آزاد واژه ای فارسی و برگرفته از واژه � āzāt یا āzād � در فارسی میانه می باشد این واژه در فارسی باستان به صورت āzāta آمده است همچنین در زبان اوستایی نیز صورت āzāta به معنی "نجیب زاد، اشراف زاده، رهاشده، غیر بنده" دیده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
Fars�a āzād آزاد "serbest, �zg�r" s�zc�ğ�nden alıntıdır. Fars�a s�zc�k Orta Fars�a ( Pehlevice veya Part�a ) āzāt "1. soylu, asil, eski İran toplumunda toprak sahibi asilzade sınıfına mensup olan kimse,
یکی مرد آزاده را سر برید
دل شهریاران ز کین بر دُرید
چو با آزاده افتد کار، بیند
که از پستی نیاید هیچ پیوند
که آزاده را بند و زنجیر نیست
به دل ترس و بیم از شب تیر نیست
مکن بنده را خوار، چون آزاده ای
که گردد پشیمان دل ساده ای
آزاد واژه ای تورکی است که از کار واژه ایزیلدی به چم آزاد شد گرفته شده است دیوان الغات تورک تصحیح استاد صدیق ص 164 جمله { توتغون ایزیلدی} یعنی زندانی آزاد شد
متضاد آن محدود ، بسته ، دربند
اسم دختر رها اسم پسر ازاد
یل
واژه آزاد
معادل ابجد 13
تعداد حروف 4
تلفظ 'āzād
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: āzāt، مقابلِ بنده]
مختصات ( ص . )
آواشناسی 'AzAd
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
آزاد - چنانچه حرف آ از جلوی آزاد نادیده گرفته شود آزاد به زاد و یا تولید مثل تبدیل میشود.
بنیاد واژه آزاد برکرفته از هندواروپائی جنه - genh و - gen یا تولید و زایندگی که در فارسی باستان و اوستا آزات ā - zāta یا آزاده و در سانسکریت آجانا ajānā و ājāta یا تولد است که در انگلیسی واژه های متعددی از ریشه gen - مانند ژن gene، , genre, gender , genetic general موجوداند.
... [مشاهده متن کامل]
از حادثهٔ جهان زاینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس - مولانا
واز
باز
شگفتا گویی پارسی دانی ز ایران رخت بسته ای دریغ
گویی ایرانشهریان را نیست مرد کاردان
شگفتا و صد شگفتا آیا نمیبینید آزاد را که زاده است و آ - آزاد از زادن است آزاد چون زادآ برابراست با نژاده - در نوشته های کهن میخوانیم چهر آزاد گر آزاد از ریشه رها بود چگونه چهرش رها میگشت ؟ پس آزاد بریشه نژاده است و به عربی کریم و نجیب گویند
... [مشاهده متن کامل] آزاد
آزاد یعنی تمام وجودِ من
تمام زندگیِ من
ازاد یهنی صاحب اختیار
واینکه دراخر یعنی عشق وتمام زندگی من
At large
آزاد
غیر زندانی
آزاد : رها
خلاص شدن از چیزی
و ازاد شدن مثلا از زندان
آزاده، حر، خلاص، رها، سبکبار، فارغ، مخیر، مختار، مرخص، مستقل، مستخلص، وارسته، ول، یله
Free آزاد
رایگان: راهگان، هرچیزی که در راه افتاده باشد، مفت.
گاهی برای free از رایگان استفاده میشود ولی درست تر ان ازاد است، ازاد از قیمت، ازاد از پرداخت بها و پول
Free download
بارگیری آزاد
دانلود رایگان
آزاد: در پهلوی آزات āzāt بوده است.
( ( هر آنکس که دارد ز پروردگان
از آزاد و از نیکدل بردگان ، ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 227. )
رهایی ازادی خلاص
رها. . . رهایی. .
نام بهدینی که در فروردین یشت، ستوده شده است. رها یافته. ول . وارسته. نام پسرانه
رها
مستقل
آزادیعنی رهایی یعنی آزاد ازهر افکارمنفی یعنی آسودگی یعنی عشق من
آ:آقا
زاد:زاده
مثل آبلا
آ: آقا
بلا: بالا سر یا بزرگ
کلمه لری بختیاری آزاد به معنی ::بزرگ زاده
آ::بزرگ.
زاد::زاده
در زبان ترکی استانبولی می شود: هور - اوزگور
رها، ول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)