از کار افتادگی

/~azkAroftAdegi/

    breakdown
    disability
    failure
    paralysis
    disablement

فارسی به انگلیسی

از کار افتادگی موقت
tie-up

مترادف ها

paralysis (اسم)
وقفه، رخوت، از کار افتادگی، عجز، بی حالی، فلج، رعشه، سکته ناقص، خواب رفتگی

breakdown (اسم)
تفکیک، سقوط ناگهانی، از کار افتادگی

disablement (اسم)
ناتوانی، از کار افتادگی، عجز

پیشنهاد کاربران

بپرس