از جا پریدن


    dart
    shy
    start
    startle

مترادف ها

start (فعل)
شروع کردن، رم کردن، عزیمت کردن، دایر کردن، بنیاد نهادن، از جا پریدن، اغازیدن

shy (فعل)
رم کردن، پرت کردن، از جا پریدن

پیشنهاد کاربران

از جا پریدن: [عامیانه، کنایه ] یکه خوردن، عصبی شدن .

بپرس