تبار در تاریخ ایران، به ویژه دوره سلجوقیان، اشاره کرده و از نقش آن ها در ایجاد مدارس نظامیه و رونق فرهنگ ایرانی - اسلامی گفته است. کریستن سن ( در ایران در زمان ساسانیان ) فقط دوره خاصی را بررسی می کند و تعمیمی درباره ترک ها نداده. - - - 🔚 جمع بندی: ادعاهای مطرح شده در متن بالا نه تنها نژادپرستانه و ضد علمی است، بلکه با هدف تحقیر اقوام غیر فارس و تحریف واقعیات تاریخی بیان شده. پاسخ به این ادعاها نه از سر تعصب قومی، بلکه برای احقاق حقیقت و مقابله با نفرت پراکنی و تحریف تاریخی است. - - -
استاد انشاالله از محضر شما استاد بزرگوار کمال لطف محبت استفاده را ببریم
سلیم استاد: در عرفان معنی پیر دارد، فرزانه، فرهیخته
استاد. [ اُ ] ( ص ) ( معرب آن نیز استاد و استاذ ) اوستاد. اُستا. اوستا ( مخفف اوستاد ) . ماهر. بامهارت. صاحب مهارت. حاذق. ( دهار ) ( ربنجنی ) : از غایت بی ننگی و از حرص گدائی استادتر از وی همه این یافه درایان. ... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا سایت آبادیس با منابع لازم هم نوشتن این واژه فارسی ، به شعور خود توهین کنید لطفا
منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
سلیم استاد: برابر با پیر در عرفان ست.
اگر از زاویه ی قانون ترکیب و متارکه حروف با ذات آوایی و رفتاری که حروف، از اتحاد اعضای دهان منطبق با عالم واقع در روند ایجاد و صدور کلمات در ابعاد مختلف دارند به این کلیدواژه نگاهی بندازیم این کلمه از ترکیب دو کلمه آس و تاد تشکیل شده است که با نگارگری حروف و خطوط فارسی آس و با نگارگری زبان عربی آص می باشد. در واقع برای رسیدن به مفاهیم کلمات غالبا اولویت در تلفظ و آوای کلمات در زبان تمدن بشری می باشد تا در نگارش. و آص از اصغر به مفهوم تک و خرد و ریز ایجاد شده است. و تاد چکیده کلمه اتحاد می باشد. و استاد یعنی یک شخص ماهر و کاریزماتیک که در جهت ایجاد یک ماشین یا سیستم و سازمان و نظام، قطعات خُرد و ریز را به همدیگر تاد و اتحاد و مُتحد می کند. در واقع تاد نتیجه ی منتاد یا منتاج و مونتاژ قطعات یا سرهم بندی نمودن و ریفِرَگ شدن قطعاتِ فرگمنت شده می باشد. و این اتحاد و مونتاد یا مونتاژ قطعات ریز، منتج به ایجاد یک سیستم یا یک زیست ایستا و پایدار در عالم واقع می گردد. و نهایتاً نماد وجود یک زیست پایدار و ایستا در دریای لغات برای نمود عالم واقع کلیدواژه ای به نام تاج می باشد. با این تفسیر که کلیدواژه ی تاج زمانی برای یک حاکم و انسان به منسه ظهور می رسد که روند نتیجه گیری از مقوله ای به نام مونتاژ در سه مبحث پندار گفتار و رفتار با پندار و گفتار و رفتار خداوند متعال در عالم واقع منطبق شده باشد. ... [مشاهده متن کامل]
