إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ7
. . .
به burg وبرج وبروج
رجوع کنید.
ارم eram در سنسکریت: اَرَم Aram یعنی بسامان، خوب چیده شده.
واژه ارم
معادل ابجد 241
تعداد حروف 3
تلفظ 'eram
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اِ رَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'eram
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
واژه آرم
معادل ابجد 241
تعداد حروف 3
تلفظ 'ārm
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: arme]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'Arm
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
آرم: ۱. نشان، نشانه؛ مدال ۲. سربرگ، سرکاغذ ۳. انگ
به کسی که ماشینش بوگاتی هست وآرم کارخانه اش را میکنه وبه جاش آرم "پیکان" میگذارد؛ چی میگن؟!
اینشرح حال جوانهای مسلمانان به جای شمائل وعلائم اسلامی ( مو وریش وسبیل ولباس وحجاب تمیز ومرتّب. . . ) ، آرمهای شیطان پرست وشرکتهای همجنسگرائی وسرمایه داری و فرعونی و. . . را روی صورتشان ولباسشان وپوستشان جاگزین کردند!
... [مشاهده متن کامل] اَرم �rm در پارسی کل دست را گویند، از شانه تا پنجه.
ارم نام نوه حضرت نوح هم هست
دَخشَک!
نشان، نماد، ویژگی، مشخصه، خاصیت
می توان به جای واژه فرانسوی "آرم" بکار رود!
آرَم ( اوستایی ) آرمیدن، آسودن، استراحت کردن