ارم

/~Arm/

    badge
    coat of arms
    device
    earmark
    insignia
    motto
    slogan
    armorial bearings
    earthly paradise

فارسی به انگلیسی

ارم انتشاراتی
colophon

ارم بازو
chevron

ارم سپری
escutcheon

ارم شرکت ها و موسسات
logotype

ارم موسسات انتشاراتی
colophon

ارم نظامی
insignia

ارم هواپیما
roundel

ارم هواپیمای نظامی
roundel

مترادف ها

slogan (اسم)
ورد، شعار، خروش، ارم، تکیه کلام، نعره

emblem (اسم)
نشان، تمثیل، نشانه، شعار، علامت، ارم

paradise (اسم)
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین

پیشنهاد کاربران

واژه ی �آرم� در منابع زبان شناسی تاریخی و تطبیقی به طور مستقل در چند زبان باستانی ظاهر می شود: اوستایی، پهلوی و سانسکریت. اجازه بده کمی تحلیل کنیم:
- - -
۱. اوستایی
در زبان اوستایی، واژه ی arəma / arma به معنای �آرامش�، �راحتی� یا �سکون� است. این واژه در متون دینی اوستا، به ویژه در بخش های مربوط به آرامش روحی و سکون الهی، به کار رفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع معتبر اوستایی:
G. Kellens, The Religion of the Avesta ( 2000 ) – بررسی واژگان کلیدی اوستایی و معانی آن ها.
Helmut Humbach, Avestische Texte und ihre �bersetzung ( 1983 ) – تحلیل دقیق متون اوستایی و ریشه شناسی واژگان.
- - -
۲. پهلوی ( میانه ایرانی )
در زبان پهلوی، واژه های arm / ārəm به معنای �آرامش�، �آسودگی� یا �استراحت� به کار رفته اند و در متون زرتشتی برای اشاره به آرامش روحی یا جسمانی استفاده می شده است.
منابع معتبر پهلوی:
Friedrich Carl Andreas, A Grammar of the Pahlavi Language ( 1906 ) – دستور زبان و معانی واژگان پهلوی.
Julius Heinrichs, Iranische Altertumskunde ( 1928 ) – بررسی لغات پهلوی و ریشه های آن ها.
- - -
۳. سانسکریت
در زبان سانسکریت، واژه ی ārama به معنای �باغ�، �محل استراحت� یا �آرامگاه� است و در متون کهن هندی مانند رامایانا و متون ادبی دیگر برای اشاره به مکان های آرام و دل انگیز به کار رفته است.
منابع معتبر سانسکریت:
Monier Monier - Williams, A Sanskrit - English Dictionary ( 1899 ) – بررسی دقیق واژگان سانسکریت و معانی تاریخی آن ها.
Arthur Anthony Macdonell, A Sanskrit Grammar for Students ( 1916 ) – دستور زبان و معانی واژگان سانسکریت.
- - -
۴. جمع بندی تطبیقی
زبان شکل واژه معنی اصلی
اوستایی arəma / arma آرامش، راحتی، سکون
پهلوی arm / ārəm آرامش، آسودگی
سانسکریت ārama باغ، محل استراحت، آرامگاه
> همه این واژه ها از نظر معنا با آرامش و سکون مرتبط هستند و از یک ریشه هندواروپایی مشترک مشتق شده اند.
- - -

منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی در چند مرحله بر زبان فارسی تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتشسامانیان روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی غزنویان، سلجوقیان و پس ازحملهٔ مغول، تعداد بیشتری وام واژهٔ ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی صفویان، که ترکمانان قزلباش در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، وقاجاریان بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، احسن التواریخ ( ۲ جلد ) ، به تصحیح عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات ترکی ومغولی رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ارمارمارمارمارمارم
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ارمارمارمارم
إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ7
. . .
به burg وبرج وبروج
رجوع کنید.
ارم eram در سنسکریت: اَرَم Aram یعنی بسامان، خوب چیده شده.
واژه ارم
معادل ابجد 241
تعداد حروف 3
تلفظ 'eram
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اِ رَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'eram
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
واژه آرم
معادل ابجد 241
تعداد حروف 3
تلفظ 'ārm
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: arme]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'Arm
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
آرم: ۱. نشان، نشانه؛ مدال ۲. سربرگ، سرکاغذ ۳. انگ
به کسی که ماشینش بوگاتی هست وآرم کارخانه اش را میکنه وبه جاش آرم "پیکان" میگذارد؛ چی میگن؟!
اینشرح حال جوانهای مسلمانان به جای شمائل وعلائم اسلامی ( مو وریش وسبیل ولباس وحجاب تمیز ومرتّب. . . ) ، آرمهای شیطان پرست وشرکتهای همجنسگرائی وسرمایه داری و فرعونی و. . . را روی صورتشان ولباسشان وپوستشان جاگزین کردند!
...
[مشاهده متن کامل]

اَرم �rm در پارسی کل دست را گویند، از شانه تا پنجه.
ارم نام نوه حضرت نوح هم هست
دَخشَک!
نشان، نماد، ویژگی، مشخصه، خاصیت
می توان به جای واژه فرانسوی "آرم" بکار رود!
آرَم ( اوستایی ) آرمیدن، آسودن، استراحت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)