کلماتی که در این رابطه می توانیم به عنوان نمونه مثال بزنیم؛ آس؛ به مفهوم تک که در ورق بازی پاستور این اصطلاح که می گویند آس خودت را رو کن از این کلیدواژه در حال استفاده می باشد. استادیوم؛ محل اتحاد و وحدت و اجتماع تک تک افراد در یک مکان اسید؛ متلاشی کننده یا خرد کننده آسیاب؛ که با اصطلاح آسَک نیز در لهجه شیرازی به مفهوم خردکن در حال استفاده می باشد آسیب؛ به مفهوم خورد شدن آس یدک؛ قطعات مجزا و تک به تک ماشین در یدک فروشی های ماشین مرسوم می باشد آسمان؛ کلیدواژه ای دو بُعدی به مفهوم یکتا و تک و در بُعدی دیگر از سما و سماوات ایجاد مفهوم نموده است. آسان؛ به مفهوم کار کوچک و ریز و راحت استعداد؛ این کلمه نیز یک کلیدواژه دو بُعدی که از یک بُعد ریشه ی این کلمه از سعید و سعادت و صعود می باشد. توانایی های منحصر به فرد که خداوند متعال در ذات و فطرت بشر قرار داده تا باعث سعادت و صعود انسان شود. و در بُعدی دیگر تعدادی مجزا از توانایی های منحصر به فرد. آساک؛ ترکیب دو کلمه متضاد که از اصغر و اکبر ایجاد شده. به مفهوم یک ماشین با قطعات منحصر به فرد مونتاژ شده. اسکنه؛ یا مُغار که یک ابزار کار در صنعت نجاری می باشد به مفهوم کنده کاری ریز تراشه ها جهت نقش اندازی بر روی چوب. البته مُغار هم فلسفه خودش رو در یک بُعد دیگر دارد. اسپند؛ که نامی حکیمانه بر روی یک گیاه می باشد که از یک زاویه در بُعد عرفانی یعنی ریزبین تیزبین، و در بعد گیاه شناسی هم یعنی دانه ها و پِنده های ریزی که درون یک قُپه قرار دارند. کلمه پند به هرچیز درون پُر و دارای محتوا دارای مفهوم می باشد. همچنین اسپند یا اسفند نام آخرین برج تقویم شمسی هم می باشد به مفهوم اسفندیار شدن طبیعت برای شروع رشد و شکوفایی دانه ها. آسایش؛ آس و عایش، عیش معیشت معاش معاشقه عشق. از هر شیئ ریز و منحصر به فردی به عیش رسیدن و معیشت خود را ساختن. عُصیان؛ به مفهوم گناه خُردکننده که انسان رو متلاشی می کند یا انسان را کوچک می کند. و از بزرگی می اندازد. عصبانی؛ کلمه ای که خودش به تنهایی یک جمله می باشد. مقوله ای که به مفهوم مراقبت و نیاز به نگهبانی از عصیان جهت جلوگیری از آسیب دیدن و آسیب زدن ایجاد مفهوم می کند. کلمه بان در این کلمه یعنی محافظ و حفاظت مرتبط با کلماتی از قبیل بانک بانکه بانو کدبانو باند نگهبان بانه بنیان. اُسکار؛ مترادف مفهومی این کلمه در یک بُعد کاربردی دیگر کلمه کاریزماتیک می باشد. که نام یک جایزه بین المللی هم می باشد به مفهوم کسی که ریزه کاری ها رو با دقت و تیزبینی درک می کند و به کار می گیرد. اسکار یا اَسکر یا عسکر یا اَسغر یا اصغر، به مفهوم ریزه کاری یا ظریف کاری. اصطلاح کاریزماتیک همان کارآزماتیک و کارآسماتیک هست. و اما نیمه دوم کلمه ی استاد که تاد می باشد اگر بخواهیم مثال هایی بیاوریم اتحاد؛ که از خانواده کلمه وحدت می باشد که سه حرف ریشه ای در هر دو کلمه وجود دارد هفتاد؛ اتحاد هفت دسته ی هفتایی تادانو ؛ که نام یک شرکت ماشین سازی سنگین می باشد که مونتاد یا مونتاژ قطعات رو در دل خودش دارد تدوینگر؛ یا تادوین و تدوین کردن. به شخصی که قطعات و بخش های با کیفیت و مطلوب یک فیلم رو باهم مونتاژ می کند. یعنی انتخابِ بهترین تصویر برای دیدن. این مرحله شامل گزینش