اَرز
* گرفته شده از واژه های ( اوستایی ) "areza" و "arazaya" به معنای ( زمین - زمینی که در آن نبرد کنند )
* این واژه به زبان عربی رفته و "ارض" نوشته شده است
* در زبان انگلیسی : "earth" گرفته شده از واژگان اوستایی "areza" و "arazaya" است
* گرفته شده از واژه های ( اوستایی ) "areza" و "arazaya" به معنای ( زمین - زمینی که در آن نبرد کنند )
* این واژه به زبان عربی رفته و "ارض" نوشته شده است
* در زبان انگلیسی : "earth" گرفته شده از واژگان اوستایی "areza" و "arazaya" است
واژه ارض
معادل ابجد 1001
تعداد حروف 3
تلفظ 'arz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'arz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
معادل ابجد 1001
تعداد حروف 3
تلفظ 'arz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'arz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
این واژه هم هند و اروپایی است و در عربی مثل همه واژه گان دیگر آن وام واژه ( به ویژه از زبان های ایرانی ) است
هندو اروپایی است. . earth انگلیسی . ایرد کردی و هلندی eerde
مادر خاک ؛ کنایه از زمین است :
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز
گرچه بهرام را دو مادر بود
مادر خاک مهربانتر بود.
نظامی ( هفت پیکر چ وحیدص 353 ) .
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز
گرچه بهرام را دو مادر بود
مادر خاک مهربانتر بود.
نظامی ( هفت پیکر چ وحیدص 353 ) .
ارض
این واژه اربیدهء : اَرت و اَرد پارسی و همریشه با:
انگلیسی: earth
آلمانی : Erde
بازماندهء واژهء اَرد در پارسی در نام شهر ها به جا مانده :
اَردِکان ، اَردِستان ، اَردَلان ، اَردِبیل، اَردیان، اَردِهال. . .
... [مشاهده متن کامل]
واژهء بوم و بام و بانو و بان به مینهء فروغ و روشنایی است :
بامیان : سرزمین فروغ
کَدبانو : روشنایی خانه
بام و پَشت بام : بالای سقف و آسمانه که آفتاب نخست به آنجا می تابد
ویچ : این واژه که در پارسی نو بچه شده و در گویش های بومی : وَشکی ، وَچه . . . و در نام خانوادگی مردمان بالکان مانند : میلوزویچ ، ابراهیموویچ به معنی نژاد و تخمه است.
دیگر از نام های سرزمین :
بِلاد : اربیده شدهء لاد
لاخ : در سنگلاخ
لان : در لانه ، اردلان
همریشه ء واژه های اروپایی : Land ، logistic , local
این واژه اربیدهء : اَرت و اَرد پارسی و همریشه با:
انگلیسی: earth
آلمانی : Erde
بازماندهء واژهء اَرد در پارسی در نام شهر ها به جا مانده :
اَردِکان ، اَردِستان ، اَردَلان ، اَردِبیل، اَردیان، اَردِهال. . .
... [مشاهده متن کامل]
واژهء بوم و بام و بانو و بان به مینهء فروغ و روشنایی است :
بامیان : سرزمین فروغ
کَدبانو : روشنایی خانه
بام و پَشت بام : بالای سقف و آسمانه که آفتاب نخست به آنجا می تابد
ویچ : این واژه که در پارسی نو بچه شده و در گویش های بومی : وَشکی ، وَچه . . . و در نام خانوادگی مردمان بالکان مانند : میلوزویچ ، ابراهیموویچ به معنی نژاد و تخمه است.
دیگر از نام های سرزمین :
بِلاد : اربیده شدهء لاد
لاخ : در سنگلاخ
لان : در لانه ، اردلان
همریشه ء واژه های اروپایی : Land ، logistic , local
واژه ی ارض به معنی زمین پارسی هست و در فرهنگ واژگان پارسی پهلوی به شکل آرتا آمده است.
زمین
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوىِ آرتا Arta برداشته اند و معرب نموده و ساخته اند: الأرض أراضى تأریض و . . . !!! واژه ى آریایى - پهلوىِ آرتا Arta همریشه واژه Earth در انگلیسى و واژه Erde در آلمانى ست. همتایان آن در پارسى
... [مشاهده متن کامل]
اینهاست: زمین Zamin ، ویچ - ویز Vich - Viz ( پهلوى: سرزمین، زمین - ایرانویچ/ایرانویز : ایران زمین ) ، بامیه Bamih ( پهلوى: زمین ) ، بوم Bum ( پهلوى: زمین ، سرزمین ، محل ) ، بومیم Bumim ( پهلوى: زمین ) ، دستگرد Dastgerd ( پهلوى: دستگیرْدْ : مِلک ، زمین ) ، دَهْیو Dahyu ( پهلوى
: زمین ، ناحیه ، سرزمین ) ، زمیک - زمیگ - ژمیک - دمیک Zamik - Zamig - Zhamik - Damik ( پهلوى: خاک ، زمین ) ، زام Zaam ( پهلوى: زمین ، کره زمین ) ، لِکا Leka ( پهلوى: زمین ، سرزمین ، اقلیم ) ، دیهْ Dih ( پهلوى: زمین ، مملکت ، روستا ، آبادى )
... [مشاهده متن کامل]
اینهاست: زمین Zamin ، ویچ - ویز Vich - Viz ( پهلوى: سرزمین، زمین - ایرانویچ/ایرانویز : ایران زمین ) ، بامیه Bamih ( پهلوى: زمین ) ، بوم Bum ( پهلوى: زمین ، سرزمین ، محل ) ، بومیم Bumim ( پهلوى: زمین ) ، دستگرد Dastgerd ( پهلوى: دستگیرْدْ : مِلک ، زمین ) ، دَهْیو Dahyu ( پهلوى
: زمین ، ناحیه ، سرزمین ) ، زمیک - زمیگ - ژمیک - دمیک Zamik - Zamig - Zhamik - Damik ( پهلوى: خاک ، زمین ) ، زام Zaam ( پهلوى: زمین ، کره زمین ) ، لِکا Leka ( پهلوى: زمین ، سرزمین ، اقلیم ) ، دیهْ Dih ( پهلوى: زمین ، مملکت ، روستا ، آبادى )