از بیخ


    radically

فارسی به انگلیسی

از بیخ دراوردن
to root up

از بیخ گلو
throaty, guttural

از بیخ گوش کسی گذشتن
close call

از بیخ کندن
extirpate, to root up (or out), to eradicate

از بیخ کندن علف هرزه
hoe

پیشنهاد کاربران

بیخ به معنای ریشه و اصل ( همان ریشه به عربی ) است.
از بیخ یعنی از ریشه چیزی، از اصل و اساس، از مبنا و غیرهم❤️
از بیخ: [عامیانه، اصطلاح] یکسره، به کلی، کاملن.

بپرس