نماها و اندازه آن ها، ردیف کردن نماها، صحنه ها و سکانس ها پشت سر هم، مخلوط کردن تمام صداها و تعیین میزان بلندی آن ها و در نهایت در هم آمیختن و هم گاه کردن صدای نهایی با تصویر است. این کارها به وسیلهٔ استفاده از فیلم نامه دکوپاژ شده، قوانین و اصول فیلم سازی و ذوق هنری و خلاقیت تدوین گر، انجام می شود. اگرچه به این مرحله، مونتاژ و ادیت هم گفته می شود، اما تدوین وجه هنری این مرحله است و مونتاژ و ادیت بیشتر به معنی استفاده از ابزار است. البته کلماتی مشابه این کلیدواژه ها و کهن واژه ها هستند که ممکن است ما را به اشتباه بیندازد. مثل کلمه تداوم که در واقع ریشه اصلی این کلمه دوام و مداوم و مداوا و دوا و داوود و اینها می باشد. و حرف ت در این کلمه باب یا درب ورود به غالب کلمه می باشد. مثل قندانی که هر قند حکم یک حرف را دارد و خود قندان غالب کلمه می باشد و درب قندان باب ورود به داخل خود قندان برای دسترسی به حروف می باشد. مداوم دوا مداوا هم منشعب از همین ریشه می باشند. افتاد؛ یک کانسپت کلامی متشکل از اُفت و تاد یعنی آف شدن و افت نمودن اتحاد و جدایی از یک سیستم ایستا و پایدار، یعنی از هم پاشیدن، از درجه اتحاد ساقط شدن و سقوط کردن. ایستاد؛ که این کلمه به لحاظ ریشه ای برادر تنی کلمه استاد می باشد. و در زبان لاتین stand نوشته می شود. ستاد؛ سازمان تشکیل دهنده و گرد آورنده اساتید اگر برای شیرینی و درک غنی تر این مطالب هم بخواهیم یک شعری داشته باشیم به این صورت می شود گفت؛ استادِ ستوده؛ تاد را ستادیست ستوده، از اُستادهای عالم استاد مونتادِ آساکِ تادمنش استادِ صاحب اُسکار عسکر روش لُب کلام چون بلبلی لَبیب، از اولوا الالباب ، لَبالَب، نغمه خوان در قلب استادیوم استاد که گر آید به میدان کُند آس را با آس اتحادی زین اتحادها جمعه است هر روز و هر شب ما یا کَندنی از روی حکمت در اِسکیلی با اِسکنه یا مُغاری را در مُغازه از مغز و مخزن از قومی مغول مُغاکی از مُغ بچه ها در دشت مغان حاصل نمودن زین اتحادها آساک شود هر روز و هر شب ما آس از اصغر و آک از اکبر و تاد از اتحادش آدمی را اُستاد بباید در کبیری از اَکبری ذره پرور با آص و آکش بَهر صُغری از اصغری گَر مثالش آید به تشبیه نامش تادانو ولی اندر این میان هست هپکو اتحادی در تَمدُّن از تَدَیُّن با تدوین وحدت با کوششی شیک و کوشا از کشیشان در کیشمان همچو خورشید درَخشان در رَخش رُستَم کسب ثروت بهر تقی از روستنش، از تقویت آید پدید، از برای مُتَّقی مُمارست را روستایی داند که سِرات المستقیم است بهر استقامت از مُتَّقی روستایی را در چه دیدی ای آریامرد ای مسلمان در رُستنی ها یا که پروار گُو و گوسفندش؟ یا روئیدنی ها یا که رستاک جو و گندمش؟ . . . . . . .
أُسطاد=أُسطاذ=أُسطه=لهجه عامیانه در بعض کشورهای عربی. حالا؛ "اسطاد"را بعض" اُستاد نما زبان فارسی" برای توهین وتمسخّر وتحقیر . . . نگارش میکنند. . . جلوی یه آینه باندازه خودشان استاده باشند وبادقّت ببینند. . . !
