ازمودن


    to test
    to experience
    to examine
    assay
    prove
    search
    try
    experiment
    crack

فارسی به انگلیسی

ازمودن دوباره
re-examination, reexamination

مترادف ها

test (فعل)
ازمایش کردن، محک زدن، ازمودن، عیار گرفتن، امتحان کردن، ازمودن کردن

assay (فعل)
ازمایش کردن، سنجیدن، محک زدن، کوشش کردن، چشیدن، تحقیق کردن، ازمودن، عیارگیری کردن، عیار گرفتن، باز جویی کردن

try (فعل)
جدا کردن، کوشش کردن، ازمودن، سر و دست شکسن، تلاش کردن، کوشیدن، سعی کردن، تجربه کردن، محاکمه کردن، محک کردن

shake down (فعل)
ازمودن، بیتوته کردن، جیب کسی را کاملا خالی کردن

examine (فعل)
ازمودن، باز جویی کردن، معاینه کردن، بازرسی کردن، امتحان کردن، ازمون کردن

grope (فعل)
ازمودن، کورمالی کردن، در تاریکی پی چیزی گشتن

پیشنهاد کاربران

سنجش
این واژه از دو بخش پیشوندی ( آز ) و کارواژه ( مودن یا ماییدن ) است.
پیشوند ( آز ) دگرریختی از پیشوند ( اُس، اوز ) است که به ( بیرون ) اشاره دارد.
آزمایش کردن ( ب )

بپرس