اساس

/~asAs/

    keystone
    base
    basis
    cornerstone
    foundation
    ground
    groundwork
    pith
    root
    bottom line

فارسی به انگلیسی

اساس بودن
underlie

اساس موضوع
foundation

اساس ندارد
it is unfounded

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

ground (اسم)
پا، سبب، زمین، خاک، میدان، زمینه، پایه، اساس، مستمسک، ملاک، کف دریا

basis (اسم)
ماخذ، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، بنیان، مستمسک

root (اسم)
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه

nucleus (اسم)
هسته، لب، اساس، مغز

element (اسم)
جوهر فرد، اصل، اساس، عنصر، جسم بسیط، محیط طبیعی، اخشیج

foundation (اسم)
پا، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، شالوده، بنیان، بنگاه، تشکیل، تاسیس، پی، پی ریزی، موسسه خیریه

cornerstone (اسم)
اساس، بنیاد، سنگ زاویه، سنگ گوشه، نبشی

bedrock (اسم)
پایه، اساس

fabric (اسم)
اساس، پارچه، قماش، محصول، سبک بافت

grass roots (اسم)
اساس، کف زمین، اجتماع محلی

fundament (اسم)
پایه، اساس، بنیاد، ته، پی

groundsel (اسم)
پایه، اساس، شیخ الربیع

groundwork (اسم)
زمینه، پایه، اساس

پیشنهاد کاربران

( آساس ) آساس. ( ع اِ ) ج ِ اَسَس. بنیادها.
اساس. [ اَ ] ( ع اِ ) پی. پایه. بنیاد. ( منتهی الارب ) . ( مهذب الاسماء ) . شالده. بُن. پیکره. شالوده. بنیان. نهاد. اصل. اُس . بنیاد و بیخ عمارت و بناء. ( غیاث ) . بنیاد عمارت. ( مؤیدالفضلاء ) . بُن دیوار. ج ، اُسس. ( منتهی الارب ) . بَنَوره. بَنَوری :
...
[مشاهده متن کامل]

تا تو بولایت بنشستی چو اساسی
کس را نبود با تو در این باب سپاسی
زین دادگری باشی و زین حق بشناسی
پاکیزه دلی ، پاک تنی ، پاک حواسی.
منوچهری.
الحمد الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ) . سپاس مر خدای را که برگزید امیرالمؤمنین را از اهل این ملت که بلند شد نهالش و قرار گرفت اساسش. ( تاریخ بیهقی ص 308 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

واژه اساس یک واژه صد نه هزار در صد عربی است درباره عربی بودم این واژه در تمام واژه نامه گفت شده
ژنتیک قوم باستانی سومر
نزدیکترین مردم امروزی به سومریان از دید ژنتیکی عرب های هور هستند. منبع.
درست قوم تُرک یکی از قوم های عزیز ایران هست ولی همه چیز ترکی نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

لینک پایین می گذارم دوست ببینید.

منابع• https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3215667/
کلمه اساس یک کلمه ترکی هست ودرواقع آس آس میباشد آس درترکی به معنای اویزان کردن ونشان دادن است دوکلمه آس که باهم آمده یک کلمه تاکیدی است واصلاربطی به پابه وبنیاداینجورچیزها ندارد درزمان سومریان این کلمه واردزبان عربی شده است
اساس=پایه
اثاث=وسایل
ای هست کن اساس ( پایه ) هستی کوته ز درت دراز دستی ( از درگاه تو طلم و ستم دور باشد )
اثاث کشی کردید؟ ( اثباب غلط است )
اساس: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آسال āsāl، شالوده، پایه ( دری )
فرگان fargān، ( پهلوی: fragān )
استام ostām ( پهلوی )
زاروک zāruk ( سغدی: ذاروک żāruk )
ریشه . پایه .
هسته اصلی هرچیزی که بنیاد و موجودیت آن را تحت تسلط داشته باشه باشد
واژه اساس
معادل ابجد 122
تعداد حروف 4
تلفظ 'asās
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'asAs
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
او را گرفته نزد پادشاه بردند. شاه گفت: �این چه اساس است؟� ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ اساس به معنی بنیان، قانون، فرزند است و در اینجا با توجه به متن به معنی این چه کاری یا چه بچه ای است؟ می باشد.
( basis ) =اندر زبان پهلوی برابرش هستند:
۱ - مآدَیآن= ( Mādayān ) ، پَدیسآر ( Padisār ) .
معنای اساس برگرفته از واژه ی پارسی
از ساز میباشد. یعنی از پایه. . .
اساس
در پارسی میانه �پایَک � است که امروزه به دیس پایه است.
مایه و اصل
مخفف استقلاله دیگه
اس اس با اصالت
پایه . بنیاد
نام یک گروه تروریست وابسته به آلمان در جنگ جهانی دوم که جنایات زیادی مرتکب شد.
اساس: [اصطلاح راه سازی] قشری از مصالح سنگی با مشخصات فنی و به ضخامت معین که بر روی بستر آماده شده راه و یالایه زیراساس، به منظور تحمل بارهای وارده از لایه های بالاتر روسازی قرار گیرد، قشر اساس نامیده می شود.
مبنا_مبنی
بنیان
مبنا
رکن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آدیو ãdyu ( سنسکریت: آدَئو )
فَرگان ( پهلوی: فْرَگان )
آفراه ( پهلوی )
اوستام ustãm ( پهلوی )
بونوگ bunug ( اوستایی: بونوئی )
پَریجا ( سنسکریت )
آسال، شالوده، پایه ( پارسی دری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)