اسارت

/~esArat/

    bondage
    captivity
    slavery

مترادف ها

captivity (اسم)
گرفتاری، اسارت، گفتاری فکری

captivation (اسم)
شیفتگی، اسارت

bondage (اسم)
اسارت، بردگی، بندگی

enslavement (اسم)
اسارت، بردگی، غلامی، بنده سازی

yoke (اسم)
اسارت، یوغ، محتویات نطفه، بندگی عبودیت

thraldom (اسم)
اسارت، بندگی، عبودیت

thralldom (اسم)
اسارت، بندگی، عبودیت

پیشنهاد کاربران

"بند"
باید که از اسارت خویشتن گریخت.
باید که از بند خویشتن گریخت.
دربند= اسیر
in bondage
مخالف اسارت : زندانی
معنی اسارت : رهایی .
اسیر افتادن ؛ اسیر شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
در دست کسی اسیر بودن
اِسارت:
اسیری:
اسارت به کسر اول، در عربی به معنای" بستن" است، اما در فارسی به معنای" وضع یا حالت کسی که اسیر است" به کار می رود و اشکالی ندارد. برای بیان این معنی در عربی اِسار و اَسْر می گویند که امروزه دیگر در فارسی متداول نیست. در متون قدیم فارسی اسیری آمده که امروزه نیز کم و بیش متداول است. عاشقی همه اسیری است و معشوقی همه امیری" ( سوانح )
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۲۱. )

معنی :اسیری
متضاد: رهایی

اسیری، اقتناص، حبس، زندانی، قید، گرفتاری، بردگی

بپرس