ارضا

/~erzA/

    gratification
    indulgence
    satisfaction

فارسی به انگلیسی

ارضا نشدنی
insatiable, voracious

ارضا نکردنی
insatiable

ارضا کردن
cater, fulfil, fulfill, gratify, satisfy

پیشنهاد کاربران

ارضا: آرامش، خوشی و شادی که در پی دستیابی به یک خواسته پدید می آید.
( https://www. cnrtl. fr/definition/satisfaction )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
کاژیر ( کردی )
سیراب
اِرضا: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سیریِ جنسی، سیرشدگی جنسی، سیر کردن جنسی، خرسندیِ جنسی، خشنودیِ جنسی
واژه ارضا
معادل ابجد 1002
تعداد حروف 4
تلفظ 'erzā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ارضاء]
آواشناسی 'erzA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی عمید
براوردن گرایش های سرشتی
شاد کردن کسی
ارضا = خوشنود
ارضاییدن کسی.
خشنودیدن.
خشنوداندن کسی.

بپرس