ذره، اس، نقطه، ذره کوچک، رتبهء اول، ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
پیشنهاد کاربران
درباره ریشه واژه ی �آس� در اوستایی، پهلوی و سانسکریت توضیح بدهیم. برای اینکه پاسخ دقیق و مستند باشد، بهتر است هر زبان را جدا بررسی کنیم و تطبیق معنایی و واجی انجام شود: در ادامه یک بررسی دقیق و مستند درباره ریشه ی واژه ی �آس� در اوستایی، پهلوی و سانسکریت ارائه می کنم و منابع کتابی معتبر بیشتری نیز برای مطالعه اضافه می کنم: ... [مشاهده متن کامل]
- - - ۱. اوستایی واژه: 𐬀𐬵𐬀 ( ahsa/asa ) معنا: نیرو، قدرت، آرامش روحی، نظم کیهانی شرح: در متون اوستایی، به ویژه گات ها، �آسا� به عنوان یک اصل بنیادین اخلاقی و کیهانی مطرح می شود. این واژه اشاره به نیرویی دارد که جهان و انسان را به سمت نظم، حقیقت و هماهنگی هدایت می کند. می توان آن را در معنای �ثبات درونی� یا �آرامش روحی� نیز فهمید، زیرا نظم کیهانی و اخلاقی، آرامش انسان را تضمین می کند. منابع: Humbach, Helmut. Avestan and Old Persian Lexicon. Wiesbaden: Reichert, 1991. Spiegel, Friedrich. Vergleichende Grammatik der alten iranischen Sprachen. Leipzig: Weidmann, 1888. Hoffmann, Karl. Avestische Laut - und Flexionslehre. G�ttingen: Vandenhoeck & Ruprecht, 1963. - - - ۲. پهلوی ( فارسی میانه ) واژه: ās ( آس ) معنا: آرامش، آسودگی، راحتی، رفاه شرح: در پهلوی، �آس� بیشتر به معنای آرامش جسمی و روانی به کار می رود. این واژه ادامه ی معنایی �آسا� در اوستایی است و نشان دهنده ی گذار از مفاهیم کلی کیهانی و نیرو به وضعیت شخصی و انسانی آرامش و آسودگی است. در متون پهلوی، این واژه اغلب در زمینه زندگی روزمره و رفاه انسانی دیده می شود. منابع: MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford University Press, 1971. West, Edward William. Pahlavi Texts. London: Oxford University Press, 1880. Hintze, Almut. Pahlavi Literature: An Introduction. Wiesbaden: Reichert, 1970. - - - ۳. سانسکریت واژه: ā́s / āsa ( आस ) معنا: آرامش، صلح، سعادت، رهایی شرح: در سانسکریت، �आस� در متون فلسفی و دینی، مانند وداها و آپانیشادها، به آرامش ابدی و خوشبختی مرتبط است. این واژه با ریشه ی هندواروپایی مشترک نشان می دهد که مفهوم آسودگی و آرامش در این خانواده زبانی بسیار قدیمی و مشترک بوده است. در کاربرد فلسفی، �āsa� به وضعیتی اشاره دارد که با رضایت و خرسندی روحی همراه است. منابع: Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: Clarendon Press, 1899. Macdonell, Arthur Anthony. A Sanskrit Grammar for Students. Oxford: Clarendon Press, 1916. Whitney, William D. Sanskrit Grammar. Cambridge: Harvard University Press, 1889. - - - جمع بندی واژه ی �آس� در اوستایی، پهلوی و سانسکریت هم از نظر واجی و هم از نظر معنایی ارتباط نزدیکی دارد: زبان واژه معنا اوستایی آسا نیرو، قدرت، آرامش روحی پهلوی آس آرامش، آسودگی، راحتی سانسکریت ā́s / āsa آرامش، صلح، سعادت، رهایی این تطابق نشان می دهد که مفهوم �آرامش� و �ثبات� در این سه زبان از یک ریشه ی هندواروپایی مشترک آمده است و در طول تاریخ، با تغییرات فرهنگی و معنایی به شکل های مختلف ظاهر شده است. - - - منابع کتابی معتبر اضافی 1. Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch. Heidelberg: Carl Winter, 1904. 2. Benveniste, �mile. Le vocabulaire des institutions indo - europ�ennes. Paris: Minuit, 1969. 3. Geldner, Karl. Avesta: Das Gathische Avestā. Heidelberg: Carl Winter, 1896. 4. Kellens, Jean. Les textes zoroastriens. Paris: CNRS Editions, 1994. 5. Windfuhr, Gernot. Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden: Reichert, 2009. - - -
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
پایه
البته بنده اشتباه آن حرف زدم منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
آش
آس نام درختی است
اِس از واژه های کهن پارسی به معنای رخنه و شکاف است که گاهی در ایجاد واژه های فراموش شده یافت میشود مانند واژه ی اسکول ( غار ) که از ترکیب اس به معنای شکاف و کول به معنای کوه ساخته شده
واژه آس معادل ابجد 61 تعداد حروف 2 تلفظ 'ās نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: as] مختصات ( اِ. ) آواشناسی 'As الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع واژگان عامیانه لغت نامه دهخدا بعضی دوستان به اشتباه این واژه پارسی دانستند.
