ارض

/~arz/

    land
    landed property
    territory

پیشنهاد کاربران

( آرض ) آرض. [ رَ ] ( ع ن تف ) سزاوارتر. شایسته تر. اَلْیَق. اجدر. احری ̍. اولی ̍.
ارض. [ اَ ] ( ع اِ ) زمین. ( منتهی الأرب ) . زمی. غبرا. ام آدم. ام صبّار. ام عبید. ام کفاة. ابن حلاوة. || خاک. وآن مؤنث و اسم جنس است. ( منتهی الأرب ) . ج ، ارضون ، ارضین ، ارضات ، اُروض ، اراض ، اراضی. ( مهذب الاسماء ) . و بعضی ارض را جمع بدون واحد دانسته اند. ( منتهی الأرب ) . و رجوع به زمین شود. || دست و پای اسب. ( مهذب الاسماء ) . دست و پای چاروا. || اسفل قوائم ستور. || هرچه فرود و پست باشد. هر جای پست. موضع شیب. || زکام. ( مهذب الاسماء ) . || لرزه. ( مهذب الاسماء ) . لرزه تب. || لاارض لک ؛ کلمه ذم است مانند لااُم لک.
...
[مشاهده متن کامل]

- ارض الجزیه ؛ زمینی که بتصرف مسلمین درآمده و طبق پیمان با شرایط مقرره از جانب امام بمالکین غیرمسلمان بازداده شود. ( شرایعالاسلام ) .
- اراضی عامره و اراضی موات . رجوع بشرایع الاسلام ، کتاب ( ( احیاءالموات ) ) شود.
ارض. [ اَ ] ( ع مص ) گیاهناک شدن زمین. || زکام گرفتن. مزکوم ، زکام زده شدن. || موریانه زدن ( چوب ) . ریونجه خورده شدن چوب. ( تاج المصادر بیهقی ) . || ریمناک و فاسد شدن ( قرحه ) . تباه شدن ریش. ( زوزنی ) . تباه شدن جراحت به ریم. || پاک شدن. || پاکیزه شدن زمین. || در چشم خوش آمدن زمین.
ارض. [ اَ رَ ] ( ع اِ ) خوره. واحد آن : ارضة. ( مهذب الاسماء ) . موریانه. ریونجه.
ارض. [ اَ رَض ض ] ( ع ص ) نشسته که از جای نجنبد. ( منتهی الأرب ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

واژه ارض در زبان عربی الارض و در زبان عبری "هاآریص" ( הָאָרֶץ ) که ها ( הָ ) در آن معادل" ال" عربی است . این واژه امروز در کشور قاصب فلسطین اسم یک روزنامه است . این واژه از زبان عربی و عبری به زبان انگلیسی راه یافته و به شکل ارص Earth که همان تغییر یافتۀ ارض است کاربرد دارد .
اَرز
* گرفته شده از واژه های ( اوستایی ) "areza" و "arazaya" به معنای ( زمین - زمینی که در آن نبرد کنند )
* این واژه به زبان عربی رفته و "ارض" نوشته شده است
* در زبان انگلیسی : "earth" گرفته شده از واژگان اوستایی "areza" و "arazaya" است
واژه ارض
معادل ابجد 1001
تعداد حروف 3
تلفظ 'arz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'arz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
این واژه هم هند و اروپایی است و در عربی مثل همه واژه گان دیگر آن وام واژه ( به ویژه از زبان های ایرانی ) است
هندو اروپایی است. . earth انگلیسی . ایرد کردی و هلندی eerde
مادر خاک ؛ کنایه از زمین است :
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز
گرچه بهرام را دو مادر بود
مادر خاک مهربانتر بود.
نظامی ( هفت پیکر چ وحیدص 353 ) .
ارض
این واژه اربیدهء : اَرت و اَرد پارسی و همریشه با:
انگلیسی: earth
آلمانی : Erde
بازماندهء واژهء اَرد در پارسی در نام شهر ها به جا مانده :
اَردِکان ، اَردِستان ، اَردَلان ، اَردِبیل، اَردیان، اَردِهال. . .
...
[مشاهده متن کامل]

واژهء بوم و بام و بانو و بان به مینهء فروغ و روشنایی است :
بامیان : سرزمین فروغ
کَدبانو : روشنایی خانه
بام و پَشت بام : بالای سقف و آسمانه که آفتاب نخست به آنجا می تابد
ویچ : این واژه که در پارسی نو بچه شده و در گویش های بومی : وَشکی ، وَچه . . . و در نام خانوادگی مردمان بالکان مانند : میلوزویچ ، ابراهیموویچ به معنی نژاد و تخمه است.
دیگر از نام های سرزمین :
بِلاد : اربیده شدهء لاد
لاخ : در سنگلاخ
لان : در لانه ، اردلان
همریشه ء واژه های اروپایی : Land ، logistic , local

واژه ی ارض به معنی زمین پارسی هست و در فرهنگ واژگان پارسی پهلوی به شکل آرتا آمده است.
زمین
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوىِ آرتا Arta برداشته اند و معرب نموده و ساخته اند: الأرض أراضى تأریض و . . . !!! واژه ى آریایى - پهلوىِ آرتا Arta همریشه واژه Earth در انگلیسى و واژه Erde در آلمانى ست. همتایان آن در پارسى
...
[مشاهده متن کامل]

اینهاست: زمین Zamin ، ویچ - ویز Vich - Viz ( پهلوى: سرزمین، زمین - ایرانویچ/ایرانویز : ایران زمین ) ، بامیه Bamih ( پهلوى: زمین ) ، بوم Bum ( پهلوى: زمین ، سرزمین ، محل ) ، بومیم Bumim ( پهلوى: زمین ) ، دستگرد Dastgerd ( پهلوى: دستگیرْدْ : مِلک ، زمین ) ، دَهْیو Dahyu ( پهلوى
: زمین ، ناحیه ، سرزمین ) ، زمیک - زمیگ - ژمیک - دمیک Zamik - Zamig - Zhamik - Damik ( پهلوى: خاک ، زمین ) ، زام Zaam ( پهلوى: زمین ، کره زمین ) ، لِکا Leka ( پهلوى: زمین ، سرزمین ، اقلیم ) ، دیهْ Dih ( پهلوى: زمین ، مملکت ، روستا ، آبادى )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)