اوس تا واژه تورکی هست به معنی بالا یا کسی که بالا دست کار میکنه معمولا افراد با تجربه بالا دست کار میکنند و کارگر و مبتدی پایین دست این واژه از طریق معماری و بنایی وارد واژه ها شده
استاد یه واژه تورکی هست که وارد زبان دری شده اصل گلمه اوس تا بوده یعنی بالا ی کسی که بالا دست کار میکنه از طیق معماری وارد فرهنگ گفتاری شده معمولا کسب که ماهر و کار بلد باشه بالا بنا کار مبکنه و کارگر ... [مشاهده متن کامل]
پاین کار هر وقت�� اوس تا�� گفته میشد یعنی کسی که بالا دار بست کار میکنه حتی در شغل های دیگر نفر ماهر در بالا دست کارگاه مشغول به کار میشه و اوستا کآر همان معنی کسی که بالا کار میکند
استاد یا پروفسور ( به انگلیسی: Professor ) در بسیاری از کشورهای جهان به جز ایالات متحده آمریکا، یکی از درجات علمی برای اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی است که بالاترین درجهٔ علمی در بین مدرسان دانشگاه به شمار می آید. ... [مشاهده متن کامل]
در ایران مطابق با سیستم آموزشی دانشگاهی یک استاد در یک نظام ارتقای سلسله مراتبی، بالاتر از درجات مربی ( Instructor ) ، استادیار ( Assistant Professor ) و دانشیار ( Associate Professor ) و پایین تر از رتبه استاد ممتاز ( Academic tenure ) قرار می گیرد. در آمریکا در بخش آموزش دانشگاهی، به استادیار و دانشیار و استاد ممتاز نیز پروفسور می گویند. در برخی از موارد به کسانی که رتبه استادی را در دانشگاه دارند استاد تمام ( Full Professor ) گفته می شود. در آمریکا بر عکس کشورهای اروپایی و نیز ایران، پروفسوری نه به عنوان بالاترین درجهٔ علمی، بلکه به همهٔ اعضای کادر آموزشی در دبیرستان ها، کالج ها، دانشگاه ها، موسسات آموزش های فنی و مدارس پرستاری گفته می شود.
استاد ( به انگلیسی: The Master ) فیلمی در ژانر درام و ساخته کارگردان آمریکایی پل تامس اندرسن است. در این فیلم واکین فینیکس، فیلیپ سیمور هافمن و امی آدامز نقش آفرینی کرده اند. فیلم داستان یک سرباز سابق نیروی دریایی به نام فردی کوئل را روایت می کند که بعد از جنگ جهانی دوم به خانه باز می گردد و خود را درگیر مشکلات روانی خود می بیند، فردی به دلیل اختلالات روانی خود از جامعه گریزان و با شخصی به نام «لنکستر داد» آشنا می شود، لنکستر به عنوان استاد فردی، سعی می کند او را با روش های متافیزیکی مخصوص خود درمان کند. . . ... [مشاهده متن کامل]
فیلم استاد به طور کلی به بررسی روابط و تقابل بین قوه عقل و غریزه در انسان، می پردازد، فیلم همچنین دارای اشارات مستقیمی به فرقه ساینتولوژی می باشد. موسیقی فیلم نیز ساخت جانی گرینوود از نوازندگان گروه راک ریدیوهد می باشد که قبلاً در فیلم خون به پا خواهد شد هم با اندرسن همکاری کرده بود. فیلم استاد، عملکرد بسیار خوبی در بخش بازیگری از خود نشان داد، هر سه بازیگر اصلی این فیلم ( فینیکس، هافمن، آدامز ) در هشتاد و پنجمین دوره جوایز اسکار نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بودند اما در نهایت هیچ یک برندهٔ این جایزه نشدند.
استاد: این واژه در اوستایی: ائیویشتی aiviŝti ( کسی که به آرزوی والای خود که فراگیری دانش بسیار است رسیده و خواهان آن برای دیگران است ) ؛ و از دو بخش ساخته شده است: ائیوی ( والا، بالا، فوق، صدر ) و ایشتی ( به هدف ـ آرزو ـ خواسته ـ مراد خود رسیده، دارا، غنی، بی نیاز ) ؛ و ایش به معنی آرزو کردن - خواهان چیزی بودن است. ... [مشاهده متن کامل]
در مانوی و پهلوی: اَوِستاد avestād با همان معنی اوستایی.
