ازاده

/~AzAde/

    broad
    catholic
    liberal
    free
    gentle
    large-minded
    latitudinarian
    open
    open-minded
    expansive
    free (-born)
    noble
    broad - minded
    free from care
    freeman
    broad - minded person

فارسی به انگلیسی

ازاده کردن
enlighten

مترادف ها

freedman (اسم)
ازاده، بنده ازاد شده

liberal (صفت)
وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل

noble (صفت)
اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات

catholic (صفت)
جامع، بلند نظر، ازاده

tolerant (صفت)
ازاده، شکیبا، بردبار، دارای سعه نظر، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، اغماض کننده، شخص متحمل

free-hearted (صفت)
رک و راست، ازاده، بی رودربایستی، دست و دل باز

tolerantly (قید)
ازاده، دارای سعه نظر، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، شخص متحمل

پیشنهاد کاربران

آزاده در شاهنامه نخست نام زن تور پسر فریدون دختر سرو شاه یمن است. آزاده نام دیگری در دوران ساسانیان از تبار روم معشوق بهرام پنجم معروف به بهرام گور نیز بود.
آزاده به همراه دو خواهر دیگر همزمان به عقد سه برادر و شاهزادهٔ ایرانی یعنی پسران فریدون درآمدند. زمانیکه که هرسه داماد پیش سرو شاه یمن ( تازیان ) حضور یافتند و شاهزادگان یمن را به عقد خویش درآوردند شاه یمن در نهان راضی به وصلت نبود به همین سبب متوسل به سحر جادو شد تا بلکه سه تازه داماد را به وسیله سرما در خواب از میان بردارد یا آنها را منجمد نماید. چشمه یا آبشخوری در محوطه کاخ وجود داشت بدستور سرو قرار شد عروس و دامادها شب را در آنجا سپری کنند، ولی شاه تازیان شبانه باد و سرمای شدید پدید آورد تا سلم، تور و ایرج یخ بزنند. شاهزادگان نیز روش باطل کردن سحر و جادو را آموخته بودند و آنرا باطل گردند:
...
[مشاهده متن کامل]

آزاده نام کنیزک چنگ نواز رومی تبار است که پیوسته با بهرام گور در شکار بود. روزی آزاده در نخچیرگاه از شاه خواستار شکاری نامتعارف شد؛ چون بهرام آهوان را به تیر دگرگونه نگونسار نمود، آزاده زبان به نکوهش و ملامت او گشود و بدینسان خشم شهریار ایران را برانگیخت. پس شاه، آزاده را به زیر پای اسب سپرد و فردوسی حکیم، از او در شاهنامه یاد کرده است:

ازادهازاده
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/آزاده_(شاهنامه)
امروزه در اصطلاح به اسیرانی گفته می شود که که پس از جنگ هشت ساله ی ایران و عراق از اسارت آزاد شده و به آغوش خانواده های خود بر گشته اند ، اسیران جنگی آزاد شده .
وارسته
نجیب و آزاده معنی اسممه
دم بابام گرم اسم خوبیه
اگه بتونم طرز تفکرمم مانند اسمم باشه خیلی ردیفه
به نظر من آزاده زیباترین نام هستش
ارنیکا اسم منه من گلی هستم که درامریکا رشت میکنه
زاد
رادمرد
اسم واقعا زیبا وپرمفهومی هستش
ازاده
شریف ، نجیب ، اصیل ( انکه سرافراز است و در بند نباشد )
ما چیکار به هلندی ها داریم فارسی میگیم
ˌprisoner of ˈwar
noun [C]
a soldier, member of the navy etc who is caught by the enemy during a war and kept as a prisoner
تا حالا هر شخصی رو دیدم که اسمش آزاده بوده خیلی زیبا و باشخصیت بوده به نظرم هم اسم و هم معنای بسیار زیبایی داره
زبان سنسکریت
اصیل، نجیب، رها
اسم همسرم آزاده است، قبل از ازدواج این اسم رو دوست نداشتم اما الان به نظرم زیباترین اسم برای یه بانوی ایرانیه.
کاربر محترم شما حق توهین به اسم اشخاص را ندارید چراکه نشانه شخصیت زشت شماست. .
به نظر من آزاده به معنی رهاست . .
بهترین هم معنی لغوی ( وارسته ) است. . .

کسی که زیر سلطه کسی یا چیزی نیست و چشمان درخشانی داره
در قید و بند کسی نبودن
آزاده یکی از زمان جنگ امام حسین ( ع ) است اسیر هایی که آزاد می شدند آزاده نامیده می شود

آزاده
جوانمرد_انسان آزاد_آزاد
آزاده اسمی زیباست من خیلی این اسمو دوس دارم
اسم من آزاده و واقعا اسم قشنگ و پرمعنا
نامی کاملا پارسی با تلفظ آسان و معنای زیبا و پر مفهوم، در زمان آریایها بانوان آریایی به این نام خوانده میشدند، پس از حمله اعراب، نام آزاده در میان بانوان آریایی موجب تشخیص و تمایز آنان از زنان عرب میشد، البته در آن زمان تقریبا با تلفظ ازاته بوده و به مرور زمان تبدیل به آزاده شده
بنظرم واقعا اسم با مسمایی هست; من همیشه دوس داشتم منش و اخلاقم با معنی اسم صدق کنه; نجیب و اصیل و سلطه ناپذیر باشم; وقتی عمیقا ب معنای اسمم فکر میکنم حس خوبم چند برابر میشه; واقعا زیباست که معنای اسمت رهایی و فرهیختگی و نجابت باشه! احسنت به حسن سلیقه ی پدر مادرم😊
جوانمرد - رها - ازاد
آزاده صفتی است به معنی آزاداندیش و کسی که زیر سلطه کس دیگری نمی رود. . .
نجیب و آراسته نام یکی از پیروان آذرگشسب
یکی از اسامی دخترانه ایرانی، به معنی دربند نبودن، رهایی
بی تعلق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس