از جمله

/~azjomle/

    among

مترادف ها

among (حرف اضافه)
در میان، میان، از جمله، در زمره

amongst (حرف اضافه)
در میان، میان، از جمله، در زمره

پیشنهاد کاربران

از جمله ( قید مرکب : مثلاً، برای نمونه.
از آن میان
namely
از جمله تشریحات و توضیحات و توجیهات و تبیینات معروف و مرسوم در پیرامون پدیده یا اصل و یا پیام جاودانه بودن زندگی در طول زنجیره تولد و مرگ چند بینش و باور قدیمی در طول تاریخ تاکنون توسط فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل محض انسان به پیدایش رسیده اند که هنوز بر سر و دل بخش وسیعی از افراد انسانی قالب اند و تا آینده های دور دستی هم شاید به سیطره و حاکمیت خود ادامه دهند که بطور فشرده و کوتاه و مختصر به شکل زیر می باشند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - چرخه یا گردش حلول روان یا تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت ) . بودا حدود دو هزار و پانصد سال پیش، شرح و توضیح چرخه تولد و مرگ ( samsara با تلفظ سَم سَرا به زبان تمثیل و فارسی به معنای سرا یا خانه زهر یا درد و رنج ) توسط خردمندان هندوی پیش از خود را با قاطعیت تمام رد نموده و آنرا باطل اعلام کرده است و بر این بینش و باور بوده است که چرخه طبیعی تولد و مرگ فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی امکان پذیر و مقدور و میّسر می باشد و میتواند حقیقت داشته باشد و نه از طریق جدائی روان بهنگام مرگ و پیوستن آن به بدنی دیگر ( جامد یا گیاه یا حیوان و یا انسان ) . هندوان قبل از بودا و بعد از وی تاکنون به یک نوع جبریت ( جبری بودن ) باور داشته و دارند و آن اینکه پیاده شدن از زنجیر تولد و مرگ قبل از موعد مقرر یا از پیش تعیین شده و رسیدن به حالت مُوکشا یا آرامش کامل محال و غیر ممکن می باشد بلکه فقط در پایان راه. بودا برای نرم نمودن این جبریت و احیانا رها نمودن هندوان از قید و بند به شاگردان و شنوندگان کلام خویش هشت راه را پیشنهاد داده است که از طریق آن بتوانند قبل از موعد مقرر از این زنجیره جبری پیاده شوند و به حالت نیروانا یا آرامش کامل برسند و در انتظار به پایان رسیدن آن انرژی حسی و فکری و خیالی و وقت و عمر خود را تلف نکنند. مثل انتظار دریافت رایگان یا مجانی امداد های غیبی در فرهنگ دینی خودمان. پیروان امروز بودا در سطح پیشوایی شاید اطلاع نداشته باشند که حل مسئله جاودانه بودن زندگی از طریق چرخه حلول روان یا تناسخ توسط بودا رد شده و باطل اعلام گردیده است. اما در این زمینه حقیقت ژرف تر این است که پیاده شدن از چرخه طبیعی تولد و مرگ در عمل مطلقا محال و غیر ممکن می باشد بلکه فقط در خیال و وهم و آنهم نه بطور روشن.
ب - پایین آمدن یا نزول روان از عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت ( در ادبیات دینی خودمان : عالم اعلا یا اعلی ) به عالم محسوسات یا طبیعت ( علم سفلی یا اسفل ) و پیوستن آن به نطفه در لحظه بسته شدن و فراموش نمودن کامل دانش ملکوتی و یادآوری تدریجی آن در طول زندگی و جدایی روان از کالبد یا قفسه تنگ خاکی و ترک عالم طبیعت و بالارفتن یا صعود و بازگشت آن به عالم ماوراء طبیعت از دیدگاه افلاطون .
پ - چرخه متافیزیک به شکل ؛ ماقبل - طبیعت - مابعد و یا بصورت ؛ اول ایده - محسوس - دوباره ایده ، در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از دیدگاه ارسطو که از دیدگاه امروز به علت بیکرانی یک دور چرخش آن بطور کامل مطلقا محال و غیر ممکن می باشد.
ت - قبض یا جدایی روح بطور موقت بهنگام خواب و بطور دائم بهنگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن در قالبی مثالی ( به قول ملاصدرا : نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء روحانی ) به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی ( در ادیان یهودیت و مسیحیت خبر و تصویر روشنی از عالم برزخ در دست نمی باشد ) .
ث - پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن مثل یک پرنده سبک بال از جهان فانی به جهان باقی و پیوستن آن در آنجا به جان جانان از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان خودمان.
براساس بینش و باور من این راه های ارائه و پیشنهاد شده توسط پیشینیان در شرح و توضیح پدیده یا اصل و یا پیام جاودانه بودن زندگی در طول زنجیره تولد و مرگ بدون استثناء و تبعیض جملگی اعتباری و تخیلی و توهمی اند و به یک سهم مساوی باطل می باشند و هیچکدام حقیقت ندارند. لذا انسان امروز و آینده باید جاودانه بودن زندگی انسان در طول چرخه تولد و مرگ را دوباره و بطور جدی تر از قبل مورد بررسی قرار دهد و این بار به روش و زبان علمی به کمک شناخت و دانش و تئوری های علمی طوریکه در این زمینه ریشه کلیه ابهامات و اوهامات و خرافات و گمراهه روی ها خشکیده شوند و استعداد رشد و تکثیر را از دست بدهند.
ترکیبات دو گانه و سه گانه باستانی و فلسفی - دینی به شکل های " تن - روان " و " بدن - روح - روان " صحیح نیستند و حقیقت ندارند و ترکیب صحیح و حقیقی به شکل زیر می باشد ( البته بر اساس بینش و باور خود من ) : ماده - روان - روح .
زیرا خود جسم یا کالبد یا تن و یا بدن از یک خمیر مایه واحد و یگانه آفریده شده است ( بعد هستی و وجود خداوند ) که دارای سه جنبه و جلوه می باشد ( یعنی ظهور آن تثلیثی ست ) که غیر قابل تفکیک و جدایی ناپذیر از همدیگر اند، اما قابل تبدیل بهمدیگر و روان لایه درونی نوسانگر دو قطبی ماده - روح می باشد. این خمیر مایه در علوم طبیعی بخصوص علم فیزیک به شکل جرم - انرژی - زمانمکان نسبی - نیرو ، می باشد که وحدت یا یکی بودن آنها هنوز فرمول بندی نشده است غیر از اصل هم ارزی جرم و انرژی و سه تا از نیرو های بنیادی در دما های بسیار بالا غیر از نیروی جاذبه.
شناخت اصلی و محوری و مرکزی تئوری علمی مه بانگ یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و بر اثر آن وقوع مه بانگ های متوالی، شاید همان کلید طلائی مورد آرزوی تاریخی انسان باشد که به کمک آن بتواند قفل زده شده بر در یا دروازه عالم امر و غیب و ملکوت را بگشاید و آنرا افتتاح نماید. البته خود واقعیت عینی و شهودی فقط ظهور و پیدایش و کثرت یکی از لایه ها یا سطوح فراوان فقط یکی از سیما ها یا چهره ها و یا جمال و جلال های هفتگانه عالم غیب و ملکوت می باشد و بقیه را بصورت امکانات بالقوه یا متائی و یا استعلایی در بطن و در پشت پرده ظاهر خود بهمراه دارد و نه به شکل موجودات مجرد. در پایان به زبان خیلی ساده و روزمره و خودمانی : خدا همین جاست و همه جت و نباید اورا فقط در دور دست ها جستجو کرد. به این معنا که اگر انسان دینی و فلسفی و عرفانی حقیقتن ( حقیقتا ) به شناخت خود و خداوند علاقه داشته باشند، در این زمینه هیچ راه مستقیم دیگری در پیش پا و روی خود ندارند غیر از شناخت ظاهر و باطن واقعیت عینی .

