رضایت، خوشنودی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، ارضاء، اقناع
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
اِرضاء: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سیریِ جنسی، سیرشدگی جنسی، سیر کردن جنسی، خرسندیِ جنسی، خشنودیِ جنسی
ربوخه شدن. [ رَ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) انزال گشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . در آرمیدگی بکمال خوشی رسیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . ربوخه رسیدن باشد بغایت اشتها در نزدیکی ، و گویند: ربوخه شد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
نهی دست بر کون من می شوی
ربوخه تو ای هم شر و هم عروس
بلی چون ربوخه شود ماکیان
بسی زد بمنقار کون خروس.
دهقان علی شطرنجی.
گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال
همچو زن غر شدم ربوخه و رعنا.
سوزنی.
... [مشاهده متن کامل]
نهی دست بر کون من می شوی
ربوخه تو ای هم شر و هم عروس
بلی چون ربوخه شود ماکیان
بسی زد بمنقار کون خروس.
دهقان علی شطرنجی.
گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال
همچو زن غر شدم ربوخه و رعنا.
سوزنی.