استاد واژه ای فارسی است که از واژه �اوَستاد� در فارسی میانه و به معنای هنرمند و آموزگار گرفته شده . این واژه در اوستا به شکل �اوستادا � و به معنای ناظر بر کار و مربی آمده . این واژه با �استاتا� در سانسکریت و به معنای ایستادن هم ریشه است . واژه �station� برگرفته از این واژه می باشد.
استاد٬ واژهٔ پهلوی٬ کوتاه شدهٔ اوستاد به معنی ماهر، با مهارت، صاحب مهارت و حاذق٬ و در اصطلاح به کسی گفته می شود که در انجام کاری مهارت زیادی داشته باشد. این کلمه به عنوان شاخص به کار می رود و پیش از اسم اصلی می آید. همچنین این کلمه به صورت مخفف شده اوستا یا اوسا نیز به کار برده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
منابع ها. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار فرهنگ کوچک زبان پهلوی فرهنگ ریشه واژگان فارسی
✅ معنی کلمه " اُستاد " که از مهارت و زبر دستی و تسلط از موضوع و شاخه ایی از علوم و فنون حکایت می کند، کلمه ایی فارسی است و ریشه آن از " ایستادن " و منظور از ایستاده بودن ، بلندایی و پابرجایی و قوام است. و اُستاد کسی است که بتواند دیگران بر این معنا پرورش دهد.
ترجمه دقیق یک کلمه با فرض و حدس و گمان سازگاری ندارد!! و نیازمند تسلط شناخت مفهومی در معنی اولیه که وجه تسمیه اصلی کلمه است، و نه معانی فرعی و یا مصطلحی. بخشی از مطالب مندرج، اظهار فضل نابجا اگر نباشند، ... [مشاهده متن کامل]
کمکی برای فهم درست نیستند! پیشنهاد می شود: از کثرت مطالب غیر ضرور کاسته و بعضا اشتباه را حذف نمائید. نظر خود را در ذیل نیز تقدیم می نمایم: بدیهی است مهارت و زبردستی و تسلط بر موضوع علم و فنی ، مقصود و مشترک در برداشت می باشد. و کلمه اُستاد، کلمه فارسی است و ربط دادن آن به سایر زبانها، بی ربط و حتی احمقانه است! ریشه این کلمه از "ایستاده" مشتق شده ، بدین معنی که ایستاده ایی که " اُستادگی " و " اُستادن" را بتواند بیاموزد و تعلیم دهد و بپروراند. آن سطح از مهارت که علاوه بر آنکه خود از پایداری و قوام برخوردار است، پایداری و قوام دیگران را بتواند به انجام رساند.
این واژه پارسی هست. �stāt, awistāt, āmōžāk, frahang pat, pēš raftār
در این که این واژه پارسیه هیچ شکی نیست. حالا شاید بپرسید پس چرا عربی هم استاذ داره؟ پاسخ اینه؛ پارسی بیشتر از واژه هایی که از عربی گرفته، به عربی واژه داده. مثل ساعت، قنات، میدان، مسجد، فرش، و . . . . . ... [مشاهده متن کامل]
خود اعراب قبول دارن این ها پارسی هستن. و صرف و نحو عربی رو هم یه پارسی به اسم سیبویه به شکل امروزی ساخته و پرداخته. ولی یه دسته ی کوچکی پانترک همچنان مقاومت می کنن . . . . .
اوست اد = اوستاد ( استاد ) کلمه ای است ترکی به معنی بالاترین نام. نامدار
ُاستاد : به معنای کسی که ماهر و متخصص در امری ست بطوریکه در عین حال که ایستاده و شاخص و معیار سنجش است توان انتقال و آموزش را دارد ( توان اموزش استاد را از ماهر جدا میکند ) به اختصار : شخص ماهری که توان پرورش شاگرد دارد
بهترین استاد
استاد در پارسی میانه به دیس استات و اَویستات بوده فرهنگ فارسی به پهلوی از دکتر بهرام فره وشی
اُستاد
واژه ( اُستاد ) واژه ای پارسی است. در رویه 14 و224 از نبیگ ( ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته ( ( دیوید مک کنزی ) ) آمده است:
شما به زبان خود ترکیت بگو اوزتا لازم هم نیست فضولی زبان فارسی کنی
دوستانی که میگن فارسیه خواهشن منبع تون رو ذکر کنین، از رو هوا نگین چیزیو
واژه استاد که کاملا تورکی است. از دو قسمت کاملا تورکی تشکیل یافته است. در تورکی اوست یعنی بالا و آد یعنی نام. یعنی کسی که اسم و نامش در بالا قرار دارد. استاد - اوستاد _ اوستکی آد. اوستکی یعنی اونی که در راس قرار دارد و آد یعنی نام و اسم.