از جمله رفتگان این راه دراز / باز آمده ای کو به ما گوید راز / . . . . .
حقیقت ژرفی که حکیم عمر خیام نتوانسته است در طول فاز بیداری نفس مجرد یعنی من یا خود در طی این زندگی کوتاه مدت دنیوی به روشنی به آن دست یابد و خود بنیانگذاران ادیان توحیدی ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی هم قبل از خیام نتوانسته اند به آن دست یابند و پس از خیام تاکنون هم هیچ اندیشمند دیگری تا کنون نتوانسته است آن حقیقت را دریابد و هضم و جذب و درک نماید، این است که دو داستان بنیادی ادیان یهودیت و مسیحیت و اسلام؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا دو افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشند و محتوای آن دو افسانک از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نشده است. ما انسان ها از بیرون وارد این دنیا نشده ایم و هرگز هم این دنیا را ترک نخواهیم کرد بلکه این دنیا سرای جاودانه فانی و باقی ما موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی می باشد. اما همین گیتی یا دنیا یا کیهان و یا این جهان بهمراه کلیه تار و پود های مفید و کثیر و فراوان در طی آفرینش اولیه ملکوتی یا آسمانی در بر ترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی یعنی به حالت بهشت برین آفریده شده است و پس از پایان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی، سفر را آغاز نموده و در طول سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی به حالت کمی و کیفی فعلی رسیده است و در پایان این راه و سفر طولانی یعنی در معاد دوباره بهمراه کلیه اجزای مفید به همان سامان و نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی باز خواهد گشت و کلیه اجزا از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی دوباره برخوردار خواهند گردید و آن نظم و زندگی هم دوباره به پایان خواهد رسید و همین راه و سفر مقطعی و نزولی و صعودی در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر نسبت به کیفیت فعلی این سفر از نو آغاز خواهد گردید و الا آخر و بدون هیچگونه پایان. چرخه آمدن و شدن و رفتن این دنیا به عنوان یک کل متناهی بهمراه اجزاء از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوا صورت می پذیرد و نه از راهی دیگر. در پایان خدمت خوانندگان گرامی لازم به اشاره می دانم که حفاظت و نگهداری و دفاع های سرسختانه و جانبازانه از یک دین و مذهب خاص و ویژه در میدان رقابت و مقابله و مبارزه با آئین ها و ادیان و مذاهب و فرقه ها و حلقه های دیگر به هیچ وجه من الوجوه بخاطر دفاع از حقیقت و انسانیت و گسترش عدل و داد و اخلاق نیکو و به خاطر خدا و خلق خدا نبوده و نمی باشد بلکه در جهت زنده نگهداشتن نام و نشان و اثر بنیانگذار و مخترع یوغ شریعت سنگین یا سبک آن دین و مذهب در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ ، همانطور که هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی خود آن انسان بوده است و دو وعده ؛ یکی پاداش های فراوان بهشتی برخود و خودی ها و دیگری عذاب های شدید جهنمی برای دیگران و غیر خودی ها ضمانت های اجرائی مستحکم و سفت و سخت در این زمینه بوده و هستند و این دو وعده از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی در گوش سر وعده دهندگان طنین نیفکنده است. ما انسان ها بهمراه بقیه موجودات بسوی رجعت یا بازگشت به خداوند متعال و بی نهایت در حرکت و راه و سفر نیستیم بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر و بهمراه خداوند و در رکاب وی ( او به عنوان کل کیهانی و ما به عنوان اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر وی ) بسوی بازگشت به نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء در معاد در حرکت و راه و سفر می باشیم و آنهم نه مبدء و معاد دینی بلکه علمی. در پایان امیدوارم که با بیان کلام کودکانه امروز خویش سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم .
...
[مشاهده متن کامل]

مشابه و مانند
از قبیل، مانند،
از جمله ، مانند
برای نمونه
همانند، همسان
همچون - همچو
از قبیل
من جمله
گاهی واژه پس این عبارت، مصداقی بارز را معرفی می کند؛ در اینگونه موارد، واژه مانند جایگزین مناسبی نیست. بهتر است از واژه بویژه بهره برده شود.
مانندِ. . .
برابر پارسی: یکی از. . .
من جمله
Such as , including
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس