ارشد. [ اَ ش َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشد. رشیدتر. راه راست یابنده تر. ( غیاث ) ( آنندراج ) . || به رشدرسیده. - ارشد اولاد یا اولاد ارشد ؛ آنکه در میانه اولاد کسی بارشدتر و باهوشتر از همه باشد. و در تداول عوام فارسی زبان ، اسن و اکبر فرزندان : حسن بن علی علیهما السلام فرزند ارشد فاطمه بنت رسول صلوات اﷲ علیهاست. ... [مشاهده متن کامل]
- صاحبمنصب ارشد ؛ صاحب منصبی که درجه او برتر از دیگران باشد. - طریق ارشد ؛ به رشدتر. اَقصد. راه راست تر. قریب تر بمطلب. ( آنندراج ) . ارشد. [ اَ ش َ ] ( اِ ) حجرالنور است. ( اختیارات بدیعی ) . جوهری است که آنرا مرقشیشا خوانند و بعربی حجرالنور گویند. ( برهان قاطع ) . حجرالروشنائی. ( قانون ابوعلی سینا در ادویه مفرده ذیل : مارقشیشا ) . اثلق. ( فهرست مخزن الادویه ) . سنگ روشنائی. ارشد. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) ابن احمد برسوی. او راست : ارشاد الطالبین فی شرح وصایا المهتدین. منبع . لغت نامه دهخدا