آس - سنگ آسیاب در آسیاب آبی و دست آس واژه آس از ریشه هندواروپائی اک - ak یا سخت و تیز که به سنگ نسبت داده میشود ودر اوستا اسان asan و ašno. و در سانسکریت اسن asan یا سنگ ذکرشده تا انجا که واژه سنگ روی با سنگ زیرین آسیا در سانسکریت با هم متفاوت اند و در همین زمینه در بغضی زبانهای لاتینی واژه اسر acer بجای واژه سخت و تیز و برنده آمده که در انگلیس بصورت اسید , acid استیک acetic یا سرکه و اکرید acrid یا مزه تلخ درامده. ... [مشاهده متن کامل]
عمرت از آس آسمان سوده تو دمی زو بجان نیاسوده - سنائی
آس یک کلمه پهلوی ساسانی است و معنای خرابه می دهد. واژه آسَوار بر مبای این ساخته شده است. کلمه آثاره مترادف بر جا مانده است، از همین واژه ساخته شدە است. چیزها که از کسی بر جای ماند. برای مثال می گویند آثار فلان نویسنده.
ارتباط این کلمه با فعل سودن یا ساییدن که بن مضارع آن، سا می باشد می تواند جالب باشد
آس ئ به معنی سنگ است کلمات آسیاب و آسمان از این واژه درست شده اند
آسک: سنگ آسیاب همچنین آس در فارسی معنی تک هم میده
حرف مفت
شوربا
آس:در زبان ترکی امروزی به معنی بیاویز است
آس:در ترکی نام شهری است از ولایت قبچاق منبع:برهان قاطع
دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده و زیرین را در میان میلی آهنین و جز آن از سوراخ میان زبرین درگذشته و سنگ زبرین بقوت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و حبوب و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را ... [مشاهده متن کامل]
به دست گردد، دست آس و آسدست ، و آنچه را با آب گردد آب آس یا آسیاب یا آسیا و عرب طاحونه و ناعور و آنچه را بباد گردد بادآس و آسیاچرخ و آس باد و رحی الریح نامند، و آس بستور گردنده و نیز آس بزرگ را خرآس و ستورآس گویند و آس با شتر گردنده را عرب طحانه و طحون گوید و آس که بگاو گردد آن را گاوآس و دولاب و عرب منجنین و منجنون و عربه و دالیه گوید
آس در زبان بلوچی به معنی ( آتش ) می باشد
بن ریشه
آسیاب ، نام یک نوع از کارت های چهارگانه ۵۲ عددی پاسور ( تک ، توس )
اس سنگ اسیاب دست اس اسیاب ذستی
در آسیاب به معنی نرم و خرد
در زبان لری بختیاری به معنی : ندار. فقیر. شاکی. بی چیز. عصبانی زه دستس آسی یه::از دست او شاکی است یارو خوس آسه:فلانی خودش بی چیز است مونه آسی کرد ره::مرا عصبانی کرد و رفت
معرکه!
( اوستایی ) 1ـ رسیدن، آمدن 2ـ کسی را وادار ـ مجبور کردن 3ـ اَستی، بودن، وجود