ارقه: سلیطه، دریده، وِزّه نمونه: زن ارقه ای است. لنگه اش روی زمین یافت نمی شود. پیش از این که زن چپاو بشود، زن دایی آشنامان، قدیر، بود. . . . اما یک جورهایی شد که طلاق گرفت و زن چپاو شد. . . . اما برای چپاو هم زن نمی شود. کلیدر، محمود دولت آبادی، جلد ۲
ارقه/ ărghe : ناتو، زیرک. مانند: این دو شبرو ارقه ی کوچه های قلعه چمن، . . . کلیدر محمود دولت آبادی ارقه : ارغه/ ( ص. ) ( گفتگو ) زرنگ و حقه باز. فرهنگ بزرگ سخن حسن انوری انتشارات سخن