اسان

/~AsAn/

    easy
    convenient
    effortless
    facile
    light
    handy
    soft
    snap
    cheap
    downhill
    effortlessly
    guts
    open-and-shut
    simple
    [adv
    lit.] easily

فارسی به انگلیسی

اسان انجام
foolproof

اسان برد
portable

اسان پوش
slip-on

اسان دید
explicit

اسان ساز
facility

اسان سازی
facilitation, relief, simplification

اسان فهم
broad

اسان گرفتن
to take easy, to be lenient

اسان گوار کردن
predigest

اسان گیر
lenient, easy-going, lax, cavalier, complaisant, easygoing, permissive, soft

اسان گیرانه
lenient, permissive

اسان گیری
laxity, lenience, leniency, lenity, permissiveness

اسان و راحت
cushy

اسان کار
foolproof

اسان کاربرد
user-friendly

اسان کردن
facilitate, favor, simplify, to render easy, to facilitate

اسان کردها
facility

مترادف ها

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

easy (صفت)
ساده، ملایم، اسوده، سبک، روان، اسان، سهل، بی زحمت، بدون اشکال

light-handed (صفت)
ماهر، تردست، راحت، اسان، مقتدر، سبک دست

straightforward (صفت)
راست، درست، مستقیم، بی پرده، رک، اسان، سر راست

potty (صفت)
احمقانه، اسان، جزئی، ناچیز

degage (صفت)
ازاد، اسان، بیمانع

facile (صفت)
اسان، سهل الحصول، باسانی قابل اجرا

easygoing (صفت)
اسان، بی قید، اسان گیر

duck soup (صفت)
اسان

پیشنهاد کاربران

یسیر، میسر، راحت
این نظریه منه که واژه easy در انگلیسی با آسان در پارسی هم ریشه بوده چون هردو زبان هم آریایی ان.
اگه اینطور باشه اینجوریه که:
آسان�ایسان�ایسین�ایسی�ایزی ( بعد ها قانون اینکه s با صدای ز هم خونده بشه در انگلیسی نوین درست شد و ایسی شد ایزی.
...
[مشاهده متن کامل]

البته گفتم این نظریه س از نظر خودم ولی بنظر درسته

be a piece of cake
to be very easy
خوش و خوار. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ خوا / خا ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سهل . آسان . ساده : نیست جهان باز سوی ما ز چه معنی خوردن ما سوی باز او خوش و خوار است . ناصرخسرو.
مثل آب خوردن
سهل . . . ساده. . . راحت. . . .
آسان ( آسان که سن. که سیبدی آسیبدی ) آسان از فعل آسماق تورکی است. آس ( آویزان کن. اعدام کن ) آسان ( کسی که چیزی را آویزان می کند ) . آسیب ( کسی که چیزی را آویزان کرده است ) آسمان. آسما ( میلاخ ) . آسیلی ( سرگردان. ناچار. سردرگم ) .
ساده راحت بی دردسر
راحت یا ساده یا بی رنج
ساده، سهل، میسر، بی رنج، راحت
آسان بودن : راحت و ایمن بودن
امشب از چشم بد هراسان باش
همه شبهای دیگر آسان باش
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 557 )
آسان کردن چیزی بر دل : کنایه است از ناچیز و بی اهمیت شمردن آن ، نا دیده گرفتن آن ، بی توجه بودن نسبت به آن
همی گفت: کاین را چه درمان کنم؟
نشاید که این بر دل آسان کنم
یعنی : نمی توانم نسبت به آن بی تفاوت باشم
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۹. 》
آسان:
همی گفت: کاین را چه درمان کنم؟
نشاید که این بر دل آسان کنم
آسان به همین ریخت، در پهلوی، به کار می رفته است. دار مستتر این واژه را بر آمده از اوستایی aspēn دانسته است. ؛ اما دیدگاه او را درست و روا نشمرده اند ( اساس اشتقاق فارسی )
...
[مشاهده متن کامل]

دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد:《 شاید بتوان ستاک واژه را سان دانست و آن را با سای سنجید که در آسودن کار برد دارد . به سخنی دیگر، بُن ِ اکنون از آسودن آسای است که از " آ " ( پیشاوند ) به اضافه سان ساخته شده است؛ " آسان" را نیز به همان سان ساخته شده از " آ" ( پیشاوند ) به اضافه سان می توان دانست . همین ریخت را در واژه ی " اَفسان " یا "فَسان" می توانیم یافت : پاره ی نخستین در این واژه "اف" یا "ف" است ؛این پیشاوند را در واژه های مثل: افسار ، افکار ، فگار نیز باز می توانیم یافت. افسان یا فسان سنگی بوده است که جنگ ابزارها را با آن تیز و برّان می گردانیده اند ؛ چون بایسته ی این کار سودن ِ جنگ ابزار بدین سنگ بوده است ، ستاک واژه را می توان سان دانست و آن را با سای که بن اکنون از سودن است سنجید. 》
دکتر کزازی در ادامه می نویسد : 《آنچه این انگاره را در ریشه شناسی " آسان " نیرو می تواند داد ، آمیغ "تن آسان" است که در کار برد و معنی با " تن آسای" یکی است. 》
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۸. 》
برای کسب اطلاعات بیشتر کتاب نامه باستان جلد ۳ مراجعه شود.

easier
این درسته
در زبان ترکی استانبولی می شود: کولای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس