آزار واژه ای فارسی است و از آزردن گرفته شده و آنهم از ریشه �زار� در فارسی پهلوی گرفته شده و به معنای رنجاندن و اذیت کردن و زجر دادن می باشد
فکر میکنی آزار رساندن به دیگران از نفرین شدن در امان بمانی؟!!!
افراد دارای خشم اجتماعی تنها درآمدشان: آزاردهی هست.
آزار، آزردن، آزاردن پارسی هستند
در ریخت آریایی:
در ریخت پارسی اوستایی: ZAR, AZAH
در ریخت پارسی پهلوی: AZAR, AZARITAN، AZARISHN, AZARDAN
در ریخت سانسکریت:ANHAS, ANHOS
همچنین واژگان همریشه در زبانهای دیگر هند و اروپایی: ( مشاهده در پایین )
... [مشاهده متن کامل]
پسگشت: در برگه 59 از نبیگ ( فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان پارسی آمده است ) .
به واژه زار بروید
آزار=آ زار = آ ( بسیار ) زار ( برامده ) => اسیب بزرگ
واژه ( آزار ) با واژه یِ اوستاییِ ( زَر ) به چمِ ( آزردن، رنج دادن، آسیب زدن ) همریشه است. ( آ ) در واژه یِ ( آزار ) پیشوند است. چنانکه در رویه 566 و 567 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
آزار آزار دولانماک = گمراه شدن
آزار در ترکی یعنی آواره === از آزماق
رنجاندن
دیواراتاق ازطاقچه تاکف
دیوار، ازرف وطاقچه به پایین دیوار
در پهلوی بِشیشْن می گفتند.
پایین پوش، در مقابل ردا به معنای بالا پوش.
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی ( قسمتی از دعای عهد )
کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور.
موتزرا هم خانواده کلمه ی ازار ( هرچیزی که با آن بدن را می پوشاندند، پوشیدنی ) و ائتزار ( ازار پوشیدن ) و تأزر است.
برای یادسپاری بهتر، فردی بی قرار را گفتند ترا چه شده است گفت هزار پایی در ازارپای من افتاده است.
ازار یا ازارپا یا ازارپای به معنی شلوار است.
آزار :
غمی گشت و سوداوه را خوار کرد
دل خویش را ز او پر آزار کرد
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد :《 آزار با همین ریخت در پهلوی، به کار می رفته است. می تواند بود که ستاک، در این واژه، زار باشد که در پارسی در معنی مویه گر و گریان و و فغانوَر به کار برده می شود؛ از آن روی که آزار مایه ی رنج و فغان است، این واژه با پیشاوند " آ " پیوند گرفته است که نزدیک شدن و به کردار در آمدن ِویژگی یا کاری را نشان می دهد. این پیشاوند را در واژه هایی مثل : آرام ، آواز ، آمار، و آمدن نیز باز می توانیم یافت. 》
... [مشاهده متن کامل]
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۱.
اِزار:
ازار بمعنی لباس است ، مخصوصا به لباسی گفته می شود که بند آنرا بر کمر گره می زنند ، به همین جهت گاهی به کمر ، یا قوت و قدرت ازر اطلاق شده است .
آزار = آز ( آزماق = منحرف شدن ، گم شدن ، بیمار شدن ) ار ( پسوند ) = بیماری ، ( رفتارِ ) غیر صحیح و با اذیت ؛ آزار دوتماق = بیمار شدن ، توْیوق آزاری = بیماری نیوکاسل در مرغها ،
لُنگ
خواستم از ینجش دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
قیصر امین پور
اذیت
آزارَ ( اوستایی ) 1ـ آزار، اذیت، رنج، بلا، گرفتاری، مصیبت، اندوه، غم2ـ نیرو، توان، قدرت، امکان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)