استاد یک واژه عربی است که اعراب به آن استاذُ می گویند اصلا هم ترکی نیست و در پارسی شکل استاد گرفته و همچنین به زبان های ترکی و اردو هم راه پیدا کرده
واژه ( ( اُستاد ) ) واژه کهن پارسی است که به شکلهای زیر در پهلوی ( پارسی میانه ) و پیش از آن بکار می رفته است: اوستات= ustat استاد اوستات مَرت= ustat mart استاد مرد اَوِستاد= avestad استاد و سپس این واژه به زبانهای دیگر همچون عربی راه یافته است.
استاد شکل تغییر یافته ی اوستا است. اوستا نیز برگرفته از واژه ی پهلوی اَوِستا است. اَوِستا یعنی آگاهی استاد به معنای آگاه است و به کسی گفته می شود که به آگاهی دست یافته و دانشمندی حقیقی است. درعمل و کردار و منش؛ ارتباطی به مدرک و کاغذ هم ندارد. به وجود فرد مربوط است.
استاد، بە ماهیت و دایره سیمنتکی و راستیت خویش، کسی است که به واپسین و آخرین درجه ( فرزانگی ) رسیده باشد، همانا کە در چهارچوب زبانشناسی و ریشه شناسی از این فرزانگی برخوردار باشد! واژه ( ٱستاد ) واژه از زبان پروتوایرانیک ( avā_stāt ) به معنی ( رسیده، گرفتە شدە، جایگزین ) بە معنای دقیق، کسی کە چیزی بهش رسیدە باشد و گرفتە باشد و پا برجا دانش خویش را جایگزین کند، این واژە در پَهلویک ( awestād ) ، کُردیک ( ustād, wastā, māmōstā ) ، فارس ( ostād ) ، این واژه بە عربیک با فُرم ( ōstāz ) با همگونسازی واج ( d ) بە ( z ) ، بەشیوە وامواژه گرفته شده، این واژه هم چو صدها واژه مشترک بین تمام زنجیره زبانهای ایرانیک بدور از هر گونه زبان و لهجه این درخت زبانی، بە شکل زنده بازمانده و سرزنده است. ... [مشاهده متن کامل]
Adept Virtuoso
دوستی که میگی استاد ترکی اگه ترکیه چرا آذربایجان و ترکیه بهش میگن پروفسور این واژه فارسی است و به نادرستی عربی پنداشته می شود .
استاد واژه ای فارسی ناب بوده عربها این راهم بردند عربی کردند جمعش را اساتیدنامیدند که همه گمان کنند از ریشه عربی است
استاد کلمه ی معرب است. ایا جمع مکسرِ اساتید درسته یا استادها بهتره؟
Master
این کلمه باید ترکی باشد که از دو قسمت تشکیل شده ( اوز ) ( آد ) اوز درترکی به معنای ( ماهر ) می باشد و ( آد ) یعنی ( اسم ) با این قاعده ( اوزآد ) شده >اوس آد به خاطرنزدیکی مخرج ( س ) و ( ز ) وبعد>اوستاد ( درترکی ) ودرفارسی استاد شده است
دانشور ( دارای درجه استادی )
ایست کرد
استاد، اِ سْ ( بن واژه کوتاه = مصدرمرخم از استادن. ) پایداری. مقاومت. ایستاده گی || ایستادن. || گونه ی گذشته ی ساده از بن واژه ی استادن. ثنـا گفـت بـرکار و استادشان ز مرهم بها خون بها دادشان هاتفی