دیکشنری
مترجم
بپرس
ازمودگی
experience
دنبال کنید
مترادف ها
experience
(اسم)
ازمایش، خبرگی، مکتب، تجربه، ورزیدگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی
پیشنهاد کاربران
تجربه، کسب مهارت، آزمایش، تجربت، محک، کارآزمایی، آزمون، امتحان
آزمایشی
+ عکس و لینک